۸ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۵۵

هشتادوپنجمین «نقاب» کنار زده شد؛

منبع اقتباس«رودخانه‌های سرخ»منتشر شد/رو در رو با قاتل مرموز

منبع اقتباس«رودخانه‌های سرخ»منتشر شد/رو در رو با قاتل مرموز

ترجمه رمان پلیسی «رودهای ارغوانی» نوشته ژان کریستف گرانژه به‌عنوان منبع اقتباس فیلم سینمایی «رودخانه های سرخ» توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «رودهای ارغوانی» نوشته ژان کریستف گرانژه به‌تازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب هشتادوپنجمین عنوان از مجموعه پلیسی «نقاب» است که این ناشر چاپ می‌کند.

از ژان کریستف گرانژه پیش از این رمان «پرواز لک‌لک‌ها» با ترجمه عباس آگاهی به‌عنوان شصت و دومین کتاب مجموعه نقاب منتشر شده که مقاله نقد و بررسی‌اش در مهر (اینجا) قابل دسترسی و مطالعه است. «پرواز لک‌لک‌ها» اردیبهشت‌ماه سال ۹۵ منتشر و در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد.

این نویسنده فرانسوی متولد سال ۱۹۶۱ است و به‌عنوان روزنامه‌نگار، گزارشگر بین‌المللی، نویسنده و فیلمنامه‌نویس شناخته می‌شود. آثار گرانژه به بیش از ۳۰ زبان ترجمه‌ شده‌اند. «رودهای ارغوانی» دومین کتاب او پس از «پرواز لک‌لک‌ها» است. مخاطبان جدی ادبیات و سینمای پلیسی، احتمالا فیلم معروف «رودخانه‌های سرخ»‌ ساخته ماتیو کاسویتز را به خاطر دارند که در سال ۲۰۰۰ با اقتباس از این کتاب ساخته شد و ژان رنو نقش اصلی آن را بازی می‌کرد.

داستان «رودهای ارغوانی» به فعالیت‌های سربازرس پی‌یر نییِمان برای کشف راز قتل‌های مرموزی نزدیک یک پردیس دانشگاهی در کوهستان اختصاص دارد. ژان رنو در فیلم «رودخانه‌های سرخ» نقش پی‌یر نییِمان را ایفا می‌کرد. در ابتدای داستان، اوباش انگلیسی پس از پایان یک مسابقه فوتبال، مردی را با دشنه و چاقو می‌کشند. سربازرس در تعقیب قاتلان است که هنگام دفاع از خود ناچار به ارتکاب قتل می‌شود. او که از اعضای پیشکسوت و کارکشته دایره جنایی و مختصص پیگیری جرایم اخلاقی است، پیش‌تر هم به‌خاطر برخورد خشونت‌آمیز با مجرمان توبیخ شده است.

نییمان درگیر مساله قتلی است که مرتکب شده اما با پیداشدن جسد برهنه مردی جوان در شهر کوچک و دانشگاهی گرنون در کوهستان، ماجرای نییمان به‌طور موقت از مرکز توجه خارج می‌شود و او به‌عنوان یک متخصص حرفه‌ای به محل ارتکاب جرم اعزام می‌شود. مردِ مقتول، کتابدار دانشگاه است که جنازه‌اش بین صخره‌ها، نزدیک رودخانه‌ای که از کنار دانشگاه می‌گذرد، رها شده است. روی بدن مرد کشته‌شده، آثار شکنجه به چشم می‌خورد.

در ادامه داستان، وقوع قتل‌های مشابه که ظاهرا با آداب و رسوم خاصی انجام شده‌اند، باعث می‌شوند سربازرس خود را مقابل یک قاتل پیچیده و متفکر ببیند...

رمان «رودهای ارغوانی» ۱۲ فصل اصلی دارد که ۶۰ بخش را در خود جا داده‌اند.

ژان رنو و وینسنت کاسل در صحنه‌ای از فیلم رودخانه‌های سرخ

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

کریم نزدیک‌تر شد و در این لحظه بود که توانست روی لوحی نام سیلون هرو، متولد فوریه ۱۹۵۱ و در گذشته ماه اوت ۱۹۸۰ را بخواند. او انتظار نداشت که جسد پدر ژودیت را سوزانده باشند. این روش با اعتقادات مذهبی فابییَن مغایرت داشت.

ولی چیزی که موجب حیرت کریم شد دسته‌گل سرخ و تروتازه‌ای بود که روی طاقچه قرار داشت. کریم گلبرگ‌ها را لمس کرد: دسته‌گل در همان روز آن‌جا گذاشته شده بود.

عبدوف از گورستان خارج شد و در جست‌وجوی خانه یا کلبه‌ای که نگهبانی را در آن بیابد، گورستان را دور زد. سرانجام در طرف چپ دیوار یک کلاه‌فرنگیِ کوچک و مخروبه دید که یکی از پنجره‌های آن روشن بود.

بی‌سروصدا درِ ورودی را باز کرد و وارد باغچه محصور شد. صدای کبوترها، از جایی، بلند بود. او چند قدمی پیش گذاشت. دیواری پوشیده از لانه‌های کبوتر را دید که سالن نگهداری خاکستر مردگان را به یادش آورد. صدها کبوتر خاکستری در طاقچه‌هایی تاریک خوابیده بودند. افسر پلیس از سه پلّه جلوی کلاه‌فرنگی بالا رفت و زنگ را به صدا درآورد. در تقریبا بلافاصله باز شد.

«چی می‌خوای، بی‌شرف؟!»

مرد یک تفنگ شکاری را به طرف او گرفته بود.

کریم با لحنی آرام گفت:

«من افسر پلیسم. بذارید کارت شناسایی‌ام رو نشونتون بدم...»

«اگه تو پلیسی، من هم روح‌القدس‌ام. تکون نخور!»

کریم عقب‌عقب از پله‌ها پایین رفت. به او توهین کرده بودند و خون جلوی چشم‌هایش را گرفته بود.

مرد گورکن، همین‌طور که تفنگ را جلوی صورت او می‌گرفت، گفت:

«تکون نخور!»

کریم باز هم عقب‌تر رفت. مرد داشت می‌لرزید. او هم یک پله پایین آمد. کبوترهای پشت سرشان، انگار جَوّ تنش‌آلود را حس کرده باشند، بال می‌زدند.

«الآن صورتت رو صاف می‌کنم، من...»

«پدرجون، تعجب می‌کنم بتونی. تفنگ‌ات خالیه.»

مرد خنده‌ای کرد و گفت:

«دِ هِه؟ همین امشب پُرش کردم.»

همین که مرد نگاه کوتاهی به تفنگش انداخت، کریم از فرصت استفاده کرد؛ دو پله بالا رفت، با یک دست لوله چرب تفنگ را کنار زد و با دست دیگر تپانچه‌اش را بیرون کشید. مرد را به طرف چارچوب در هُل داد و مچ دست او را به گوشه در کوبید.

این کتاب با ۳۳۶ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۴۸ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 4680212

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha