به گزارش خبرنگار مهر، رمان «یکروز از زندگی ایوان دنیسوویچ» نوشته الکساندر سولژنیتسین بهتازگی با ترجمه رضا فرخفال توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی معاصر» است که اینناشر چاپ میکند.
الکساندر سولژنیتسین نویسنده اینکتاب بهخاطر انتقاد از استالین، محکوم به ۸ سال کار در اردوگاه کار اجباری و مخوف گولاگ شد. تا مرگ هم در تبعید استالین باقی ماند. او در آثار خود جنایات دوران استالین و فاجعههای انسانی اردوگاههای کار اجباری شوروی را بهطور صریح و بیپرده تصویر کرده است. ایننویسنده سال ۱۹۷۰ برنده جایزه نوبل ادبی شد.
نسخه اصلی «یکروز از زندگی ایوان دنیسوویچ» سال ۱۹۶۳ توسط انتشارات فردریک آ. پریگر در نیویورک چاپ شده است. ترجمه فارسی هم از روی نسخه انگلیسی انجام شده که ترجمه ماکس هایوارد و رونالد هینگلی از کتاب بوده و سال ۱۹۷۰ آن را چاپ کردهاند. مترجم فارسی کتاب، ترجمه دیگری از آن را هم که مربوط به چاپ ۱۹۸۰ توسط انتشارات پنگوئن بوده، برای مقابله در اختیار داشته است.
گئورگ لوکاچ منتقد و صاحبنظری که درباره اینکتاب مطالبی نوشته، معتقد است نکته مهم و روح جاری در اینداستان، مربوط به ترس و وحشتهای عصر استالینی در اردوگاههای کار اجباری نیست بلکه دستاورد ادبی سولژنیتسین را باید در دگرگونکردن ماجرای یکروز بیحادثه در اردوگاه دانست. که ایندستاورد، بهنوعی نماد گذشتهای است که هنوز پشت سر نگذاشته شده و به بیان هنری در نیامده است. الکساندر سولژنیتسین در کتاب پیشرو، تصویر تیره و دلگیر زندگی اردوگاهی را ترسیم کرده و نمادی از زندگی هرروزه مردم شوروی را در زمان حاکمیت استالین به نمایش گذاشته است.
داستان رمان پیشرو درباره تلاش انسان برای غلبه بر طبیعت خشن و چیزگی بر سبعیت و مناسبات غیرانسانی دوران استالین است. یکی از درونمایههای مهم مفهومی اینداستان، این است که اردوگاه کار اجباری، محلی برای آزمایش عزت و شرف انسان هم هست.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
شوخرف امروز از آنجا که نان به صبحانه نخورده بود، و صبحانهاش هم سرد شده بود، شکمش غش و ضعف میرفت. برای اینکه فکر غذا را از سر خود بیرون کند، اردوگاه را در ذهن خود به فراموشی سپرد و به نامهای فکر کرد که قرار بود امروز یا فردا برای خانوادهاش بنویسد.
ستون زندانیان از برابر کارگاه نجاری که بهدست خودشان ساخته شده بود گذشت، از برابری آبادی کارگران آزاد هم گذشت (که آن هم بهدست خود آنها ساخته شده بود) و باشگاه را هم پشت سر گذاشت (ساختمان باشگاه هم کار زندانیان بود، از خشت اول آن تا تزیینات دیوارها، اما تنها کارگران آزاد در آنجا فیلم تماشا میکردند.) ستون رو در روی باد راه استپ را در پیش گرفت. قرص سرخرنگ خورشید افق پیش روی آنها را روشن کرده بود. در اطراف آنها حتی تکدرختی هم دیده نمیشد؛ تا چشم کار میکرد لایههای سفید و یکدست برف بود.
اینکتاب با ۱۷۱ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۵۲ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما