۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۱۴

«علیه اخاذی مضاعف» اسلاوی ژیژک منتشر شد؛

ژیژک، روایت پناهجویان و ایده خشونت اخلاقی/حمله به اخلاقیات لیبرال

ژیژک، روایت پناهجویان و ایده خشونت اخلاقی/حمله به اخلاقیات لیبرال

کامران برادران مترجم «علیه اخاذی مضاعف» می‌گوید که ژیژک در این کتاب ضمن بحث درباره مساله پناهجویان به خشن‌ترین شکل ممکن به اخلاقیات معمول لیبرال و ناله‌های به‌ظاهر انسان‌دوستانه حمله می‌برد.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: کسری بردبار مقدم

کامران برادران اکنون برای اهالی فلسفه و ادبیات نام آشنایی است. علاقه‌مندان به فلسفه او را با ترجمه آثاری از اسلاوی ژیژک گرفته تا پل ویریلیو، ژان بودریار و آنتونیو گرامشی می‌شناسند و اهالی ادبیات نیز پیشتر ترجمه‌های او از هکتور مونرو، لوئیجی پیراندللو و جایلز کوپر را دیده و خوانده‌اند. برادران علاوه بر ترجمه، در حوزه‌ی نظریه انتقادی نیز فعالیت دارد و پیشتر کتابش، «نوشتار زنانه؛ بداهه‌گویی در مه»، نیز در مجموعه نقد رادیکال نشر روزنه روانه بازار شده است. از دیگر ترجمه‌های منتشر شده او نیز می‌توان به این عناوین اشاره کرد: «روح تروریسم» اثر ژان بودریار، «سوسیالیسم، فاشیسم و انقلاب» اثر آنتونیو گرامشی، «هنر و ترس» اثر پل ویریلیو؛ و...

اخیراً انتشارات مانیاهنر کتاب «علیه اخاذی مضاعف؛ پناهجویان، ترور و دیگر دردسرهای مربوط به همسایگان» را به قلم اسلاوی ژیژک و با ترجمه مشترک کامران برادران، محسن اصفهانی‌زاده و میلاد روان‌بخش، با شمارگان هزار نسخه، ۱۹۲ صفحه و بهای ۲۷ هزار تومان، روانه بازار نشر کرده است. انتشار این کتاب بهانه‌ای برای مصاحبه با این نویسنده و مترجم درباره فلسفه اسلاوی ژیژک شد که همچنان هواداران خود را در میان علاقه‌مندان به اندیشه رادیکال دارد.

«علیه اخاذی مضاعف» دومین کاری است که از اسلاوی ژیژک با ترجمه شما وارد بازار کتاب شده است. دلیل این‌که بار دیگر سراغ ترجمه اثری از این فیلسوف اسلوونیایی رفتید چه بود؟

«علیه اخاذی مضاعف» حاصل ترجمه مشترک من با دوستانم محسن اصفهانی‌زاده و میلاد روان‌بخش است. با این حال، باید بگویم که پیش از این کتاب «خواست ناممکن» و «ابتدا چون تراژدی، سپس مضحکه» را نیز از این فیلسوف ترجمه کرده بودم. البته «ابتدا چون تراژدی…» هنوز منتشر نشده است، اما تا انتهای تابستان روانه بازار کتاب می‌شود. چاپ سوم «خواست ناممکن» نیز به‌زودی از سوی انتشارات مانیاهنر منتشر خواهد شد.

ژیژک در این کتاب تبیین می‌کند که نخست، مساله پناهجویان بهترین فرصت برای چپ امروزی است تا در ارزش‌های خود تجدیدنظر کند و ایده‌های تازه‌ای را پیش بکشد. دوم آن‌که او این مساله را صرفاً بحرانی انسانی نمی‌داند بلکه آن را بخشی از ساوزکار نظامی قلمداد می‌کند که مانند کرم به دور خود پیله‌ای تنیده اما چرا ژیژک؟ دلیلش این است که به گمان من این نظریه‌پرداز هنوز حرف‌های بسیار برای گفتن دارد، به‌ویژه کارهایی که اخیراً به رشته تالیف درآورده است، از «کمتر از هیچ» گرفته تا «زندگی در زمانه‌ی پایانی». معتقدم که پارادایم ژیژک همچنان برای درک واقعیت‌های زیسته‌مان و دستیابی به رهیافتی نو (یا دستکم درک ناممکن بودن چنین چشم‌اندازی) ضروری و متضمن راه‌های نرفته بسیار است. این فیلسوف اسلوونیایی به‌خوبی از این ضرورت پرده برمی‌دارد که امروزه بیش از هر زمان دیگر نیازمند سیاستی کلی و ارزش‌های جهان‌شمولی هستیم که میان گونه‌های هویتی، مذهبی، ایدئولوژیک و نژادی اتحاد ایجاد کند. بنابراین برخلاف آنچه بسیاری فکر می‌کنند، به عقیده من روی ژیژک هنوز آنچنان که باید کار نشده است. من همچنان حرف اگون حمزه، فیلسوف و نظریه‌پرداز کوزوویی، را تکرار می‌کنم که می‌گفت باید بر تکرار ژیژک تاکید کرد!

اما ژیژک سال‌هاست که در فضای فکری ایران جای خود را پیدا کرده است. انتقادهایی هم البته به فلسفه او وارد شده...

موافق نیستم! ژیژکی که اصولاً در ایران برای خیلی‌ها جا افتاده سراسر با آنچه در حقیقت وجود دارد متفاوت است. در ایران ژیژک فیلسوف نظریه مطالعات فرهنگی است؛ فیلسوف هیچکاک و لینچ و تزهای پست‌مدرنیستی در حوزه سینما؛ فیلسوفی که راحت می‌توان تعدادی از فرمول‌هایش را برداشت و به دلخواه خود ازشان بهره برد. در صورتی که این درست در تضاد با تصویر حقیقی ژیژک است، یعنی فیلسوفی کمونیست، رادیکال و سراسر سیاسی و پیشرو! البته نمی‌خواهم بگویم نظریات سینمایی جایی در فلسفه او ندارد، اما نهایتاً این نظریات نیز در یک سنت عمیقاً مارکسیستی جاخوش کرده است. معمولاً در مواجهه با ژیژک توجه اندکی به این سنت می‌شود.

درباره انتقادهایی هم که گفتید باید بگویم که راستش من تا به حالَ، لااقل در ایران، هیچ مواجهه انتقادی پر و پیمانی درباره ژیژک نخوانده‌ام. این‌که یک دانشجوی ترم سوم یا چهارم بیاید بگوید ژیژک فلان است و بهمان را نمی‌شود انتقاد! نامید. یک سری کتاب‌هایی هم که اخیراً در ضدیت با ژیژک و آنچه «فرنچ تئوری» خوانده می‌شود منتشر شده اصولاً به نظرم چیزی جز یک شوخی مضحک نیستند. نمی‌خواهم بگویم فلسفه ژیژک محدودیت‌های خاص خودش را ندارد، اما غریب به اکثریت کسانی که در ذم ژیژک مدام می‌نویسند اغلب نه درکی از پیشینه فکری او دارند و نه اشرافی به جهان اندیشه‌اش. در مقدمه‌ای که بر ترجمه «علیه اخاذی…» نوشته‌ام تا حدی به این رویکردها اشاره کرده‌ام.

کامران برادران

«علیه اخاذی…» کتابی است درباره بحران پناهجویان که چند سالی است سراسر اروپا را فراگرفته است. این کتاب چه نگاه تازه‌ای می‌تواند به این مساله داشته باشد؟

ژیژک در این کتاب تبیین می‌کند که نخست، مساله پناهجویان بهترین فرصت برای چپ امروزی است تا در ارزش‌های خود تجدیدنظر کند و ایده‌های تازه‌ای را پیش بکشد. دوم آن‌که او این مساله را صرفاً بحرانی انسانی نمی‌داند بلکه آن را بخشی از ساوزکار نظامی قلمداد می‌کند که مانند کرم به دور خود پیله‌ای تنیده و در عین حال همه‌چیز به درون این دنیا می‌کشد. برای ژیژک، بحران پناهجویان نشانگانی است از وضعیت سرمایه‌داری جهانی. بنابراین در این کتاب با چیزی ورای پرچانگی‌های معمول درباره مساله پناهجویان مواجه هستیم. ژیژک در اینجا خوب نشان می‌دهد که سیاست «درهای باز» به‌خودی خود نمی‌تواند چیزی را حل کند و حتی چه‌بسا راه را برای لشکرکشی راست افراطی نیز هموار کند. اما از سوی دیگر، خبری از درخواست برای صیانت از مرزهای اروپا نیز در سطور این کتاب به چشم نمی‌خورد. ایده «علیه اخاذی…» این است که برای باز کردن این کلاف سردرگم باید اندکی عقب‌تر ایستاد و نگاه متفاوتی به مساله داشت. ژیژک در این کتاب به خشن‌ترین شکل ممکن به اخلاقیات معمول لیبرالی و ناله‌های به‌ظاهر انسان‌دوستانه حمله می‌برد. ناگفته نماند که همین کتاب واکنش‌های منفی بسیاری را در اروپا به دنبال داشت و خیلی‌ها به ژیژک به‌خاطر عقایدش حمله کردند.

برای ژیژک، بحران پناهجویان نشانگانی است از وضعیت سرمایه‌داری جهانی. بنابراین در این کتاب با چیزی ورای پرچانگی‌های معمول درباره مساله پناهجویان مواجه هستیم. ژیژک در اینجا خوب نشان می‌دهد که سیاست «درهای باز» به‌خودی خود نمی‌تواند چیزی را حل کند. به‌طور کلی، ژیژک به‌خوبی نشان می‌دهد که هنگامی که با دو گزینه به‌ظاهر آشکار و بدیهی مواجه می‌شویم، چه‌بسا بهترین کار این باشد که قدم به عقب بگذاریم و شجاعت این را داشته باشیم که بگوییم هر دو بدترند و تلاشی هستند برای دور کردن توجه‌ها از مساله اصلی! نمونه اخیرش در کشور خودمان همین بحث‌هایی است که بر سر قانون کپی‌رایت بر سر زبان‌ها افتاده که به نظرم سراسر یک شوی مسخره است...

مخالف قانون رعایت کپی‌رایت هستید؟

من این حرف را نزدم. برعکس، مشکلی با این قضیه ندارم! اما این‌که یک عده مدام می‌گویند که مشکل وضعیت نشر ما همین عدم رعایت کپی‌رایت است به نظرم کاملاً اشتباه است. هر چند وقت یک‌بار یک مترجم یا نویسنده‌ای مصاحبه می‌کند و می‌گوید که اگر قانون کپی‌رایت تصویب شود، مشکلات در این زمینه حل‌وفصل می‌شود. اساس این حرف‌ها هم از این ناشی می‌شود که اگر حق انحصاری ترجمه یک اثر را فلان ناشر بگیرد، دیگر شاهد ترجمه‌های بد نخواهیم بود. اولاً که ترجمه بد ربطی به قانون و انحصار ندارد و برمی‌گردد به سواد پایین کسی که کتاب را گرفته دستش! مگر مهدی سحابی حق کپی‌رایت مارسل پروست دستش بود که «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» را اینطور بی‌نظیر ترجمه کرد؟ فرهاد غبرایی برای ترجمه «سفر به انتهای شب» سلین از مراجع قانونی اجازه گرفته بود؟ نه!

تنها نتیجه‌ی این بحث‌ها این است که مسابقه‌ای برای گرفتن حق کپی‌رایت میان ناشران به راه می‌افتد بالطبع هم پیروز نهایی ناشران بزرگ هستند و می‌توانند امتیاز ترجمه خیلی از کتاب‌ها را در دست بگیرند. اما این لزوماً تأثیری بر کیفیت ترجمه‌ها نمی‌گذارد. همین ناشران بزرگ هم کم ترجمه فاجعه منتشر نکرده‌اند! بماند که اگر کسی واقعاً نگران حقوق مؤلف و این چیزهاست اول از هر چیزی باید بیاید اوضاع فعلی ناشران ایرانی را رتق‌وفتق کند… مترجم و نویسنده در وضعیت فعلی بازار نشر بدل شده به برده روزمرد! هر ناشری هر طور که دلش بخواهد قرارداد می‌بندد، بدون این‌که اهمیتی به نویسنده یا مترجم نگون‌بختی بدهد که سال‌های زندگی‌اش را صرف این کار کرده! البته هستند ناشرانی که در راستای حقوق نویسنده و مترجم کار می‌کنند، اما متاسفانه انگشت‌شمارند. خب، این‌ها مگر جزو حقوق مؤلف نیست؟ چرا کسی سر وقت اصلاح این چیزها نمی‌رود، اما تا بحث کپی‌رایت می‌آید وسط همه شروع می‌کنند به اظهارنظر؟ به گمانم، دلیلش این است که مساله اصولاً چیز دیگری است...

به بحث ژیژک بازگردیم. گفتید که ژیژک در این کتاب از احیا و بازتعریف ارزش‌های چپ حرف می‌زند. منظور از این تعریف دوباره چیست؟

«اخاذی مضاعف…» یک ایده بسیار مهم دارد و آن این‌که برای نجات ایده رهایی‌بخش کمونیسم باید شماری از تابوهای چپ را به کناری نهاد. برای مثال، او استدلال می‌کند که باید هم‌ارزی عجولانه میراث رهایی‌بخش اروپا با امپریالیسم فرهنگی و نژادپرستی را کنار گذاشت. بسیاری از چپ‌ها هرگونه اشاره به «ارزش‌های اروپایی» را به‌مثابه شکل ایدئولوژیک استعمار اروپامحورانه رد می‌کنند. ژیژک اما استدلال می‌کند که به‌رغم آن‌که اروپا تا حدی در ایجاد شرایطی که پناهجویان به آن دچارند سهیم است، زمان آن رسیده تا این ورد چپ‌گرایانه را کنار بگذاریم که بر اساس آن وظیفه اصلی‌مان نقد اروپامحوری است و در نهایت همه‌چیز را باید به حساب ارزش‌های اروپایی گذاشت. این خود نکته بسیار مهمی است، چون سرمایه‌داری جهانی به‌راحتی می‌تواند خود را با تکثری از مذاهب محلی، فرهنگ‌ها و سنن تطبیق دهد: برخلاف آنچه بسیاری گمان می‌کنند، اتفاقاً سرمایه‌داری جهانی حافظ نقاب تنوع فرهنگی است.

دفاع ژیژک از خشونت اخلاقی متکی بر این نکته مهم است که ما همواره در برابر نوعی دیگر از خشونت کور و خاموش هستیم؛ خشونتی ابژکتیو که ذاتی وضعیت موجود است و از دل آن سر برمی‌آورد و درست به همین خاطر به چشم نمی‌آید و کسی بدان توجهی ندارد. ژیژک همیشه از نوعی «خشونت اخلاقی» دفاع کرده است. ایده‌ای که در مقدمه کتاب «در دفاع از ترور» به سرحدات نهایی خود رسیده است و در «علیه اخاذی…» نیز مطرح شده. این چه نوع خشونتی است و چه فرقی با دیگر اشکال توحش‌آمیز خشونت دارد؟

همان‌طور که گفتید مفهوم «خشونت اخلاقی» جایگاهی اساسی در اندیشه ژیژک دارد، از مقاله «در دفاع از خشونت اخلاقی» گرفته تا «خشونت؛ پنج نگاه زیر چشمی» و همین «علیه اخاذی مضاعف». دفاعیه ژیژک از این نوع خشونت متکی بر ایستادگی در برابر زمانه حساسیت نسبت به دیگری است، زمانه‌ای که در آن مفاهیمی چون همبستگی و انسانیت به وقیحانه‌ترین شکل جعل می‌شود. ژیژک در «اخاذی مضاعف» تبیین می‌کند که گرچه در زمانه فعلی خشونت تنها یادآور اعمال مبتنی بر جنایت و ترور است، اما باید گامی به عقب گذاشت و فریب لفاظی‌های معمول در این‌باره را نخورد. این‌گونه است که می‌توان به کنه فوران‌های خشونت‌باری پی برد که آنان را بازتولید می‌کند. دفاع ژیژک از خشونت اخلاقی متکی بر این نکته مهم است که ما همواره در برابر نوعی دیگر از خشونت کور و خاموش هستیم؛ خشونتی ابژکتیو که ذاتی وضعیت موجود است و از دل آن سر برمی‌آورد و درست به همین خاطر به چشم نمی‌آید و کسی بدان توجهی ندارد. برای مثال، در بحث مبارزه با ترور، بسیاری از چپ‌های سانتی‌مانتال می‌گویند که نمی‌توان با خشونت به جنگِ خشونت رفت. مشکل اما اینجاست که هیچ‌کس از خود نمی‌پرسد که این ترور از کجا آمده و چطور این‌قدر راحت بسط می‌یابد.

