خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: پس از انتشار قسمت اول مقاله «نگاهی به جلد اول ستارههای نبردهای هوایی» که مربوط به خلبانان هواپیمای F5 در اینکتاب مرجع بود، قسمت دوم اینمطلب به معرفی خلبانانی اختصاص دارد که هدایت شبحهای نیروی هوایی را در سالهای جنگ و دفاع مقدس به عهده داشتند. در قسمت اول ۲۳ تن خلبان که هدایتگر F5 بودند، معرفی شدند و در اینقسمت زندگی ۱۷ خلبانی که با فانتوم F4 پرواز میکردند، مرور میشود.
خلبانان دیگری هم که در قسمت بعدی اینمطلب معرفی میشوند، خلبان هواپیمای ترابری C130، هلیکوپتر و هواپیمای رهگیر F14 هستند.
در ادامه مشروح دومینبخش از معرفی خلبانان اولینجلد کتاب «ستارههای نبردهای هوایی» را با محوریت خلبانان فانتوم F4 میخوانیم؛
مرحوم محمدیوسف احمدبیگی: متولد سال ۱۳۲۷ است و سابقه ۱۰ سال اسارت دارد. احمدبیگی ازجمله خلبانانی است که پیش از جنگ پرواز میکردند و به ماموریتهای شناسایی مرزی میرفتند. او ۲۰ آذر ۵۹ همراه با کابین عقب خود ایوب حسیننژادی به اسارت دشمن درآمد و ۲۴ شهریور ۶۹ به میهن بازگشت. از اینخلبان عکس مشهوری در تاریخ جنگ وجود دارد که در سوراخ بزرگ ایجاد شده در بال فانتوم خود ایستاده است. اینعکس مربوط به روز ۷ مهر ۵۹ و یک ماموریت بمباران دو فروندی است که کابین عقب احمدبیگی، ستوان محمد فراهانی بود. احمدبیگی پس از تحمل درد و رنجهای ناشی از اسارت، روز جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۹۹ درگذشت به یاران شهیدش پیوست.
او در اینپرواز، کابین عقب سرهنگ محمد جوانمردی بود و هواپیمایشان مورد اصابت ۳ تیر موشک قرار گرفت؛ دو موشک SAM3 و SAM6 که یکی به دماغه و دیگری به موتور اصابت کرد و موشک دیگری پس از آنها، به زیر بدنه هواپیما خورد. این دو خلبان، هواپیمای آتشزده خود را تا نزدیک شهر رزن در همدان رسانده و سپس از آن بیرون پریدندمسعود اقدام: اینخلبان در سال ۱۳۲۹ متولد شد و بهعنوان یکی از انقلابیهای پایگاه هوایی همدان، در آستانه انقلاب عکس شاه را از سردر گردان پرواز پایین کشید و به همینجرم دچار محکومیت سختی ازجمله مدتی حبس در زندان جمشیدیه تهران و تبعید به خاش شد. با پیروزی انقلاب از حکم اعدام نجات پیدا کرد و در طول جنگ، ۱۲۰ ماموریت پشتیبانی نزدیک و برونمرزی و حمایت از نفتکشها و کاروانهای تجاری دریایی را انجام داده و نزدیک به ۶۰۰ ساعت سورتی پرواز گشت رزمی و پوشش هوایی را در کارنامه خود ثبت کرد. اقدام، در زمان شروع جنگ در پایگاه بوشهر بود و دو ساعت و اندی پس از انفجار بمبهای عراقی در اینپایگاه، در قالب یکدسته چهارفروندی به پایگاه شعیبیه حمله کرد. اول مهرماه هم دو پرواز در کابین عقب محمد دژپسند و حمدالله کیانساجدی انجام داد. یکی از خاطرات او مربوط به پرواز در ارتفاع بسیار پایین و نزدیک به آبهای خلیج فارس است که همراه با علیرضا یاسینی بوده و برای گذر از مرز، ارتفاع را تا چندمتری آب کم کرده بودند که ناگهان همه جا تیرو تار میشود. پس از لحظاتی بیهوشی، اقدام متوجه میشود با دستهای پرنده دریایی مواجه شده بودند که تعدادی از آنها داخل موتور هواپیما رفته و باعث اختلال در پرواز شدهاند؛ در سرعتی که یک گنجشک کوچک هم مانند یکگلوله ضدهوایی عمل میکند. در نتیجه چون یاسینی بهعنوان خلبان کابین جلو از هوش رفته و قادر به کنترل هواپیما نبود، اقدام ناچار شد هدایت هواپیما را بهعهده گرفته و آن را به سلامت بنشاند. در اینپرواز محمدهاشم آل آقا خلبان گشت رزمی F14 با شنیدن صدای اقدام در رادیو، خود را برای پوشش به او میرساند و میگوید: «مواظب باش از صندلی پران استفاده نکنی. چون چتر صندلی باز شده و به قسمتی از بالای بدنه هواپیما گیر کرده. هواپیمایتان شبیه آواکس شده.» (صفحه ۸۷) اقدام میگوید پس از فرود وقتی به هواپیما نگاه کرده، آن را شبیه هواپیمایی دیده که گویی چندنفر با تبر به جانش افتاده باشند و موتور سمت راستش دیگر کارایی نداشته است. او میگوید فرود و رسیدنشان به زمین، واقعا یک امداد غیبی بوده است. چون موتورهای اینفانتوم بهشدت آسیب دیده بودند و از رده عملیاتی خارج شده بودند. پرده گوش هر دو خلبان هم در نتیجه ایناتفاق پاره شد.
محمود انصاری: متولد ۱۳۳۰ است و در سالهای جنگ در چندماموریت، ازجمله بمباران عقبه دشمن و نیروهای سطحی، و پشتیبانی نزدیک هوایی از نیرویهای سطحی خودی شرکت کرد. اینخلبان ۲۱۳ سورتی پرواز گشت رزمی، اسکرامبل و اسکورت را در کارنامه دارد و علاوه بر مسئولیتهای جانبی، که اجازه پرواز پابهپای همقطارانش را نمیداد، همواره در رزمایشهای مشترک و رژههای هوایی شرکت فعال داشت. در یکی از پروازهای اینخلبان در شب سوم مهر ۵۹ که برای ارزیابی سامانه های پدافند تهران انجام شد، انصاری با ارتفاع سههزار پا پرواز کرد که میگوید بر اثر ناهماهنگی «هرآنچه توپ و سلاح پدافندی در تهران و حومه مستقر بود به سمت ما آتش گشود.» انصاری از اینمهلکه جان سالم به در برد اما فانتوم دیگری به خلبانی سرهنگ علیمحمد سلیمانی و کابین عقبش محمد نوعپرست که پس از گشت هوایی برای نشستن در پایگاه مهرآباد وارد فضای تهران شده بودند، با همینحادثه روبرو شدند که آتش پدافند منجر به شهادت ستوان نوعپرست شد.
رضا اینانلو: اینخلبان با شروع جنگ، با وجود اینکه هنوز تمرین و آموزش کافی ندیده بود، در گروه خلبانهای جنگ قرار گرفت. او متولد سال ۱۳۳۲ است و اولینماموریت او در جنگ، دو هفته حضور روی ناو سیمرغ نیروی دریایی برای کنترل و هدایت هواپیماها و ایجاد هماهنگی با نیروهای پدافند مستقر در بندر امام خمینی (ره) بود. اینانلو در دوران جنگ، در مجموع، ۱۵۶ سورتی پرواز پوشش هوایی، ۲۴ سورتی پشتیبانی نزدیک هوایی و دو پرواز برون مرزی را در کابین عقب فانتوم انجام داد. در کابین جلو هم تا زمان آتشبس، ۱۶۰ سورتی پرواز گشت رزمی، اسکرامبل، پوشش هوایی جنگی و ۱۵ سورتی بمباران داخل خاک دشمن را در کارنامه خود ثبت کرد. هواپیمای اینانلو در تاریخ ۲۴ آذر ۶۶ مورد اصابت چند موشک قرار گرفت. او در اینپرواز، کابین عقب سرهنگ محمد جوانمردی بود و هواپیمایشان مورد اصابت ۳ تیر موشک قرار گرفت؛ دو موشک SAM3 و SAM6 که یکی به دماغه و دیگری به موتور اصابت کرد و موشک دیگری پس از آنها، به زیر بدنه هواپیما خورد. این دو خلبان، هواپیمای آتشزده خود را تا نزدیک شهر رزن در همدان رسانده و سپس از آن بیرون پریدند. جوانمردی و اینانلو، پس از دو ماه مراقبت و درمان، دوباره به پروازهای جنگی بازگشتند. یکی از خاطرات تلخ اینخلبان مربوط به بمباران سایت رادار سوباشی همدان توسط یک میراژ عراقی در اولین روز مرداد ۶۷ و زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ است. این عملیات برای خنثیسازی مقابلههای هوایی ایران در حمایت از منافقین شرکتکننده در عملیات مرصاد انجام شد و باعث شهادت تعدادی از افسران رادار و نیروی هوایی شد.
اصغر باقری: متولد ۱۳۳۴ است و در روزهای انقلاب، همراه دیگر خلبانان برای حفاظت از تجهیزات گرانقیمت نیروی هوایی، تفنگ به دوش گرفت و نگهبانی داد. او از ابوالفضل مهدیار متهم کودتای نقاب هم به نیکی یاد میکند که ۲ آبان ۵۹ در ماموریتی بر فراز بندر فاو به شهادت رسید. باقری اواخر جنگ به همدان رفته و در عملیات مرصاد شرکت کرد. او صبح ۱ مهر ۵۹ در قالب عملیات ۱۴۰ فروندی، در بمباران بغداد شرکت کرد. در عملیات حمله به H3 هم خلبان فانتومی بود که کابینجلوی آن محمود خضرایی بود. باقری ۸۰۰ ساعت پرواز جنگی و در مجموع بیش از ۳۲۹۱ ساعت پرواز در کارنامه دارد و ازجمله خلبانانی است که ۶ ماه پیش از شروع جنگ، در پایگاه دزفول بودند و مشاهدات خود را از تحرکات مرزی دشمن گزارش دادند اما به گزارشات آنها ترتیب اثر داده نشد.
یکی از خاطرات اینخلبان، ماموریت حمله به پالایشگاه الدوره در جنوب بغداد است که در قالب یک ماموریت ۴ فروندی انجام شد. اما خالقی بهدلیل اشتباه سیستم ناوبری و شباهت یکتاسیسات پتروشیمی با پالایشگاه الدوره، اینتاسیسات را بمباران کرده و سهفروند دیگر پالایشگاه الدوره را بهخوبی بمباران کردند. در نتیجه بهخاطر ایناشتباه، دو تاسیسات دشمن مورد هجمه و آسیب قرار گرفتندفرجالله براتپور: لیدر دستهپروازی حمله به H3 و متولد سال ۱۳۲۴ است. او سال ۴۶ بهعنوان اولین شاگرد خارجی برای آموزش پرواز به پایگاه رندولف آمریکا رفت. با بازگشت به ایران، در مهرماه ۴۷ با درجه ستوان دومی وارد پایگاه یکم شکاری مهرآباد و گردان آموزشی F5 شد. در آنزمان F5 یکی از بهترین هواپیماهای شکاری جهان بود و F4 هم بهتازگی وارد ایران شده بود. براتپور اردیبهشت ۵۷ برای گذراندن دوره ششماهه مدیریت نگهداری همراه خانواده به آمریکا رفت و با سرعت گرفتن حوادث انقلاب، با وجود پیشنهاد وسوسهانگیز ماندن در آمریکا و شغل و منزل مسکونی مناسب، به ایران بازگشت. او پس از ۳۰ سال خدمت در سال ۷۷ بازنشسته شد و مدال فتح ۲ را نیز دریافت کرد. یکی از خاطرات امیرْ براتپور، مربوط به فانتومی است که با خلبانی محمود اسکندری و کابینعقبی پیش از شروع رسمی جنگ از پایگاه همدان به پرواز درآمد و مورد اصابت پدافند دشمن قرار گرفت. اینهواپیما ۱۷ شهریور ۵۹ روی نفتشهر پرواز میکرد و براتپور هم در خاطراتش، ضمن اشاره به اجکت اسکندری و کمکخلبانش، گفته که ایلخانی پس از بیرون پریدن از هواپیما به شهادت رسید. او که سمت معاونت عملیات و سپس فرماندهی پایگاه همدان را به عهده داشت با شروع جنگ، دو ساعت پس از حمله عراق، دو دسته چهارفروندی فانتوم را برای بمباران پایگاههای هوایی عراق اعزام کرد. براتپور در طول سالهای جنگ، به رغم دستور اکید فرماندهی نیروی هوایی مبنی بر عدم شرکت در عملیات جنگی و بودن در پست فرماندهی، با سایر خلبانان پرواز میکرد.
سیدرضا پردیس: متولد سال ۱۳۲۵ و ازجمله خلبانانی است که برای آموزش به آمریکا رفت. پرریس پس از فرار ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور مخلوع و تغییر و تحول در فرماندهی پایگاههای هوایی، به معاونت عملیات پایگاه نوژه منصوب شد و مدتی را هم بهعنوان فرمانده گردان نگهداری اینپایگاه خدمت کرد. او در سال ۶۶ به سمت فرماندهی اینپایگاه رسید و سال ۸۰ هم به فرماندهی نیروی هوایی رسید. یکی از خاطرات او مربوط به درگیری سروان اصغر رضوانی است که پس از انجام ماموریت گشت هوایی، قصد فرود در پایگاه همدان را داشت که با یکدسته چهار فروندی یا بهقول رضوانی ششفروندی MIG23 عراقی روبرو شد. اینخلبان در یکی از عملیاتهای برونمرزی خود پس از بمباران هدف در مسیر برگشت مورد هجوم یکرهگیر دشمن قرار گرفت که با افزایش سرعت و کاهش ارتفاع از دست اینرهگیر فرار کرد اما خلبان هواپیمای عراقی بهعلت کمکردن ارتفاع با زمین برخورد کرده و کشته شده است. در همین پرواز، هواپیمای پردیس بهعلت ارتفاع بسیار پست با کابل فشار قوی برخورد کرده و بخشهایی از آن آسیب دید. پردیس از خرداد سال ۱۳۸۰ تا مهر ۸۳ فرماندهی نیروی هوایی را بهعهده داشت.
محمدرضا خالقی: اینخلبان که سال ۱۳۲۹ متولد شد، در عملیاتهای زیادی ازجمله عملیات شکستن محاصره دکتر چمران در پاوه تا عملیات مرصاد و سپس ماموریتهای اوایل سال ۷۱ حضور داشته است. او میگوید در اوایل جنگ پدافند دشمن در مقابله با عملیاتهای برون مرزی ما موفقیت چندانی نداشت؛ تا زمانیکه روزی خبر رسید سیستمهای پدافندی عراق، بناست توسط متخصصین روسی کنترل شوند. یکی از خاطرات اینخلبان، ماموریت حمله به پالایشگاه الدوره در جنوب بغداد است که در قالب یک ماموریت ۴ فروندی انجام شد. اما خالقی بهدلیل اشتباه سیستم ناوبری و شباهت یکتاسیسات پتروشیمی با پالایشگاه الدوره، اینتاسیسات را بمباران کرده و سهفروند دیگر پالایشگاه الدوره را بهخوبی بمباران کردند. در نتیجه بهخاطر ایناشتباه، دو تاسیسات دشمن مورد هجمه و آسیب قرار گرفتند.
یعقوب رجبیمقدم: اینخلبان متولد سال ۱۳۲۷ و ازجمله افرادی است که پس از انقلاب و ناتمام ماندن دوره آموزشی خلبانان ایران در آمریکا، از بین تعدادی از معلمخلبانهای F5 و F4 انتخاب شد تا دانشجویان تازهوارد نیروی هوایی را آموزش دهد. او که در زمان شروع جنگ در پایگاه بوشهر خدمت میکرد، حدود سهساعت پس از اولین بمبارانهای عراق در قالب دو دسته چهار فروندی، اولین بمبهای انتقام را در عراق فرو ریخت. یکی از خاطرات رجبیمقدم مربوط به پشتیبانی هوایی از سایت رادار دهلران است که در اینماموریت، از همدان برخاست و پیش از ریختن بمبهای خود روی سر نیروهای زرهی دشمن، ناگهان ضربه و صدای شدیدی را حس کرد و هواپیمایش در ارتفاع پست و نزدیک به زمین شروع به حرکت سینوسی کرد. او تصمیم به ترک هواپیما گرفت اما وارد آمدن ۱۱ جی مثبت و ۳ جی منفی، امکان کشیدن حلقه اجکت و خروج را از او گرفت. پس از لحظاتی دوباره ضربه شدیدی به هواپیمای رجبیمقدم وارد آمد که باعث شد هواپیما از حالت نوسان سینوسی خارج شود. او با کشیدن دسته کنترل فرامین بهسمت عقب، با فریاد از کابین عقب خود خواست اجکت نکند و در همانلحظات نزدیک به مرگ، تمام زندگی خود را بهصورت یکفیلم، مقابل چشمانش دید. رجبیمقدم که میخواست برای فرود اضطراری در پایگاه دزفول زمین بنشیند با این پاسخ روبرو شد که پدافند پایگاه آتش به اختیار است و نباید به پایگاه نزدیک شود. درنتیجه سمت پایگاه سوم شکاری همدان را در پیش گرفت و دوباره در پایگاه مادر بر زمین نشست. اینخلبان روز سوم مهر ۵۹ برای حمله به پایگاه کوت، در یکدسته چهارفروندی قرار گرفت که دو فروند از این ۴ فروند بهدلیل نقص فنی از پرواز بازماندند. در نتیجه اینماموریت بهصورت دو فروندی در ارتفاع پست با مراقبت شدید از عدم برخورد به کابلهای فشار قوی انجام شد. خلبانهای فانتوم دیگر اینعملیات یعنی لیدر دسته محمدرضا صلواتی و کابین عقبش هوشنگ شیروین، تحت تعقیب رهگیرهای عراقی قرار گرفته و با اصابت موشک دشمن ناچار به اجکت شدند و هر دو به اسارت دشمن درآمدند. رجبیمقدم هم که تحت تعقیب رهگیر دیگری قرار گرفته بود، با مانورهای شدید خود را از دید هواپیماهای دشمن پنهان، و بین کوهها گم کرد. در نتیجه فشار منفی ۳ تا مثبت ۹ جی باعث شد گردن و ستون مهرههای کمر این خلبان آسیب شدیدی ببینند. صلواتی و شیروین هم پس از ۱۰ سال اسارت، آزاد شده و به میهن بازگشتند.
دستور این بود که هواپیماهای شکاری پایگاه دزفول به یگانهای امن منتقل شده و مهمات نیز تا حد امکان با اعزام چند C130 از منطقه تخلیه شده و تسهیلات پایگاه و باقی مهمات منهدم شوند. زکیخانی در روایتش از گریه شدیدش در آنلحظات گفته و اشاره کرده «تصور انهدام تجهیزات، مهمات و تسهیلات خودی، که در آن شرایط کمترینش برایمان مهم بود، زجرآور و دیوانهکننده بود.» هوشنگ زکیخانی: متولد ۱۳۲۳ است و در سالهای خدمت خود، خلبان F4 و معلم ناوبری C130 بوده است. اینخلبان سال ۴۲ به جمع دانشجویان دانشگاه افسری پیوسته و پس از فارغالتحصیلی، جزو موارد استثنایی بود که مستقیما به گردان ۱۱ پایگاه یکم شکاری مهرآباد منتقل شدند. او به مطالعه دروس کابین عقب فانتوم F4 پرداخت و سال ۴۹ با تغییر سیاست پذیرش کادر پروازی کابین عقب افچهار، برای طی دوره ناوبری C130 به آمریکا اعزام شد که سال ۵۰ به ایران بازگشت و بهعنوان ناوبر و استاد ناوبری در گردان C130 مهرآباد مشغول به کار شد. در اولینروز جنگ، تیم عملیاتی اداره جنگ متشکل از سرهنگ جواد فکوری، سرهنگ ماشاالله عمرانی، سرهنگ محمود قیدیان و جمعی از فرماندهان ستاد نهاجا و زکیخانی تشکیل شد که اینتیم پس از ۵ شبانه روز ممتد به هدایت عملیاتها پرداخت. سپس هریک از اعضا دو ساعت مهلت یافت برای استحمام و سر زدن به خانواده به خانه برود. یکی از مهمترین خاطرههای هوشنگ زکیخانی مربوط پیشروی دشمن و دستور انهدام تجهیزات پایگاه هوایی دزفول است. دستور این بود که هواپیماهای شکاری پایگاه دزفول به یگانهای امن منتقل شده و مهمات نیز تا حد امکان با اعزام چند C130 از منطقه تخلیه شده و تسهیلات پایگاه و باقی مهمات منهدم شوند. زکیخانی در روایتش از گریه شدیدش در آنلحظات گفته و اشاره کرده «تصور انهدام تجهیزات، مهمات و تسهیلات خودی، که در آن شرایط کمترینش برایمان مهم بود، زجرآور و دیوانهکننده بود.» (صفحه ۲۵۷) اما در نهایت سرهنگ فکوری دستور لغو تخریب را ابلاغ کرد که اینمساله باعث شادی زکیخانی و دیگر همرزمانش شد.
مرحوم احمد سلیمانی: اینخلبان متولد سال ۱۳۳۰ است و از فردای پیروزی انقلاب اسلامی با صمیمیترین همکارش حسن طالبمهر به نگهبانی از هواپیماها و تجهیزات پایگاه یکم شکاری پرداخت تا گروه ضربت اینپایگاه تشکیل شد. حسن طالبمهر خلبانی است که روز ۱۶ اردیبهشت ۶۱ همراه کابین عقب خود چراغعلی امجدیان در شلمچه مورد اصابت موشک SAM2 قرار گرفت و پس از اجکت، هر دو خلبان مورد اصابت پدافند دشمن قرار گرفته و با بدن سوراخ سوراخ به زمین رسیدند. احمد سلیمانی در تمام پایگاههای شکاری F4 خدمت کرده و بهقول خودش همیشه اثاثیهاش را روی کول خود داشت. او از منوچهر محققی، محمود ضرابی و علی پرتوی بهعنوان همخدمتیهای خود نام برده و محققی را لایقترین و باانضباطترین افسری میشناسد که شاید حدود ۱۰۰ بمباران برونمرزی داشته است. سلیمانی در عملیات حمله به H3، آخرین نفر گروه اصلی پروازی عملیات بود و در کابین عقب هشتمین فانتوم بمبافکن حضور داشت. اینخلبان روز ۱۷ مرداد سال ۱۳۹۹ درگذشت و به همرزمان شهیدش پیوست.
مرحوم محمدمسعود علیمددی: متولد ۱۳۲۸ است. این خلبان پیش از انقلاب در پایگاه همدان بود و گاهی با تحرکات ضد رژیم شاه همصدایی میکرد. علیمددی اوایل اسفند ۵۷ در پایگاه همدان علاوه بر پروازهای گاه به گاه به نگهبانی از تجهیزات پرداخت و با شروع مخالفتهای ضدانقلاب، در یکی از شبهای زمستان دو پرواز عملیاتی در حمایت از نیروهای محاصرهشده نیروی زمینی ارتش انجام داد. اوایل سال ۵۹ هم در یک پرواز که برای جلوگیری از تعرض و شناسایی هواپیمای عراقی انجام شد، حضور پیدا کرد که از دام شلیک موشک SAM6 دشمن گریخت. او در طول جنگ ۳۶ ماموریت برونمرزی و پشتیبانی، ۷۹ پرواز اسکرامبل و حدود ۹۴۶ ساعت پرواز گشت رزمی و پوشش را در کارنامه خود ثبت کرد. همچنین موفق شد دو هواپیمای دشمن را به ترتیب در ۲۳ فروردین ۶۱ با کابین عقبش ستوان مجید علیدادی و ۵ دی ۶۱ با محمد فراهانی بهعنوان کابین عقب منهدم کند. در خاطرات ابتدای جنگ اینخلبان، به اشتباه پدافند خودی پایگاه دزفول در استفاده از موشک هاگ علیه هواپیماهای خودی و انهدام چندفروند از آنها اشاره شده است. زندهیاد علیمددی در روز ۲۳ مهر ۵۹ در یکعملیات بمباران با لیدری شهید ابوالفضل مهدیار شرکت کرد که در اینعملیات به عنوان کابین عقب سرهنگ قاسم گلچین مشارکت داشت و هواپیمایشان مورد اصابت آتش متعدد پدافند و موشک زمین به هوا قرار گرفت. پس از نجات از معرکه و فرود در پایگاه خودی، دو خلبان متوجه شدند بدنه هواپیما از زیر دم تا زیر صندلی کابین عقب شکافته و بیشتر کابلهای ارتباطیاش قطع شدهاند. در نتیجه علت قطع ارتباطات رادیویی پس از اصابت موشک بر آنها مشخص شد. اینفانتوم آسیبدیده پس از ۳ ماه تعمیر به رده عملیاتی بازگشت.
عمادی در خاطره دیگری هم که مربوط به بمبارانهای هوایی در عملیات نجات گیلانغرب بود، در دام انواع و اقسام سلاحهای پدافندی اعم از موشک و توپ افتاد که حین پرواز از عدم برخورد آنها با هواپیمایش متعجب شد اما پس از فرود در پایگاه متوجه شد باک بنزین اضافه زیر هواپیما و مقر نگهدارنده آن بر اثر اصابت موشک از جا کنده شدهاندجعفر عمادی: او متولد سال ۱۳۲۹ و از خلبانان پایگاه سوم شکاری همدان است که البته سال ۵۶ برای مدت کوتاهی به پایگاه بوشهر رفت و در روزهای پیروزی انقلاب به همدان بازگشت. عمادی ازجمله خلبانانی بود که به شکلگیری انقلاب در پایگاه همدان کمک قالب توجهی کرد. اما پیشینه پرواز عمادی با فانتوم مربوط به سال ۵۱ است. او که پیشتر برای آموزش پرواز با F5 به پایگاه دزفول رفته و سپس به همدان منتقل شده بود، سال ۵۱ همراه دیگر خلبانان به مهرآباد اعزام شد تا آموزش پرواز با فانتوم را ببیند. سال ۵۳ که هواپیماهای F5 از همدان و بوشهر به پایگاه تبریز منتقل شدند، تعدادی از فانتومهای پایگاه مهرآباد و شیراز هم به پایگاههای همدان و بوشهر منتقل شدند. عمادی در اینسال دوباره به همدان منتقل شد و سال بعد در تمرینهای مشترک نیروی هوایی ایران، ترکیه و پاکستان حضور پیدا کرد. اینتمرینها فرصتی ایجاد کردند تا خلبانان طی مسافتی طولانی از همدان، مواضعی را بهصورت فرضی در پاکستان و ترکیه بمباران و مهارت بالاتری را کسب کنند. در جنگ، عمادی اولین عملیات برونمرزی خود را روز اول مهر ۵۹ در قالب عملیات ۱۴۰ فروندی انجام داد که در اینعملیات در عملیات بمباران پایگاه هوایی حبانیه شرکت کرد. او در طول جنگ بیش از ۴۵ سورتی پرواز برونمرزی و پشتیبانی نزدیک هوایی در روی سطح و دریا انجام داد. عمادی درمجموع، ۲ هزار و ۲۰۰ ساعت پرواز در زمان جنگ و ۳ هزار ساعت در کل دوران خلبانیاش در کارنامه دارد. اینخلبان در نیمه دوم آبان ۵۹ همراه ستوان باقر گردان کابین عقب خود برای بمباران مواضع دشمن به پرواز درآمد که یکگلوله توپ ۵۷ میلیمتری به دهانه موتور سمت چپاش برخورد کرد و ضمن از بینبردن آن، بدون آنکه منفجر شود در همانموضع گیر کرد. عمادی در خاطره دیگری هم که مربوط به بمبارانهای هوایی در عملیات نجات گیلانغرب بود، در دام انواع و اقسام سلاحهای پدافندی اعم از موشک و توپ افتاد که حین پرواز از عدم برخورد آنها با هواپیمایش متعجب شد اما پس از فرود در پایگاه متوجه شد باک بنزین اضافه زیر هواپیما و مقر نگهدارنده آن بر اثر اصابت موشک از جا کنده شدهاند.
محمد غلامحسینی: متولد ۱۳۳۱ و ازجمله دانشجویان خلبانی ایرانی در آمریکاست که با وقوع انقلاب دوره آموزشیشان در آمریکا نیمهتمام ماند. او هم ۵ روز پس از انقلاب به ایران بازگشت. در روزهای انقلاب در پایگاه مهرآباد بود که اسلحه به دست گرفت و به نگهبانی از داراییها و هواپیماهای اینپایگاه پرداخت. غلامحسینی تا پایان سال ۵۹ دو بار برای هماهنگی بهعنوان افسر ناظر مقدم به استان کردستان اعزام شد و در دستنوشتههای خود از آن دوران، به تبعات منفی پاکسازیهای کودتای نقاب منصوب به نوژه و کمبود خلبانان که همزمان با تجاوزات عراق بود، اشاره کرده است. غلامحسین روز ۳۱ خرداد ۶۲ در کابین عقب سروان سعید هادی مقدم در منطقه حاج عمران عراق مشغول انجام ماموریت گشت بود که در درگیری با هواپیماهای دشمن، مورد اصابت موشک یکفروند میراژ F1 قرار گرفت و مجبور به اجکت شد. در این واقعه سعید هادیمقدم به شهادت رسید و غلامحسینی با وجود چند ترکش و فرود روی صخرههای سنگی، دچار شکستی و جراحت بهویژه در پاها شد. او توسط ایادی حزب دموکرات به اسارت درآمد و ۵ ماه را در اسارت آنها به سر برد. پس از آزادی هم برای درمان به اتریش و سپس انگلستان اعزام شد اما نتوانست سلامت کامل خود را به دست بیاورد. در نتیجه از ملحقشدن به گردان پرواز محروم ماند.
سیدمحمدمهدی فرجادی: متولد سال ۱۳۲۲ است و سال ۴۰ وارد دانشکده افسری نیروی زمینی شد. سال ۴۶ نیر با تغییر رسته، وارد نیروی هوایی شد. فرجادی سال ۵۱ در حالیکه دوره معلمی کابینعقب هواپیمای فانتوم را در ایران طی کرده بود، به آمریکا اعزام شد تا دوره معلمی اینهواپیما را در اینکشور طی کند. او پس از پیروزی انقلاب در پایگاه همدان منتظر شروع کلاسهای زمینی هواپیمای F14 بود اما مانند دوران حضورش در آمریکا، اینمساله محقق نشد. او در روزهای انقلاب در تثبیت انقلاب در پایگاه همدان تاثیر بهسزایی داشت و در سالهای دفاع مقدس ۱۴۰ تا ۱۵۰ ساعت پروازهای برونمرزی، پشتیبانی، گشت، پوشش، سوختگیری و آمادگی عملیاتی را ثبت کرد. فشار جی پروازهای مختلف باعث شد اینخلبان ناچار به انجام دو عمل جراحی روی کمر خود شود. فرجادی میگوید تمام سالهای دفاع مقدس برایش خاطره هستند و از خلبان محمد قهستانی بهعنوان یکی از بهترین و شجاعترین خلبانان فانتوم یاد کرده که بدون گذراندن دوره کابین عقب، پس از دریافت وینگ خلبانی و آمدن به ایران، بهطور مستقیم برای خلبانی کابین جلوی فانتوم انتخاب شد. قهستانی روز ۱۹ دی ۵۹ در یکحمله هوایی به شهادت رسید. خلبان دیگری که فرجادی از او یاد کرده، شهید داریوش ندیمی از نیروهای پاکسازی شده اوایل انقلاب است که به گفته او به رغم بیمهریها پس از شروع جنگ خود را به نیروی هوایی معرفی کرد و ضمن معلمی پرواز و تربیت شاگردان مختلف، آنقدر پرواز کرد تا شهید شد.
در یکی از خاطرات دیگر جنگی اینخلبان، وقتی مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت، ناچار شد در ارتفاع نسبتا پایین با سرعت کم پرواز کند که در نتیجه اینمانور، هواپیمای رهگیر دشمن که در تعقیب او بود، با سرعت سرسامآور از روی هواپیمایش عبور کرد و ضمن گردش، به زمین خورد و منهدم شدمسعود مافی: اینخلبان متولد سال ۱۳۲۳ است و سال ۴۳ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. او سال ۴۵ به آمریکا رفت و سال ۴۶ به ایران بازگشت و برای آموزش F5 به گردان ۱۰۱ پایگاه یکم شکاری مهرآباد منتقل شد. او از سال ۵۰ تحت آموزش خلبانانی چون مرحوم رضوی، امیر فرامرزیان و بهرام هشیار برای گذراندن دوره F4 قرار گرفت. مافی، چندماه پس از وقوع انقلاب، معاون عملیات پایگاه یکم شکاری مهرآباد شد که پس از اطلاع از بمبارانهای پایگاههای دزفول و همدان در اولین روز جنگ، حدود ساعت ۱۴ شاهد بمباران مهرآباد هم بود و ۱۵ دقیقه بعد، چهار فروند هواپیمای فانتوم را با لیدری منوچهر محققی برای تعقیب دشمن و پیشگیری از حملات بعدی به پرواز درآورد. روز بعد نیز هماهنگی و برنامهریزی پرواز سهدسته چهارفروندی فانتوم را از پایگاه مهرآباد برای شرکت در عملیات ۱۴۰ فروندی بهعهده داشت. مافی در طول خدمت خود تا سال ۶۸، در مجموع در ۳۹ پروژه با جهاد خودکفایی همکاری نزدیک کرد و سال ۷۳ با ۳ هزار و ۱۰۰ ساعت پرواز در کارنامه، بازنشسته شد. او سال ۵۴ در مانور مشترک نیروی هوایی ایران و نیروی دریایی و هوایی آمریکا با نام میدلینگ که ۲۴ فانتوم ایرانی و ۲۴ فانتوم آمریکایی در آن حضور داشتند، پرواز کرد. یکی از خاطرات اینخلبان مربوط به عملیات زدن اسکله البکر و الامیه است که در آن، همراه با سیروس باهری پرواز کرد. در اینعملیات یکی از میراژهای نیروی هوایی عراق که در تعقیب فانتوم مافی و باهری بود در آب سقوط کرد که یکی از خلبانان بالگرد نیروی دریایی به اشتباه تصور کرده بود فانتوم خودی سقوط کرده است.
حسین محمدزاده: او در طول خدمت خود، خلبانی دو هواپیمای F4 و سپس F7 را بهعهده داشته است. محمدزاده متولد سال ۱۳۳۰ است و در طول جنگ، حدود ۴۰ سورتی پرواز پشتیبانی نزدیک هوایی از نیروهای سطحی و ۳۰ ماموریت برونمرزی و در مجموع ۱۸۰۰ ساعت پرواز پوشش و اسکرامبل را در کارنامه خود ثبت کرد. او پس از آتشبس بین ایران و عراق، برای گذراندن دوره هواپیمای شکاری F7 که از چین خریداری شده بود، به اینکشور سفر کرد و با گذر ۵ ماه، توانست علاوه بر تکمیل آموزش، از دوره معلمی اینهواپیما هم فارغالتحصیل شود. او با هواپیمای F7 هم هزار و ۷۵۰ ساعت پرواز کرد. یکی از خاطرات او از سالهای جنگ پخش اعلامیههای ضدبعثی روی آسمان بغداد پس از اجرای ماموریت بمباران است. محمدزاده باید در ارتفاع کم، سرعتشکنهای هواپیما را باز میکرد تا اعلامیهها رها شوند که اینکار خطر زیادی داشت. چون سطح مقطع بیشتری را مقابل پدافند دشمن قرار میداد. در یکی از خاطرات دیگر جنگی اینخلبان، وقتی مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت، ناچار شد در ارتفاع نسبتا پایین با سرعت کم پرواز کند که در نتیجه اینمانور، هواپیمای رهگیر دشمن که در تعقیب او بود، با سرعت سرسامآور از روی هواپیمایش عبور کرد و ضمن گردش، به زمین خورد و منهدم شد.
نظر شما