به گزارش خبرنگار مهر، خطبه فدکیه نام سخنرانی حضرت فاطمه (س) در مسجدالنبی که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. خلیفه اول پس از جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) با منسوب کردن روایتی به پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث برجای نمیگذارند، زمینهای فدک را که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه (س) پس از بیثمر بودن دادخواهیاش به مسجد پیامبر رفت و خطبهای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. ایشان در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق حضرت علی (ع) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را بهخاطر سکوت در مقابل ستم به اهل بیت (ع) سرزنش کرد.
خطبه فدکیه مجموعهای از معارف ناب در زمینههای خداشناسی، معاد شناسی، نبوت و بعثت پیامبر اسلام (ص)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت را در بردارد.
آنچه پیش رو دارید قسمت سی و پنجم از سخنان مرحوم آیتالله مصباح یزدی است که در خصوص شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایراد کردهاند:
ما در قنوت نماز عید فطر و نماز عید اضحی میخوانیم: «الذی جعلته للمسلمین عیدا.» از اینگونه تعبیرات میتوان استفاده کرد که عید فطر و عید اضحی، عید مسلماناناند. اما در روایات از عید غدیر به عنوان عید الله الاکبر یاد شده است و این تعبیر، بار معنایی زیادی دارد. این عید، عید خداست و عید فطر عید مسلمانان.
در توضیح علت این نامگذاری شاید بتوان گفت: مسلمانان در ماه رمضان یک ماه روزه میگیرند و از خداوند انتظار پاداش دارند. ایشان برای تتمیم عبادت یکماهه، عید میگیرند و در آن روز نماز میخوانند. در واقع عید فطر مکمل یک ماه روزهداری است.
از طرف دیگر خدای متعال در طول ۲۳ سال اسلام را بر پیغمبر اکرم نازل کرد و در طول این مدت به هر مناسبت حکمی نازل فرمود. با این حال هنوز این دین ناقص بود. اما بالاخره یک روز فرمود: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم .۱ عید فطر روز اکمال ماه رمضان است؛ اما امروز روزی است که خدا کار خود را کامل میکند. خدا تشریع دینش را با ولایت علی علیهالسلام کامل کرد. پس این عید، عیدالله است. از اینرو میتوان گفت: این عید حتی بر عید فطر و عید اضحی شرف دارد. از خداوند درخواست میکنیم که توفیق عبادت در این روز را هم به ما مرحمت کند. به خدا قسم! اگر امیرالمؤمنین علیهالسلام گوشه چشمی به ما کند سعادت دنیا و آخرت ما تضمین میشود.
توحید، لوح فشرده اسلام
در ادامه خطبه مبارک حضرت زهرا سلاماللهعلیها به این عبارت رسیدیم که میفرمایند: وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْکَ إِخْلَاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّة. شروع این فراز با این جمله بود که فرمودند: «فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْک» و ختم این کلام هم با این عبارت است که میفرمایند: «وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْکَ إِخْلَاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّة». از ترتیب و تنظیم این عبارات میتوان استفاده کرد که مبدأ و پایان دین توحید است. آغاز کار انبیا مبارزه با شرک است و پایان کارشان برانداختن ریشه شرک، و آن چه انسان را به سعادت میرساند توحید است و آن چه موجب سقوط انسان میشود شرک است.
توحید معانی عمیق، غنی و لطیفی دارد که اگر آنها را درست درک کنیم خواهیم فهمید که سرتاپای دین چیزی جز توحید نیست. مرحوم علامه طباطبایی رضواناللهعلیه میفرمودند: «اگر ما همه اسلام را جمع و فشرده کنیم حاصل آن توحید خواهد شد و اگر توحید را باز کنیم تمام تفصیلات شریعت از دل آن بیرون خواهد آمد.» توحید لوح فشرده اسلام است.
توحید، یگانه راه رسیدن به دوست
یکی از نصوص قرآن که هیچ قابل تأویل نیست آیه شریف: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» است. این آیه مبین حصری قاطع و مفهومی روشن است.
میفرماید: «من جن و انس را نیافریدم مگر برای پرستش من.» معنای این آیه شریف این نیست که خدا به عبادت ما احتیاج دارد. کار اصلی خدا و آن کاری که از ذات خدا برمیخیزد افاضه، رحمت و بخشش است. شاید به همین مناسبت صفت خاص خدا رحمان است که شامل هر گونه بخششی میشود. مخلوقات خداوند متعال هر کدام استعداد کمال خاصی را دارند.
مثلاً درخت گردو یک اندازه میتواند رشد کند و بوته خیار یک اندازه دیگر. نمیتوان توقع داشت بوته خیار به اندازه درخت گردو رشد کند. حیوانات هم هر کدام محدودیتی دارند. انسان هم حدود خاصی دارد و تا یک حدی ممکن است رشد کند.
غالباً رشد و کمالاتی که انسانها برای خود میشناسند بیشتر جنبه مادی دارد؛ مثلاً قد، وزن، فعالیتهای بدنی، توانایی برداشتن وزنه سنگین، توانایی خوردن غذای زیاد و …. اما باید بدانیم که انسانیت انسان به روح اوست و توان روح انسان برای ما قابل اندازهگیری نیست.
اجمالا باید بگوییم: ظرفیت روح انسان شبیه بینهایت است و میل به بینهایت دارد؛ یعنی نمیتوان یک حد خاصی را برای آن تعیین کرد. میتوان گفت: علم انسان به حدی میرسد که همه چیز را میداند و قدرتی پیدا میکند که میتواند هر کاری انجام دهد. اما اینها در واقع آثار آن کمالی است که میتواند به آن برسد.
اگر بخواهیم با عبارتی به خود آن کمال اشاره کنیم، به تعبیر قرآن باید بگوییم: «قرب خدا». انسان به قدری میتواند رشد و ترقی کند که به خدا نزدیک شود (عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر) برای رسیدن به آن مقام یک راه بیشتر وجود ندارد و آن ارتباط اختیاری با خداوند است.
قوام این ارتباط اختیاری به این است که خدا را حقیقتاً خدا بداند و خودش را حقیقتاً بنده خدا. اسم این ارتباط میشود «عبادت» و «بندگی». پس اگر سوال شود که: خدا ما را برای چه کاری آفریده باید بگوییم: «برای بندگی»؛ یعنی تا بندگی و عبادت نکنیم به آن مقام نمیرسیم. بندگی کردن یعنی رابطه خود را با خدا تقویت کنیم؛ کاری کنیم که به خدا نزدیکتر شویم؛ بیشتر با خدا أنس بگیریم و بیشتر او را دوست بداریم.
دشمن انسان در رسیدن به این مقام عاملی است که موجب زوال روح بندگی شود؛ چون تنها عاملی که میتواند موجب رشد انسان شود و انسان را به قرب الهی برساند «روح بندگی» است. رفتن به سراغ این دشمن در فرهنگ اسلامی «شرک» نامیده میشود.
اطلاق شرک به این عمل لطیفهای دارد و آن این است که فطرت انسان نمیتواند خدا را فراموش کند. وقتی انسان سراغ دیگری میرود در حقیقت برای خدا شریک درست میکند. به هر حال دشمنترین دشمنان برای انسان، شرک است. از این رو تمام تلاش شیطان این است که انسان را از بندگی و یگانه پرستی دور و به شرک نزدیک کند.
مراتب توحید و شرک
دو مقوله پرستش خدا و شرک به خدا مراتبی دارند که از بالای صفر شروع میشوند و تا میل به بینهایت ادامه مییابند. گاهی در روایات برای ایمان و امثال آن مراتبی مشخص شده است؛ مثلاً در بعضی روایات آمده است که: «ایمان هفت سهم دارد» و در بعضی دیگر نقل شده که: «ایمان ده درجه دارد». این بیانات برای تفهیم به ماست و الا این سهمها و درجات خود امتدادی دارند و از اینرو قابل تقسیماند.
هر امتدادی تا بینهایت قابل تقسیم است. پس مراتب ایمان و شرک خیلی زیاد است. همین که انسان به وجود خدا اعتراف کند، ایمان شروع میشود و تا ایمانی همچون ایمان علی (ع) ادامه مییابد. اما فاصله بین این دو تقریباً فاصله بین صفر تا بینهایت است. شرک هم به همین صورت است؛ از اندکی شرک به خدا شروع میشود و تا پستترین پستها ادامه مییابد (ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلین).
پس یک راه به بالا و به طرف خدا داریم که این سیر صعودی دارای مسیری طولانی و مراتب بسیار زیادی است، و یک راه به پایین که این سیر نزولی از مادون آنجایی که ابتدا انسان هست شروع میشود و تا پستترین مکان ادامه مییابد (أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّة) آدمیزاد در بین این دو بینهایت واقع شده است.
هدف آفرینش ما آن مقام عالی، مقام خلافت الهی و همنشینی پیغمبر و ائمه اطهار علیهمالسلام است و آنچه که از همه چیز بیشتر با آن مقام دشمنی دارد شرک است. قرآن میفرماید: لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ. ۶ ظلم یعنی اینکه کسی حق دیگری را از بین ببرد.
آیا حقی بالاتر از حق خدا بر بندگانش وجود دارد!؟ حق خدا بر بندگانش این است که به طرف او بروند تا آنها را به بینهایت کمال برساند. به تعبیر عامیانه خدا حق دارد که بندگانش او را پرستش کنند. گرفتن این حق از خدا یعنی در مقام پرستش خدا برنیامدن، و این بزرگترین ظلم و بزرگترین پایمالی حق است؛ لذا میفرماید: إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ.
توحید در نیت، بالاترین مرتبه توحید
گفتیم ایمان و شرک مراتبی دارند. وقتی دقت کنیم میبینیم مراتب ضعیف ایمان با مراتبی از شرک توأماند؛ اما هر چه یکطرف قویتر باشد طرف دیگر ضعیفتر است. هر جا ایمان ضعیف باشد حتماً در کنارش مرتبهای از شرک هست. قرآن میفرماید: وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ؛ ایمان اکثر مردم با شرک توأم است؛ چراکه ایمانشان ضعیف است. هرچه ایمان قویتر شود شرک ضعیفتر و ریا در عبادت کمتر میشود.
برخی افراد اصلاً به نماز میایستند برای اینکه دیگران ببینند! اما همه که این قدر ریاکار نیستند. برخی نمازشان را با اخلاص میخوانند؛ اما اگر دیگران خبردار شوند خوششان میآید. این هم مرتبهای از شرک است. عبادت خالص آن است که کسی انسان را ببیند یا نبیند برای او هیچ فرقی نکند. اگر عکسالعمل مردم در رفتار انسان اثرگذار باشد معلوم میشود که مرتبهای از شرک را دارد. شرک مرتبه دیگری هم دارد که مربوط به نیت است.
ما به امر خدا نماز میخوانیم؛ اما اگر خدا بگوید: «واجب است نماز بخوانی و حتی اگر نماز هم بخوانی تو را به بهشت نمیبرم» و یا بگوید: «اگر نماز هم بخوانی تو را به جهنم میبرم» آیا باز نماز میخوانیم؟ اگر پاسخ منفی است معلوم میشود که ما فقط برای اطاعت از خدا نماز نمیخوانیم؛ بلکه ترس از عذاب و یا شوق رسیدن به ثواب هم در نیت ما وجود دارد که این هم مرتبهای از شرک است. نیت خالص، نیت امام سجاد علیهالسلام است که میفرمود: اگر من را صدبار در جهنم بسوزانی و دوباره زنده کنی، جز راه عبادت تو، راه دیگری انتخاب نمیکنم. من بنده تو هستم و غیر از تو خدایی نمیشناسم.»
راه رسیدن به عالیترین درجهای که خدا برای انسان در نظر گرفته است، انجام عبادت خالص است؛ قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّین. انسان برای راه پیدا کردن به آن مقام باید آرام آرام از همین شرکهای روشن و جلی اجتناب کند تا به تدریج آمادگی پیدا کند که از آن معانی لطیفترش هم پرهیز کند و شبیه علی علیهالسلام بگوید: مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَا طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُک. این دین خالص است. البته با کمک و عنایت علی (ع) است که میتوانیم از شرک دور شویم؛ اما به هر حال راه اصلی این است که توجهمان فقط به خدا باشد.
بنده را جز بندگی نشاید
اگر سوال شود: چرا باید بندگی کنیم؟ جواب این است که: چون بندهایم. اگر بنده بندگی نکند چه کند؟ چراغ نورافشانی نکند پس چه کند؟ نورافشانی ذاتی نور است. ما هر وقت توانستیم از بندگی استعفا بدهیم آن وقت لازم نیست بندگی کنیم. اما تا وقتی بندهایم باید بندگی کنیم.
جالب این است که تمام عزت ما در این بندگی نهفته و بالاترین لذت هم در بندگی است. مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت رضواناللهعلیه میفرمود: «اگر سلاطین میدانستند که چه لذتی در نماز هست حاضر بودند دست از سلطنتشان بکشند و به دنبال نماز بروند.» مرحوم آقا میرزا حسن شیرازی وصیت کردند که تمام نمازهایشان را برایشان قضا کنند.
یکی از نزدیکان از علت این وصیت سوال میکند و ایشان میفرماید: «میترسم لذتی که از نماز میبردم با قصد قربت منافات داشته باشد». خدا یک چنین بندههایی هم دارد. خداوند متعال این دین را آفریده که ما راه عبادت را یاد بگیریم و از راه عبادت به قرب او برسیم. پس راه قرب او توحید و یگانهپرستی، و دشمن آن شرک است. از اینرو حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمایند: «حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْکَ إِخْلَاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّة؛ خداوند شرک را تحریم کرد تا ربوبیت او را خالص بدانیم.»
شرک تشریعی
شرک در ربوبیت انواعی دارد که یکی از آنها شرک تشریعی است.
قرآن درباره یهود و نصاری میفرماید: «اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ؛ اینان گرفتار مرتبهای از شرک بودند و شرکشان این بود که عالمان و راهبانشان را رب خودشان قرار داده بودند.» از امام صادق علیهالسلام سوال میکنند: اینها چگونه بر علمایشان سجده میکردند؟
حضرت فرمودند: «به خدا قسم آنها مردم را به عبادت خودشان دعوت نکردند؛ اما مردم در مقابل بدعتهای آنها تسلیم بودند .»۱۰ این شرک در ربوبیت تشریعی است. کسی که در کنار قانون خدا قانونی وضع کند مشرک است مگر کسی که به اذن الله قانون وضع کند. در روایات آمده است که خداوند بسیاری از احکام را به پیغمبر اکرم (ص) تفویض کرده بود و ایشان خود، آن قوانین را وضع کرد.
چنین مواردی شرک نیست چراکه با تفویض و اذن الهی صورت میگیرد. همچنین اگر به ولیفقیه اجازه دادهاند که برای شرایط خاص قانون موقتی وضع کند شرک نیست؛ چون ولی فقیه مأذون از طرف امام معصوم است و امام معصوم مأذون از طرف خداست؛ پس کار ولی فقیه به اذن الله است.
بنابراین اگر همه مردم به کسی برای ریاست جمهوری رأی دهند تا وقتی که ولی فقیه او را نصب نکند مشروعیت ندارد. لذا امام فرمود: «اگر همه مردم به رئیس جمهوری رأی بدهند اما ولی فقیه او را نصب نکند طاغوت است و اطاعتش حرام.» حاکمیت و ربوبیت از آن خداست؛ اگر به کسی اجازه بدهد مشروعیت پیدا میکند و الا فلا؛ «قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَی اللّهِ تَفْتَرُونَ؛ بگو: آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا میبندید و از پیش خود، حلال و حرام میکنید!؟
پس توحید در عبادت تنها راه رسیدن به آن مرتبهای است که خداوند برای انسان در نظر گرفته است؛ از این رو باید از شرک حذر کرد. لذا حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمایند: وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْکَ إِخْلَاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّة.
نظر شما