۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۰۲

نشر چشمه منتشر کرد؛

«شوماخر همیشه این جاست» و «کاج‌زدگی» در بازار نشر

«شوماخر همیشه این جاست» و «کاج‌زدگی» در بازار نشر

دو رمان ایرانی «شوماخر همیشه این جاست» و «کاج زدگی» نوشته فرهاد بردبار و ضحی کاظمی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شدند.

به گزارش خبرنگار مهر، دو رمان ایرانی «شوماخر همیشه این جاست» و «کاج زدگی» نوشته فرهاد بردبار و ضحی کاظمی به تازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شدند. این کتاب‌ها به ترتیب، عناوین ۹۲ و صد و یکم مجموعه «کتاب های قفسه آبی» هستند که این ناشر چاپ می کند.

«شوماخر همیشه این جاست» دومین رمان فرهاد بردبار، نویسنده جوان اصفهانی است. او اولین رمان خود را در سال ۸۲ با عنوان «رنگ کلاغ» منتشر کرد و حالا بعد از ۱۳ سال دومین رمان خود را منتشر کرده است. قصه این رمان هم مانند کتاب اول این نویسنده در شهر اصفهان جریان دارد.

داستان این رمان درباره نویسنده جوانی است که تحصیل در دانشگاه را رها کرده و به نوشتن رو آورده است. این شخصیت زندگی آشفته ای دارد و طی اتفاقی که ابتدای رمان می‌افتد، خواب آلوده از خانه بیرون می‌رود و... شخصیت اول «شوماخر همیشه این جاست» خوابش می‌آید و به دنبال خانه دوست یا آشنایی است که برای چند ساعت بتواند در آن جا بخوابد. این شخصیت در حرکتش از اصفهان، شهر و آدم هایش را کشف می کند. هر کدام از این آدم ها، ماجرای مخصوص به خود را دارند.

رمان «شوماخر همیشه این جاست» با زبان طنز نوشته شده و اتفاقاتش به سرعت رخ می دهند.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

همه اون وقتا مریض بودن. یا مثل من اسهال داشتن، یا کرم یا شپش و کنه. نصف بیشتر همه اونایی که توی تلگراف‌خونه تحصن کرده بودن. سربازا هم همین طور. سربازا بیرون، توی خیابون و روی پشت بوما و کوچه‌های اطراف مراقب همه چیز بودن و مثل بقیه خودشونو می‌خاروندن. ما هم که اون تو بودیم یا شعار می دادیم یا یه گوشه ای توی سایه می‌شِستیم و منتظر تلگرافی از تهران بودیم. همه منتظر بودیم ببینیم قوام سرنگون می شه یا نه، مصدق چه عکس العملی نشون می ده، توده ای ها و دربار چی کار می کنن.

همه توی سایه نشسته بودن و به محض این که تلگرافی می رسید یه نفر اون وسط بلند بلند می خوند و بقیه هم شعار می دادن "یا مرگ یا مصدق". بعد که خسته می شدن، می رفتن سر جای خودشون توی سایه می شِستن، چون وسط تابستون بود و از آسمون آتیش می بارید. بعضیا هم حالشو نداشتن از توی سایه بلند شن و همون طور که توی سایه نشسته بودن با بقیه شعار می دادن و بعدش شروع می کردن به خاروندن. من هم از همون شب اول بدنم شروع کرد به خارش. اسهال کم بود. خارش هم افتاده بود به جونم و امانمو بریده بود. تا این که یه نفر یه پیت حلبی بزرگ آورد گذاشت وسط حیاط و یه نفر دیگه چندتا چوب انداخت و کمی نفت ریختن روش و آتیش روشن کردن.

این کتاب با ۱۳۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۱۰ هزار ریال منتشر شده است.

رمان تازه چاپ دیگر چشمه، «کاج زدگی» نوشته ضحی کاظمی است. این نویسنده جوان، رمان خود را به هم نسلانش، متولدان دهه ۶۰ و اواخر دهه ۵۰ تقدیم کرده است.

داستان این رمان درباره‌ آدم‌های یک شهر مسخ‌شده است که گویی سایه‌ای نیرومند آن‌ها را تحت‌ سیطره‌ خود دارد. بیماری مرموزی حول‌وحوش‌شان می‌چرخد و حالا کسانی پیدا شده‌اند که می‌خواهند این وضعیت را تغییر دهند.

کاظمی در «کاج زدگی» تلاش کرده روایتی ایرانی براساس قواعد مرسوم این ژانر بنویسد. به همین دلیل در نگارش این رمان، از پاره‌ای عناصر و اساطیر ایرانی استفاده کرده است. این رمان مملو از ماجرا و اتفاق است.  کاظمی که تا به حال چند رمان را در کارنامه داستان‌نویسی‌اش دارد، در این رمان، سراغ تجربه‌های متفاوت کار خود رفته و اثری علمی تخیلی با گرایش آخرالزمانی نوشته است.

عناوین بخش های رمان «کاج زدگی» به ترتیب عبارت اند از: صد و هشتاد، بامداد، ماهور، سرو، باران، مهتاب، سایه،

در قسمتی از این رمان می خوانیم:

هیچ نشانی از اجساد، نگه داری نمی شد. ماهور همیشه سعی می کرد از روی هولوگرام مچ اجساد، اسامی شان را بخواند. آن ها را در دفترچه کوچک قفل داری یادداشت می کرد که هیچ گاه به کسی نشان نمی داد. رمز قفل الکترونیکی دفترچه را تلفیقی از نام خود و باران گذاشته بود که هرگز فراموشش نشود. اسامی و شماره ها را حفظ می کرد و شب در خوابگاه، بعد از به خواب رفتن همه، دفترچه را بیرون می آورد و اسامی را در تاریکی روی کاغذ می نوشت. ته کوله وسایل شخصی که دما به او داده بود، یک لایه برزنت اضافه دوخته بود و دفترچه را زیر آن مخفی می کرد. هنوز هم دفترچه را همراه داشت. ته همان کوله کهنه و رنگ و رو رفته که آرم درشت زرد و دایره وار دما پشت و رویش چسبانده شده. این همه سال مثل کتابی مقدس از آن محافظت کرده بود. تنها نشان وجود کسانی بود که از خاطره ملت خود پاک شده بودند. ماهور کاور جسدها را باز و مچ دست اجساد را نگاه می کرد. همین باعث شده بود دیگر اعضای گروه به او مشکوک شوند. برای این که خودشان به دردسر نیفتند به زیردایره کنترل دما گزارش کردند. دو روز بعد ماهور که مثلا برای عبرت گرفتن از سرنوشت سرپیچی و مقاومت برابر قوانین جدید، به این زیردایره منتقل شده بود، برای پاره ای توضیحات احضار شد. جوابش قانع کننده بود. می خواست مطمئن شود در هر کاور فقط یک جسد هست و گورها طبق قانون فقط با پانزده جسد پر می شوند.

این کتاب هم با ۱۷۵ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۴۰ هزار ریال منتشر شده است.

کد خبر 3923107

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha