خبرگزاری مهر- گروه هنر: مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده است و تا اربعین ادامه دارد قرار است روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت کند و امروز بیستم ذیحجه چهاردهمین یادداشت وی را می خوانید:
بیستم ذیحجه
«کاروان در دل صحرا رهسپار بود که به صدای تاخت سوارانی از دور، توقف کرد.
سواران به کاروان رسیدند و هیاهو کردند.
زنان، ملتهب و آشفته، کودکان را به آغوش گرفتند.
بزرگ سواران فریاد کرد.
گفت: یابن رسول الله، آمده ایم تا در کنارتان جان فدا کنیم.
بُریر بن خُضیر بر او شورید.
گفت: آرامتر می آمدید تا زنان و کودکان را آشفته نسازید.
گفت: شوق دیدار، ما را به وجد آورد و احساسات بر ما غلبه کرد.
از اسب به زیر آمد، با هیجان عنان اُشتر قافله سالار را گرفت.
گفت: آمده ایم تا شما را در کسب قدرت یاری کنیم.
کاروانیان مات و مبهوت، نگاه پرسشگرشان را میان خود چرخاندند.
قافله سالار به نگاه محبت او را نواخت.
گفت: خروج من تنها و تنها برای طلب اصلاح اُمت جدم رسول خدا است و بنا دارم که زمینۀ شناخت معروف و ریشه کنی منکر را فراهم سازم و به سیرۀ جدم و پدرم علی بن ابیطالب رفتار کنم.
و سپس عباس را فراخواند.
گفت: عباس، سامان کاروان با شما.»
نظر شما