به گزارش خبرنگار مهر، انتشارات کتاب فانوس رمان «هیچ» نوشته کارمن لافورت و ترجمه فرزاد فروتنی را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۲۵۲ صفحه و بهای ۸۰ هزار تومان منتشر کرد.
مترجم این اثر را مستقیماً از اسپانیایی به فارسی برگردانده است. پیشگفتار این ترجمه نیز ترجمه متنی است به قلم ماریو بارگاس یوسا.
لافورت که به سال ۲۰۰۴ درگذشت، یکی از مهمترین نویسندگان اسپانیاست که متاسفانه مخاطبان ایرانی آشنایی چندانی با او ندارند و انتشار ترجمه رمان «هیچ» میتواند به شناخت او کمک بسیاری کند. «جزیره شیاطین» و «زن تازه» از دیگر آثار اوست.
فروتنی درباره نویسنده این رمان به مهر گفت: کارمن لافورت به سال ۱۹۲۱ در بارسلونا به دنیا آمد. هنوز دو سالش نشده بود که به دلیل شغل پدرش با خانواده به جزایر قناری رفتند. کودکی و نوجوانی لافورت در جزایر قناری گذشت.
وی افزود: لافورت پس از مرگ مادرش و آمدن یک نامادری که اصلاً و ابداً با او سر سازگاری نداشت، تصمیم گرفت که برای ادامه تحصیل و حضور در دانشگاه به بارسلونا برگردد. او به سال ۱۹۳۹ یعنی همان سالی که جنگ داخلی اسپانیا تمام شده و دیکتاتوری فرانکو در کشور حاکم بود، خواندن فلسفه را در دانشگاه آغاز کرد، اما نتوانست این رشته را ادامه دهد. پس از آن به مادرید رفت تا در رشته حقوق به ادامه تحصیل بپردازد، اما تحصیلاتش در حقوق نیز به جایی نرسید.
فروتنی اضافه کرد: لافورت پس از ترک تحصیل، به صورت کامل خودش را وقف نویسندگی کرد. زمانی که هنوز ۲۳ سالش نشده بود، یعنی به سال ۱۹۴۴ توانست اولین و مهمترین کتابش یعنی رمان «هیچ» (Nada) را منتشر کند. انتشار این رمان باعث شد تا لافورت همردیف نویسندگان بزرگ پساجنگ آن دوران، یعنی نویسندههایی که آنها را با نام نسل ۳۶ میشناسند و شخصیتی چون خوسه سلا هم بینشان است، قرار گیرد.
مترجم رمان «هیچ» درباره میزان استقبال از این رمان پس از نخستین چاپش در اسپانیا، گفت: رمان «هیچ» همان سال توانست یکی از معتبرترین جوایز ادبی اسپانیا یعنی جایزه نادال را از آن خود کند. چیزی که باعث شد تا لافورت در سن ۲۳ سالگی به شهرت ادبی بالایی برسد. ما اگر سرگذشت نویسنده را مطالعه کنیم و پس از آن به خواندن رمان بپردازیم، متوجه خواهیم شد که روایت رمان در واقع یک اتوبیوگرافی از خود نویسنده است در قالب شخصیتهای مختلف.
فروتنی در بخش دیگری از این گفتوگو به روایت رمان اشاره کرد و ادامه داد: داستان «هیچ» به روزگار پس از جنگ اختصاص دارد و در آن خبری از توپ، تیر و خمپاره نیست. نویسنده در این رمان در واقع به توصیف خفقان پس از جنگ پرداخته است. در این رمان مخاطب با دو تصویر و دو روایت مواجه میشود. تصویر اول متعلق به یک خانواده بارسلونایی است که از اساس فقیری نیستند اما روزگارشان پس از جنگ بسیار سخت شده و بیپولند و گرسنگی میکشند و با اینکه همخون همدیگر هستند اما از سر مشکلاتشان هر روز باهم سر جنگ دارند. تصویر دوم تصویر جامعه غم انگیز و خاکستری آن روزهاست. تصویر خود اسپانیا. اسپانیایی که به خاطر دیکتاتوری فرانکو سرشار از محدودیت سانسور و تعصبات احمقانه شده و خبری از آزادی در آن نیست.
نظر شما