آیا پروژه فکری ژیژک در مغایرت با ایده‌های متفکرانی چون آلن بدیو قرار دارد که از نوعی بومی‌سازی مبارزه و سیاست سخن به میان می‌آورند؟

یکی از نکاتی که در این کتاب جالب‌توجه بوده تقابل ایده‌های این دو متفکر در برابر یکدیگر است. برای مثال، بدیو تأکید بسیار دارد بر بهره‌گیری از موج پناهجویان به‌عنوان پرولتاریایی آواره که در وضعیت فعلی جهان به حساب نمی‌آیند، چه‌بسا نوعی Muselmann آگامبنی. موضع ژیژک در اینجا به نظرم از بدیو بسیار بنیادین‌تر و تیزبینانه‌تر است. او به‌خوبی در برابر این دست متافیزیک اومانیستی می‌ایستد و تبیین می‌کند که این دیگری خود درگیر گرایش‌های متضادی مانند حسد و نفرت است. میل این پناهجویان برای رسیدن به غرب درست در نقطه مقابل آنچه هویت پرولتاریایی نامیده می‌شود قرار می‌گیرد. از سوی دیگر، نکته‌ای که کسی چون بدیو به آن بی‌توجه است این بوده که شرایط نابرابر کاری و انسانی در جایی چون اروپا (که صدای فعالان کارگری و اتحادیه‌ها را درآورده است) نهایتاً برای یک پناهجو همچو بهشتی برین عمل می‌کند. این را هم باید مدنظر قرار داد که آنچه امروزه تحت عناوینی چون بومی‌سازی مبارزه و دموکراسی مستقیم و کذلک مطرح می‌شود، در نهایت هیچ راه‌حل راستین و انضمامی را پیش نمی‌کشد. ژیژک خوب نشان می‌دهد که در نهایت آنچه بدان نیاز داریم سیاستی جهان‌شمول و پیشرو است، نه مبارزه‌های کوچک و بی‌مایه. موج پناهجویان رخدادی است که بسیاری از مختصات‌ها را برای همیشه تغییر داده است و ما به نگاهی تازه به مسائل نیازمندیم. این درست کاری است که ژیژک تلاش می‌کند صورت دهد.

با توجه به حرف‌هایی که در ابتدا گفتید، آیا همچنان بنا دارید به ترجمه آثار ژیژک ادامه دهید؟

قطعاً! تمرکزم البته بیشتر بر آثار سیاسی و فلسفی او خواهد بود. جدای از این، در حال حاضر مشغول تألیف دو کتاب با همکاری خود ژیژک هستم. کتاب اول مجموعه مصاحبه‌هایی است که با این فیلسوف داشته‌ام، با محوریت سیاست و فلسفه. دوستانم در انتشارات مانیاهنر بناست نسخه فارسی این کتاب را که در حال حاضر مشغول ویراستاری نهایی آن هستم منتشر کنند. دومین پروژه نیز جمع‌آوری و ویراستاری مقالات منتشر نشده ژیژک است که او در اختیارم گذاشته است. در این مقالات، نگاه ژیژک همچنان انتقادی اما در عین حال سراسر متفاوت است و موضوعات گوناگونی را از فرهنگ عامه گرفته تا لکان و هگل در برمی‌گیرد. ویراست نخست این مقالات، به همراه یادداشت‌های من، قرار است ابتدا به زبان انگلیسی و در اروپا منتشر شود و در ادامه به فارسی ترجمه خواهد شد.

کد خبر 4676953

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha