به گزارش خبرنگار مهر، مجموعهداستان «شنبه گلوریا» نوشته ماریو بندتی بهتازگی با ترجمه لیلا مینایی توسط نشر ماهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
ماریتو بندتی نویسنده اروگوئهای اینکتاب متولد سال ۱۹۲۰ و درگذشته بهسال ۲۰۰۹ است. ایننویسنده متعلق به نسلی است که نهضت «بوم» را در رمان آمریکای لاتین به راه انداختند. او اولینکتاب خود را که یکمجموعهشعر بود سال ۱۹۴۵ منتشر کرد. سپس به همکاری با مهمترین مجله ادبی اروگوئه یعنی هفتهنامه مارچا پرداخت. او در سال ۱۹۴۸ کتاب بعدی خود را در حوزه نقد ادبی نوشت. اولینرمان ایننویسنده با عنوان «کدامیک از ما» در سال ۱۹۵۳ منتشر شد و پس از آن هم مجموعهداستان «مونتهویدئوییها» در سال ۱۹۵۹ به چاپ رسید. بندتی در سال ۱۹۵۰ با چاپ رمان «وقفه» به شهرت بینالمللی رسید.
در دهه ۱۹۷۰ به دلیل مسائل سیاسی و اقتصادی اروگوئه، نوشتههای بندتی مانند خیلی دیگر از نویسندگان معاصرش، رنگ و بوی سیاسی و انتقادی به خود گرفتند. سال ۱۹۷۳ در اروگوئه کودتا و چاپ آثار او در کشورش ممنوع شد. در نتیجه مهاجرت کرد و ۱۵سال را در آرژانتین، پرو، کوبا و اسپانیا زندگی کرد. در آندوران، مجموعهداستانهای «نوستالژی و بینوستالژی» و «اقلیمها» را در سالهای ۱۹۷۷ و ۱۹۸۲ چاپ کرد.
کتاب «شنبه گلوریا» مجموعهای از گزیدهداستانهای ماریو بندتی است. اینداستانهای چاپشده در کتاب پیشرو، بهترتیب انتشار مرتب شدهاند.
اینکتاب دربرگیرنده ۲۰ داستان کوتاه با اینعناوین است: ایر یارته، چه دوستانی، آن لبها، پرتره الیسا، فرجام خشم، تسلیمناپذیر، چه هوای خوبیه اینجا، شنبه گلوریا، منِ دیگر، مراسم یادبود در کافه، شبیه زندگی، شوخی بود، زیر شیروانی، ادا، موزاک، پریشانحواس، از راه دور، ترجمهها، مردمان بولیوی و راهی به دریا، شماره نوزده.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
اما اصلا چرا باید با سوسانا حرف میزد؟ سوسانا به دیدن ماتیاس و زنش هم میرفت. معمولا یکشنبهها ناهار را با آنها میخورد. بعد با هم به پارک رودو میرفتند و کنار دریاچه قدم میزدند، صبورانه هیاهوی بچههای چرخوفلکسوار را تحمل میکردند و ساعت هفت، سرحال و قبراق، با تلقتلق تراموا به خانه برمیگشتند. سوسانا برای تعریف و تمجید درستوحسابی از دستپخت ایسولیتا، زن ماتیاس، کلمات مناسبی نمییافت. ایسولا که تا آنزمان، یعنی پنجاهوسهسالگی، دوست نداشت او را به نام مصغرش صدا کنند، در برابر سوسانا کمکم از مقاومت دست کشیده و بهرغم وجود دندان مصنوعی و رماتیسم پذیرفته بود ایسولیتا باشد.
پاسکو آل آنقدرها خودش را نمیشناخت، اما در عوض _ به تجربه _ با عصبانیتهای ناگهانی دخترخالهاش بهخوبی آشنا بود. فقط یکبار درباره جواهرات با سوسانا حرف زد و همان یکبار کافی بود تا روایت تحریفشده حرفهایش بیدرنگ به گوش برادرش برسد و کار تقریبا به دعوایی ناجور بکشد. خلاصه اینکه پاسکو آل از بیخ و بن با برادرش قطع رابطه کرده بود و خیال آشتی هم نداشت.
اینکتاب با ۱۶۸ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۱ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما