به گزارش خبرگزاری مهر، مطلبی که در ادامه میخوانید متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین رضا غلامی، رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در نشست مدیران گروه های علمی جشنواره بین المللی فارابی است.
این نشست روز یکم اسفند ۱۴۰۰ در موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برگزار شد.
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
این جلسه، اولین جلسه علمی مربوط به سیزدهمین جشنواره بین المللی فارابی است و لذا با کسب اجازه از سروران گرامی، از باب مقدمه چند نکته را خدمتتان عرض کنم:
یکم. همانطور که استحضار دارید، نه فقط با ملاحظه تعداد اعضاء هیات علمی دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی دانشگاهی و حوزوی، بلکه با ملاحظه تعداد کل محققان کشور در دو عرصه علوم انسانی و علوم اسلامی، حجم تحقیق و تالیف علمی و انتشار آن به صورت کتاب در کشور بالا نیست و این نشان می دهد سرمایه گذاری در زمینه تحقیقات علوم انسانی و علوم اسلامی با ظرفیت های بالقوه و بالفعلی که وجود دارد انطباق ندارد. البته روشن است که لازم نیست هر پژوهشی منجر به تولید کتاب بشود اما انتشار کتاب های علمی، علاوه بر اینکه برای جامعهی رو به پیشرفت یک سرمایه گرانقدر و ماندگار محسوب می شود بلکه با عینیت بخشی به انباشت علمی و همچنین تجارب پژوهشی در کشور، می تواند فرصت های بیشتری را برای نوآوری و خلق آثار علمی ممتاز و فاخر بوجود بیاورد.
دوم. جدای از بحث کمبود میزان تحقیقات و تالیفات علمی در کشور به ویژه ارائه آن به صورت کتاب، بحث بعدی، کیفیت آثار علوم انسانی و علوم اسلامی در ایران است. سئوال مهم اینجاست که سطح کیفی آثار علمی در دو ساحت علوم انسانی و علوم اسلامی چگونه است و سئوال مهم تر این است که سطح کیفی آثار چگونه و با چه منطق و چه سنجه هایی قابل ارزیابی است؟ من بنا ندارم درباره کیفیت آثار علمی در علوم انسانی و علوم اسلامی قضاوت مطلق داشته باشم لکن نگاه اجمالی به سیر تحقیقات و تألیفات در این زمینه و نیز نظرات اساتید بزرگ نشان می دهد که حدوداً یک- بیستم مجموعه آثار تولیدی در هر سال، از کف کیفیت تعریف شده برای آثار علمی برخوردارند. با این حال، عرض من در اینجا این است که کیفیت سنجی آثار علمی خود یک دانش است و ما هنوز به چنین دانشی که به ویژه از یک مبانی و ساخت قوی و همچنین از اختصاصات بومی برخوردار باشد، دست نیافتهایم. در این بین، نقش کلیدی فلسفه علوم در سنجش کیفیت را نباید از نظر دور داشت. به نظر می رسد هر میزان فلسفههای علوم با رشد و تعمیق بیشتری روبرو شوند مسیر رسیدن به دانش کیفیت سنجی هموار تر می شود.
سوم. هرچند ارزیابی کیفیت یک اثر بدون شاخص گذاری میسر نیست اما به نظر می رسد نباید در شاخص های کیفیت سنجی دچار تحجر و بدتر از آن، مبتلا به تابوگرایی شویم. هیچیک از شاخص های کیفیت سنجی وحی مُنزل نیست که تصور شود غیر قابل نقد و غیر قابل تغییر است. حتی ممکن است بعضی از این شاخص ها درباره بعضی از آثار کارایی لازم را نداشته باشند. در واقع، سخن بنده این است که از یک سو، تنوع و تکثر نظریه ها در کیفیت سنجی و از سوی دیگر، عدم امکان سنجش همه آثار با شاخص های یکسان، نباید نادیده گرفته شود هر چند طبیعی است که در جشنواره عالی و معتبری مانند جشنواره فارابی، در فرایند داوری ها، به نحو طبیعی، مقاومترین نظریه در عرصه کیفیت سنجی، به نظریه های دیگر ترجیح خواهد یافت.
چهارم. به نظر می رسد مساله اصلی ما نوآوری است. به دلایل گوناگون، که در جای خود قابل بحث است، امروز میزان نوآوری علمی در علوم انسانی و علوم اسلامی ناچیز است. البته روشن است که شرایط نوآوری در علوم اسلامی نسبت به علوم انسانی به مراتب بهتر شده و مراکز علمی پیرامون حوزه علمیه گام های خوبی را در این عرصه برداشته اند؛ اما بحث بنده در اینجا، معنا، شرایط و بسترهای نوآوری علمی نیست بلکه بحث بر سر این است که نباید توجه بیش از حد به دیسیپلین های علمی، نبوغ علمی و نوآوری ها یک محقق را از نظرها پنهان کند. گاهی در یک اثر، به رغم رعایت همه ضوابط علمی، هیچ نوآوریای مشاهده نمی شود و برعکس، گاهی با وجود عدم رعایت برخی ضوابط علمی در اثر، نوآوری های مهمی در آن وجود دارد.
پنجم. یکی از مهم ترین لوازم سنجش نوآوری، اشراف بر تاریخ علم اعم از روند علم در جهان و نیز سیر علم در جهان اسلام و ایران است که سابق بر این عمدتاً جریان دانشنامه نویسی در غرب عهده دار اشرافبخشی در این عرصه بود. واقعیت این است که وقتی می توان درباره مرزگشایی یک اثر علمی به درستی قضاوت کرد که از شناخت عمیق و روزآمدی نسبت به حرکت گام به گام دانش مربوط و شاخه های فراوان آن در تاریخ داشت. البته پذیرش یک روایت مشهور از سیر تاریخی هر دانش و نادیده گرفتن سایر روایت ها، مسأله دیگری است که می تواند ارزیابی درباره نوآوری و مرزگشایی علمی را با اشکال روبرو کند. اصولاً امروز این پرسش مطرح است که آیا علم به صورت یک خط ممتد رشد کرده یا به صورت خط های بریده بریده و بعضاً در تقابل با هم که پاسخگویی به این سئوال در جای خود از اهمیت فراوانی برخوردار است.
ششم. همانقدر که نوآوری مهم است، نقد روشمند هم مهم است و تا رونق کافی در نقد علمی ایجاد نشود، نوآوری به یک جریان تبدیل نخواهد شد. لذا به نظر می رسد باید آثاری که به نقد عالمانه نظریات علمی همت می گمارند و در این راه به توفیقات بزرگی دست پیدا می کنند را گرامی داشت و قدر آنها را در مسیر رسیدن به نوآوری های بزرگ علمی دانست؛ در عین حال در اینجا نیز مانند نوآوری، این بحث به میان می آید که آیا سنجه های ما در کیفیت سنجی از قابلیت های لازم برای آثاری که به نقد یک یا چند نظریه اختصاص یافته است برخوردار است یا خیر؟ به نظر می رشد برای داوری علمی آثاری که به نقد یک یا چند نظریه اختصاص یافته اند نیازمند سنجه هایی متفاوت با سنجه های رایج می باشند.
هفتم. بر خلاف گذشته که مطالعات تطبیقی، هم در علوم انسانی و هم در علوم اسلامی رواج فراوانی داشت و برخی از محققان پروژه فکری خود را بر روی تطبیق آراء گوناگون با هم متمرکز ساخته بودند، متاسفانه طی دهه های اخیر این نوع مطالعات یا رو به افول بوده و یا از روزآمدی و قوت کافی برخوردار نبوده است. به نظر می رسد، یکی از مشکلات ما به ویژه در علوم انسانی، عدم تطبیق دهی نظریه های ایرانی- اسلامی با نظریه های دیگر است که البته می تواند این تطبیق با نقد توأمان باشد که در اینصورت مطالعه تطبیقی از ارزش مضاعفی برخوردار خواهد شد.
هشتم. مطمئناً کاربردی کردن علوم انسانی و علوم اسلامی یک ارزش است اما نباید توجه ویژه به این امر به کم وزن شدن تحقیقات نظری منجر شود. در حقیقت، در شرایطی که ضعف ها و خلأهای تئوریک وجود دارد و هنوز فندانسیون علمی در رشته های گوناگون با ضعف های جدی روبروست، تحقیقات کاربردی از استحکام و به تبع آن، از کارایی لازم برخوردار نخواهند بود و لذا باید به همان اندازه که به تحقیقات مرتبط با ساحت «عمل» توجه می کنیم، به تحقیقات مرتبط به ساحت «نظر» هم توجه داشته باشیم و شما عزیزان تایید می فرمایید که «نیازمحور» بودن یک تحقیق منحصر در کاربردی بودن آن نیست بلکه در تحقیقات نظری نیز موضوع «نیازمحور» بودن و «اولویتمند» بودن کاملاً مطرح است و اندیشمندان برجسته حوزه نظری، قادر به ترسیم نیازها و اولویت های این حوزه ها بوده و هستند.
نهم. مستحضرید که جشنواره فارابی جشنواره ای است در عالی ترین سطح علم و تحقیق که تلاش می کند به رغم همه کمبودهایی که در حوزه علم سنجی و کیفیت سنجی وجود دارد، با اتکاء به دقیق ترین شاخص های علمیای که تاکنون برای کیفیت سنجی تحقیقات در هر رشته علمی شکل گرفته و اعتبار نسبی یافته است، به ارزیابی و انتخاب برترین ها مبادرت کند. تلاش این جشنواره این است که گرایشات سیاسی و هر گونه تمایلات و سلایق شخصیِ بی نسبت به ساحت علم را از خودش دور کند. حتی از منظر دبیرخانه جشنواره و تک تک داوران محترم، اثری که به دبیرخانه جشنواره برای داوری ارسال می شود، مصداق حق الناس است و لازم است از هرآنچه برای بررسی کیفی بی طرفانه آن لازم است دریغ نشود.
دهم. خود برگزاری این جشنواره در ۱۵ گروه و همچنین گروه بین الملل، با مشارکت مستقیم و غیر مستقیم بیش از صدها تن از اساتید یک حرکت علمی ارزشمند است. جشنواره های معتبر و برجسته علمی در جهان، وجهی از تحول و وجهی از پیشرفت علمی محسوب می شوند چراکه علاوه بر ایجاد نشاط و حرارت علمی در کشور، میدانی را برای یک رقابت سالم و تنگاتنگ میان اساتید و محققان باز می کنند که می تواند به قوه محرکه پیشرفت علمی در علوم انسانی و اجتماعی تبدیل شود. از سوی دیگر می توان با اطمینان گفت آنچه به عنوان برگزیدگان جشنواره معرفی میشود نه تنها تراز علمی ایران در علوم انسانی و علوم اسلامی را مشخص می کند بلکه نقاط قوت و ضعف و خلأها را می شناساند لذا ما قصد داریم به خود عملیات ارزیابی چندمرحله ای آثار علمی در جشنواره به مثابه یک کار علمی نگاه نموده و این حرکت را پس از مستندسازی مورد تحلیل ها و فراتحلیل های گوناگون قرار دهیم.
یازدهم. در حال حاضر، مدیران و اعضای گروههای علمی جشنواره بین المللی فارابی، نماد روشنی از برترین های علم و تحقیق در علوم انسانی و علوم اسلامی محسوب میشوند. تلاش همکارانم در جشنواره این بود که علاوه بر انتخاب برترین ها، چرخش نیرو در گروه های علمی جشنواره را هم مد نظر قرار دهند تا خدای ناکرده انحصاری در گروه ها بوجود نیامده و فرصت دیده شدن نظریات متنوع و متکثر بیشتر از قبل فراهم شود. من لازم می دانم از همه استادان و پژوهشگرانی عزیزی که لطف کردند و عضویت پرزحمت در گروه های علمی را پذیرفتند صمیمانه تشکر کنم؛ به ویژه مدیران محترم گروه ها که مسئولیت علمی و شرعی سنگینی را عهده دار شده اند و اعتبار و وجاهت علمی این جشنواره به آنها و تلاش آنها کاملاً وابسته است. همچنین ضروری می دانم از برادر فاضل و خدوم جناب آقای دکتر عباس زاده که علاوه بر دبیری علمی جشنواره قائم مقام رئیس دبیرخانه جشنواره هم هستند به خاطر زحماتشان به نحو ویژه سپاسگزاری نمایم.
دوازدهم. در این جشنواره نگاه ما به علوم انسانیِ اسلامی یک نگاه ویژه است. ما علوم انسانیِ اسلامی را یک جریان علمی قابل دفاع و جا افتاده تلقی می کنیم که صرف نظر از سوء فهم هایی که هنوز حول برخی از ابعاد آن وجود دارد، مبتنی بر نظریه های فلسفه علمی و معیارهای جدیدی شکل گرفته و می تواند در جامعه اسلامی نقش تمدنی داشته باشد لذا بنا نداریم علوم انسانیِ اسلامی را از علوم انسانی تفکیک کنیم هرچند ارزش کار علمی در این زمینه در مسیر تحول بنیادین در علوم انسانی نباید نادیده گرفته شود. در عین حال، انتظار ما از گروه های علمی این است که ارزیابی آثار مرتبط با ساحت علوم انسانیِ اسلامی را به داورانی بسپارند که از تخصص کافی در زمینه علوم انسانیِ اسلامی برخوردار باشند.
سیزدهم. با آنکه خوشبختانه گروه مستقلی در عرصه آثار میان رشتهای داریم اما به نظر می رسد یکی از عرصه هایی که باید در تمامی گروههای جشنواره به آن توجه ویژه داشته باشیم، آثار بین رشته ای است که امروز شاکله علوم انسانی جدید در دنیا را تغییر داده است. با این حال، نکته ای که حتماً مورد نظر همکارانم در جشنواره فارابی قرار خواهد داشت، از یک طرف، ظرایف و پیچیدگی های ارزیابی علمی آثار میان رشتهای و از طرف دیگر، سنجه های خاصی است که برای این نوع آثار باید مد نظر داشت که توقع داریم گروه تخصصی ما در این عرصه ضمن هم افزایی با گروه های دیگر، به سمت توافق علمی بر روی سنجه های ارزیابی این عرصه نوظهور هم باشد.
چهاردهم. بخش بین الملل جشنواره فارابی را نباید یک بخش تشریفاتی دید. در نگاه وزارت عتف این بخش یکی از بخش های اصلی جشنواره است که از فلسفه وجودی روشنی برخوردار است. جدای از ضرورت شناسایی و تجلیل از آثار ممتاز محققان غیر ایرانی در جشنواره در دو عرصه ایران شناسی و اسلام شناسی، بخش بین الملل جشنواره باید بتواند فرصت های جدیدی را برای شناخت افراد و جریان های علمی و ارتباط و تعامل محققان ایرانی با آنها در دنیا ایجاد کند چیزی که با رویکرد تمدنی به آن سخت محتاجیم و تا الآن از ثمرات فراوان آن محروم بوده ایم. البته کوشش خواهم کرد تا دایره شناسایی آثار و ارزیابی آثار بین المللی را از ایران شناسی به علوم انسانیِ اسلامی هم سرایت بدهم که در اینصورت آثاری که در این عرصه، یعنی علوم انسانیِ اسلامی به جشنواره می رسد جهت ارزیابی به گروه تخصصی مرتبط ارجاع خواهد شد.
نظر شما