به گزارش خبرگزاری مهر، حسین انصاریان در سخنرانی خود در حسینیه آیت الله ابن الرضا خوانسار، اظهار داشت: یکی از ابواب بسیار مهم کتاب شریف «اصول کافی»، بابی در جلد اوّل تحت عنوان «الاضطرار الی الحجه» نیاز شدید مردم به حجت الهی است؛ اضطرار هم یعنی لزوم و ناچار بودن مردم به بودن حجت، چرا که نمی توانند همهٔ خطرها را بدون حجت بشناسند و گاهی هم خطر را خیر می دانند.
وی ادامه داد: حال چرا در عنوان این مسئله می گوید: «الإضطرار الی الحجة؛ مردم چاره ای در زندگی ندارند جز اینکه حجت داشته باشند؟» عمق معنایی جمله این است که مردم، هرکسی باشند و هرچه باشند و در هر درجه ای از علم باشند، زندگی و راهشان تاریک است و چراغ لازم دارند؛ آن هم چراغی از سوی پروردگار مهربان عالم که به عقلشان، روانشان و به راه زندگی شان تا هنگام مرگشان نور بدهد. در این نور، هم خطرات مربوط به زندگی خودشان را و هم آنچه خیر و مصلحت زندگی شان است، بفهمند.
عقل، قدرت ندارد که تمام خطرات را بشناساند
استاد اخلاق حوزه های علمیه با طرح پرسش هایی مبنی بر اینکه مگر مردم خودشان عقل ندارند که بفهمند؟ چه نیازی به حجت دارند؟ گفت: خدا هرکسی را خلق می کند، نعمت عقل را هم به او می دهد و عقل هم در ذات خودش یک چراغ است. تجربهٔ تاریخ حیات از زمان آدم تا همین لحظه ثابت کرده است عقل، آن قدرت را ندارد که تمام خطرات را بشناساند و تمام خوبی ها و مصلحت ها را به انسان بفهماند؛ اگر این طور بود، مردمِ دنیا همهٔ خوبی ها و خطرات را با عقلشان می شناختند. دانشمندان ملت ها هم خیلی راحت می نشستند و کتاب می نوشتند که کل خطرات در مسیر زندگی شما این است و کل خیرها و مصلحت ها هم در زندگی تان این است.
عقل نمی تواند به تنهایی چراغ جامعی برای تشخیص خطرات و خوبی ها باشد
مترجم کتاب ارزشمند «اصول کافی» تصریح کرد: این گفتار یکی از پیغمبران خدا به امتش است که تمدن، علم، درآمد و اقتصاد داشتند، ولی طبق آیات قرآن در سورهٔ هود، شعراء و سوره های دیگر، همین امت گرفتار فسادهای گوناگونی بودند. یک فسادشان اختراع خودشان بود که پیغمبرشان می گوید: این فسادی که شما پایه گذاری کردید، در جهانیان قبل از شما سابقه نداشته و نبوده است. اقتصاددانانِ بعد از موسی بن عمران(ع) که عمدتاً یهودی بودند، بی سواد نبودند و همه استاد و مدرسه دیده بودند و در جامعه اثرگذار بودند. اینها بعد از موسی(ع) ربا را اختراع کردند که قبل از آنها در دنیا سابقه نداشته است. عقل هم داشتند و ربا را اختراع کردند و فرهنگ آن را به مردم و سایر امور زندگی امت ها دادند که هیچ کدامشان بی عقل نبودند؛ ولی انبیا به آنها می گفتند: «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» اعمال شما جاهلانه است و روی همین حساب هم بوده است که عقل نمی تواند چراغ جامعی برای تشخیص خطرات و خوبی ها باشد.
ربا خرید و فروش نیست، فساد و تباهی است
وی با بیان اینکه عقل انسان، عقل جزئی است، خاطرنشان کرد: برخی از فلاسفه و اهل عرفان وقتی می خواهند عقل را بیان کنند، می گویند عقل در وجود همه عقل جزئی است. عقل جزئی هم قدرت تشخیص ندارد و اشتباه هم تشخیص می دهد. ربا را اختراع می کند و می گوید: «إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا» (سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۷۵) ربا کاملاً مثل خرید و فروش است. این در حالی است که ربا فساد و تباهی است؛ یک طرف ربا حرام خوری و طرف دیگر نابود کردن زندگی رباگیرنده است.
خدا و پیغمبر با رباخوران جنگ دارند
استاد انصاریان با اشاره به اینکه در حال حاضر بسیاری در مملکت ما به بانک ها ربا بدهکار هستند؛ اظهار کرد: ربا عملی است که پروردگار عالم در سورهٔ بقره به رباخوران (نه ربادهنده گان) می فرماید:«فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» (سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۷۹)، خدا و پیغمبر با شما رباخوران جنگ دارند؛ جنگ دارند، نه اینکه خدا و پیغمبر لشکرکشی می کنند و هر کدام اسلحه در دستشان است و رو به رباخور می گیرند. معنی خدا و پیغمبر با شما جنگ دارند، این است که خدا و پیغمبرش این قدر از شما نفرت، کینه و دشمنی دارند که گویی دو طرف رودرروی هم به عنوان جنگ قرار گرفته اند.
نقطه آشتی خداوند و پیغمبر با ربا خوران
وی در مورد نقطهٔ آشتی رباخوران با خدا، گفت: اگر دلتان می خواهد خدا با شما رباخوران آشتی کند، خدا به کل رباخورها می گوید: «فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِکُمْ» (سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۷۹). وقتی رباخوری را شروع کردی، چقدر پول داشتی؟ صدمیلیون؛ الآن چقدر پول داری؟ دومیلیارد؛ پروردگار می گوید صدمیلیون خودت را بردار و یک میلیارد و نهصدمیلیون تومان را هم به مردمی برگردان که از آنها ربا گرفته ای. این نقطهٔ آشتی من و پیغمبرم با توست.
عقل تشخیص دهندهٔ خطر، ضرر و منفعت به طور کامل نیست
وی افزود: عقل تشخیص دهندهٔ خطر، ضرر و منفعت به طور کامل نیست و برای همین است که اولیای خدا در هیچ موردی از زندگی نمی گفتند خودم می دانم؛ ما اگر خودمان می دانستیم که دیگر پیغمبر، امام و عالم ربانی واجد شرایط نمی خواستیم. «خودم می دانم» حرف قارون است و ما باید مواظب باشیم که به این خطر گرفتار نشویم.
به خاطر داشته ها خوشحالی نکنید و برای نداشته ها هم غصه نخورید
وی ضمن یادآوری داستان قارون، گفت: قرآن مجید می فرماید: اگر چنین اتفاقی برایتان افتاد و یک ساله از راه درست میلیاردر شدید، دلتان را خوش نکنید و شاد نشوید. همین گونه که به شما ثروت دادم، در یک چشم به هم زدن هم می توانم بگیرم. اگر کار درستی نکنید، مرگتان را در کنار همین تپهٔ ثروت می رسانم. شما می میرید و ثروتتان هم به باد می رود. دلتان را در داشتن خوش نکنید، خوشحال نشوید و کف نزنید؛ در نداشتن هم اصلاً غصه به خودتان راه ندهید چون اگر همهٔ دنیا را هم به یک نفرتان بدهند، کمتر از یک بال مگس پیش من ارزش دارد. «لِکیلاٰ تَأْسَوْا عَلیٰ مٰا فٰاتَکمْ وَ لاٰ تَفْرَحُوا بِمٰا آتٰاکم» (سورهٔ حدید، آیهٔ ۲۳). قرآن آیات عجیب بسیار دارد و اگر مردم با قرآن آشنا باشند، می توانند خیلی خوب و راحت زندگی کنند.
مبلغ عرصه بین الملل در ادامه به عوارض جبران ناپذیر صفات ناپسند و نفهمی انسان اشاره و اظهار کرد: در روایات داریم که صدقه و کمک کردن به آبرودار و مستحق این قدر قوی است که آدم را از مرگ نجات می دهد؛ اما پول داری که با پیغمبر و امام زندگی می کند، این را نمی فهمد. آنچه خودش می داند، این است که پول روی هم بگذارد تا یک میلیاردش چندین برابر شود. حال به مستحق که کمک نمی کند، یک مرتبه نقطه ای در درون بدنش پیدا می شود، برای آزمایش و عکس برداری و پیش متخصص ترین دکتر می برند، می گوید هفتادمیلیون می گیرم و این نقطه را پاک می کنم؛ اما قول قطعی نمی دهم که مریضی تان خوب شود. هفتادمیلیون می دهد، هشتادمیلیون دیگر هم می دهد، آخر هم می گوید من را به خارج ببرید. پانصدمیلیون هم در بهترین بیمارستان خارج خرج می کند، آنجا هم جنازه اش را به ایران می فرستند؛ چون نمی فهمد با پولش چه کار کند؛ اگر با انبیا و ائمه بود، می فهمید؛ اگر از این پول به مستحق و آبرودار بدهد، این نقطه در درونش پیدا نمی شود. این نقطه برای بخل است؛ صفات زشت عوارض بسیار بدی دارد.
رگه هایی از بخل قارون در ثروتمندان کنونی وجود دارد
وی تصریح کرد: رگه هایی از بخل قارون در ثروتمندان کنونی وجود دارد. وقتی موسی(ع) به قارون حرف هایش را زد، قارون گفت: «أُوتِیتُهُ عَلَیٰ عِلْمٍ عِنْدِی» (سورهٔ قصص، آیهٔ ۷۸)، من خودم می فهمم که چه برنامه ریزی برای ثروت خود داشته باشم، این همین حرف ثروتمندان بخیل زمان ماست که به آخوند، مرجع تقلید، مدرس، مؤمن و باتجربه می گویند: به شما ربطی ندارد که در زندگی من دخالت می کنید؟ من این پول ها را با زحمت و فکر خودم به دست آوردم. این همان رگهٔ قارون مسلکی است.
امروز هم خداوند می تواند در یک لحظه ثروت ثروتمندان را به هیچ تبدیل کند
وی ادامه داد: بر طبق بیان قرآن عاقبت، قارونِ ثروتمند به عذاب خسف گرفتار شد؛ یعنی خودش و قصرش طوری در دهان زمین فرو رفتند که هیچ کسی تاکنون خبری از او نگرفته است. حتی اگر قوی ترین بُرْدیزِل ها در زمان موسی(ع) بود و جایی را می کندند که خودش و قصرش فرو رفت، به جایی نمی رسیدند. امروز هم همچنان خداوند می تواند در یک لحظه ثروت ثروتمندان را به هیچ تبدیل کند.
هیچ قارونی، رباخوری، متقلبی، کم فروشی در تاریخ پیروز نبوده است
مفسر و محقق قرآن به برخی از گناهان قارونی مسلک این روزها اشاره و خاطرنشان کرد: قارون عاقل بود، ولی عقل او به عقل حجت الله احتیاج داشت، اما از این حجت الهی نه تنها استفاده نکرد بلکه تکبر و توهین کرد و عاقبتش هم آن شد یعنی هیچ قارونی، رباخوری، متقلبی، کم فروشی در تاریخ پیروز نبوده است. همین کم فروشی یک گناه کثیف و خیلی مشمئزکننده است. کم فروشی چنان نزد پروردگار مورد نفرت است که خدا یک سورهٔ کامل به نام «مطففین» در بخش اقتصادی قرآن نازل کرده است.
استاد انصاریان به برخی از ویژگی های زندگی به سبک حجت الله اشاره کرد و گفت: اگر من با انبیا یا ائمه(ع) زندگی کنم و از آنها دستورالعمل بگیرم، یکی که به در مغازه ام می آید و یک کیلو جنس می خواهد، من یک کیلو و ده گرم می دهم؛ چون می دانم این ده گرم، نه من را فقیر و نه ثروتمند می کند؛ اگر با انبیا و ائمه و حجت الله زندگی کنم، یکی که می آید و می گوید یک کیلو چای به من بده، درست است که کیسه ها پلاستیکی شده، اما همان هم دو سه گرم وزن دارد؛ اگر من با حجت خدا زندگی کنم، اوّل یک کیسهٔ پلاستیک خالی در این طرف ترازو می گذارم، بعد یک کیلو چای می کشم که یک کیلو چای به مردم بدهم. زندگی کردن با ولی الله الاعظم این گونه است.
نظر شما