به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آنگه که خود را یافتم (سرگذشت یک روانپزشک)» نوشته اروین یالوم، بهتازگی با ترجمه نازی اکبری توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۱۷ چاپ شده است.
این کتاب در برگیرنده زندگینامه و اتفاقاتی است که طی عمر ۷۶ ساله بر اروین یالوم رواندرمان اگزیستانسیال رفته است. این روانشناس زندگی خود را صرف پژوهش در روان انسانها و کمک به پرمعنا زیستن کرده است. او پس از سالها نگاه رواندرمانگرایانهاش را به سمت خود برگردانده و به بیان و بررسی ارتباطاتی پرداخته که در شکل دادن به «خودِ» درونی خودش نقش داشتهاند.
روانشناس پیری که کتاب را نوشته، یک یهودی مهاجر است که از مبارزات، سختیها و فراز و نشیبهای زندگیاش نوشته است. او در محله فقیرنشینی مملو از سوسک، موش و جرایم در واشینگتن دیسی بزرگ شد و برای فروریختن حصار فقر و فلاکت به پزشکی رو آورد؛ با موانع فرهنگی و نژادی حاکم بر مدرسه پزشکی استنفورد که در دهه ۱۹۶۰ حاکم بودند، جنگید و برای درک بهتر روان انسان، به تحقیق و پژوهش رو آورد.
جان کلام یالوم در این کتاب، در پس بخشی از گفتگویش با رولو می نهفته است. او به رولو درباره قطعهای از نمایشنامه «مکبث» میگوید و اینکه این گفته شخصیت اول داستان تا چه اندازه او را تحت تأثیر قرار داده است: «زندگی چیزی نیست به غیر از سایهای رونده، بازیگر بینوا ساعات عمرش را روی صحنه میخرامد و میخروشد و سپس سکوت همهجا را فرا میگیرد.»
این کتاب ۴۰ فصل دارد که عناوینشان بهترتیب عبارت است از:
میلاد همدلی، در جستجوی راهبلد، میخواهم او برود، چرخش معکوس، کتابخانه A-Z، جنگ مذهبی، جوانک قمارباز، تاریخچهای کوتاه از خشم و غضب، میز سرخرنگ، ملاقات با ماریلین، روزهای کالج، ازدواج با ماریلین، روانپزشکی و اولین بیمار من، دوره انترنی: دکتر بلکوود اسرارآمیز، سالهای من در بیمارستان جانز هاپکینز، مأموریت به بهشت، رسیدن به ساحل، یک سال در لندن، عمر کوتاه و پرتلاطم گروههای رویارویی، اقامت در وین، هر روز نزدیکتر از پیش، آکسفورد و سکههای سحرآمیز آقای سفیکا، رواندرمانی اگزیستانسیال، رویارویی با مرگ همراه با رولو می، مرگ آزادی انزوا و معنا، گروه بیماران بستری و پاریس، سفر به هند، ژاپن چین بالی و دژخیم عشق، وقتی نیچه گریست، لمیدن روی مبل، مامان و معنی زندگی، در باب یونانی شدن، موهبت درمان، دو سال همراه با شوپنهاور، خیره به خورشید، آثار نهایی، وای! درمان پیامکی، زندگی من در گروهها، در مسیر آرمانگرایی، نوآموزی در شرف پیری.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
از تمامی پنجاه زن و مردی که تجربه حضور در گروه ویژه بیماران سرطانی ما را داشتند همگی بر اثر این بیماری جان باختند بجز یک نفر، پاولا. او از سرطان جان به در برد اما کمی بعد بر اثر بیماری لوپوس جان خود را از دست داد. من از ابتدا میدانستم که اگر بخواهم صادقانه و به نحو مؤثری در مورد نقش مرگ در زندگی بنویسم، باید از آنان که پنجه در پنجه مرگ انداختهاند بیاموزم، اما آموختن این درس بیهزینه نبود. اغلب پس از هر جلسه گروهی دچار اضطراب میشدم، در مورد مرگ خودم به فکر فرو میرفتم، به سختی میخوابیدم و اغلب کابوسهای شبانه در تعقیب من بودند.
دانشجویان ناظر من هم دچار مشکل شده بودند، و این غیر متداول نبود که یکی از آنها بزند زیر گریه و هقهقکنان پیش از اینکه جلسه به پایان برسد از اتاق مشاهدات بیرون برود. من همچنان از اینکه آن دانشجویان را بهدرستی آماده نکرده یا برایشان رواندرمانی شخصی ترتیب نداده بودم، احساس ندامت میکنم.
همچنان که اضطراب مرگ در خود من افزایش مییافت، تفکر در مورد تمامی رواندرمانیهایی که در گذشته داشتم هم آغاز شد _ آن روانکاوی طولانیمدت در طی دوران رزیدنسی، یک سال رواندرمانی در لندن، یک سال گشتالتتراپی با پت باومگارتنر به علاوه چند جلسه رواندرمانی رفتاری_شناختی و یک دوره کوتاه تحلیل بیوانرژتیک. زمانی که به گذشته رجوع و همه آن روشهای درمانی را بازنگری کردم، حتی یک گفتگوی بیپرده در مورد اضطراب مرگ به خاطر نیاوردم. آیا این واقعیت دارد؟ از مرگ، از آن منبع اصلی اضطراب، در هیچیک از درمانهای من نامی برده نشده بود؟
این کتاب با ۳۹۸ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۴۲ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما