به گزارش خبرگزاری مهر، در آخرین قسمت از ویژه برنامه تلویزیونی «ماجرای بهشتی» با مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره دیدگاه شهید بهشتی نسبت به غرب و ارتباط با آمریکا گفتگو شد.
بیگدلی در ابتدای برنامه گفت: یکی از مسائل مهم و مناقشه برانگیز جمهوری اسلامی ایران، مواجهه با غرب و آمریکاست و یک مسئلهای است که همیشه وجود داشته و دارد؛ تحلیل شما از شخصیت شهید بهشتی چگونه است و سپس در پرتوی این تحلیل به بحث سیاست خارجی و ارتباط با آمریکا از منظر شهید بهشتی بپردازید.
جمشیدی گفت: تصور میکنم ما در گام اول نیاز به غبار زدایی از چهره سیاسی و معرفتی شهید بهشتی داریم. چون گرفتار کج روایتهایی شدیم که چهره حقیقی ایشان پنهان مانده و تحریف شده است. به بیان دیگر ما گرفتارتصویرسازیهای وارونه از انقلاب و شخصیتهای کلیدی انقلاب شدیم از جمله خود امام خمینی (ره). وقتی امام (ره) دستمایه روایت لیبرالیستی قرار میگیرد، کسانی که در سطح فروتری هستند به طریق اولی دستمایه کج روایتها میشوند. علتش هم ناآشنایی جامعه با شخصیت هاست و اینکه چنان تصویر وارونه ای از چهره نشان میدهند که آدم با خودش فکر میکند عجب ایشان اینگونه بوده است؟ یک ایده بنیادینی پشت این وارونه جلوه دادن وجود دارد و آن هم اینکه نسخههای نخستین انقلاب را تحریف کنید چون وقتی سرچشمههای اول انقلاب گل آلود شود، فروعات هم از بین میرود.
وی افزود: برای شخصیت شهید بهشتی من یک دوگانه ترسیم میکنم؛ ما با یک سیاستمدار گفتگویی مواجه هستیم یعنی بهشتی که در مقابل ما قرار دارد یک شخصیت منطقی، موجه و اهل گفتگو و آزاد اندیشی است و همه اینها مواردی است که مورد سو استفاده جریان لیبرالی برای مصادره به مطلوب شدن قرار میگیرد. درست است که بهشتی قائل به مباحثه عمومی بود اما برای طلب حقیقت. چون ایشان حقیقت را امری نسبی نمیانگاشت. بهشتی، گفتگو را با جزمیت در تضاد نمیبیند درحالیکه کسانی که بهشتی را شخصیت لیبرالی میبینند، او را شخصیتی فاقد جزمیت و قطعیت میدانند. بهشتی راجع به همه چیز گفتگو میکرد اما معنی گفتگو کردن و نظر مخالف را شنیدن این نیست که آن نظر هیچ هویتی ندارد. بهشتی، تردید تئوریک ندارد درعین حال که بازاندیشی و گفتگو امداری و اینها هم وجود دارد. او به گفتگو به عنوان یک راه حل اجتماعی برای پیشرفت جامعه نگاه میکرد و برای او گفتگو مجرایی بود برای تثبیت حق با جریانهای مخالف. پس ما ابداً با یک آدم بی اصول و بی هویت مواجه نیستیم.
جمشیدی ادامه داد: اینکه یک نفر در اصول به جمعبندی برسد اما در عین حال گفتگو هم بکند، اتفاقاً ارزش فرد را زیاد میکند. بنابراین من وجه گفتگو مداری شهید بهشتی را با جزمیتهای معرفتیشان قابل جمع میدانم. بهشتی انقدر آزاداندیش بود که حاضر بود درباره همه خطوط قرمزش گفتگو کند و نیاز نیست که تصویر لیبرالیستی از بهشتی طراحی کنیم. نکته دیگری که از سیره عملی شهید بهشتی مشخص میشود این است که ما علاوه براینکه با یک سیاستمدار متفکر و گفتگویی مواجه هستیم با یک سیاستمدار اهل مدارای عملی هم مواجهیم. اگر شهید بهشتی دارای آن جزم اندیشیهایی که میگویند بود پس چرا با گروههای دگراندیش هم کار میکرد؟ یک فرض این است که آنها را نمیشناخت درحالیکه اینطور نبود و همه آنها را میشناخت. حالت دوم این است که ایشان این جریانها را میشناخت منتها چون اهل تساهل بود همکاری میکرد. یعنی عمل را بهانهای برای گفتگو قرار میداد و معتقد بود از حداکثر گروههای انقلابی درجهت اهداف انقلابی استفاده کنیم حتی اگر با آنها اختلافات نظری داشته باشیم.
این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: توجه داشته باشید که من تعبیر مدارای عملی را به کار بردم و نه تساهل. نامهای که در اسفند ۵۹ نوشتند بندی دارد که نوشته است: «ما در همان آغاز دنبال آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان گسترده باشد که امثال بازرگان و بنی صدر در سطوح بالا فعالیت داشته باشند.» این یعنی ایشان از تفاوتها مطلع بوده ولی در عین حال میخواهد یک میدان کنشگری سیاسی با پهنه حداکثری فراهم کند. این نگاه حداکثری نمیتواند دلالت براین داشته باشد که ایشان منش لیبرالیستی داشته است.
بیگدلی سپس پرسید آیا ایشان در نسبت با غرب و آمریکا هم همین منطق عقل عملی را داشته یا فرق داشته است؟
جمشیدی پاسخ داد: مطالعات نشان میدهد ایشان مراودات و تعاملات عملی با دیگریها حالت پیوستاری داشته است. یعنی دیگری هراندازه نسبت به من هویتی شهید بهشتی فاصله داشته روابط محتاطانه و کمرنگتر شده است. یک سوالی که در مورد شهید بهشتی مطرح است اینکه آیا ما در مورد شهید بهشتی میتوانیم قائل به نسخه یک و دو باشیم یا خیر؟ من فکر نمیکنم شهید بهشتی را بشود واجد مراحل «شدن های ایدئولوژیک و معرفتی» دانست اما واجد «شدن های عملی» بوده است.
مجری سپس از جمشید پرسید که آیا شهید بهشتی نسبت به مرز دافعه دارد؟
وی پاسخ داد: بله دافعه دارد و مرزش وابستگی است. به این معنا که ایشان وابستگی را برنمیتابد. تعاملی که تجویز میکند این است که اگر استقلال ملی حفظ شود تعامل جایز است اما وابستگی، تفوق، برتری و تسلط را حتی در گفتگو برنمیتابد چه برسد به ارتباطات جهانی و ملی. بهشتی وقتی هم با غربیها سخن میگوید از موضع بی نیازی و تفاخرحرف میزند.
بیگدلی در ادامه برنامه از جمشیدی خواست تا به طرح مصادیق و استنادات شهید بهشتی در نسبت با غرب و آمریکا بپردازد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: ما باید به خود تفکر شهید بهشتی مراجعه کنیم و یک خوانش عینی و دقیق داشته باشیم. در کتاب «حزب جمهوری اسلامی» که مجموعه مصاحبهها و گفتارهای ایشان است یک مصاحبهای از ایشان در سال ۱۳۵۹ منتشر شده که در آن پرسیدند چرا حزب موضع گیری مشخصی ندارد؟ ایشان پاسخ دادند: «حزب موضع گیری مشخصی داشت اما این موضعگیری ها نه اعلام میشد و نه تجلی عملی چشمگیری داشت چون در این مدت (دولت آقای بازرگان) ما تشخیص میدادیم که تضعیف دولت ایشان حتی با داشتن موضع گیریهای مشخص حزبی سبب میشود سیاستهای ضد انقلاب بهره برداری زیادی کنند. به خاطر همین ما تصمیم گرفتیم موضعگیریهای مشخص را فقط در داخل شورای انقلاب مطرح کنیم. چنانکه با همین موضعگیریها جلوی برخی از انحرافات شکننده و ناراحتیآور گروههای سازش غیر خائنانه را توانستیم بگیریم.» یعنی در آن زمان، شورای انقلاب محمل بیان اختلافات بوده و شهید بهشتی هم انتقاد داشته اما سکوتش به خاطر یک ملاحظه عملی بوده است.
وی اضافه کرد: ایشان در صفحه ۳۱۵ همین کتابی که گفتم در مورد غرب و آمریکا هم گفتند: «ما در شورای حزب مکرر گفته بودیم که باید کوشش کرد هرچه زودتر پیوند ما با آمریکا به صفر برسد. اگر هم گاهی داخل شورا با تندرویهای بعضی از عناصر که روی برخی از چهرهها مهر خیانت میزدند مخالف بودیم. میگفتیم تا جایی که ما آقایان بازرگان و سحابی را میشناسیم اینها خائن نیستند و فقط طرز تفکرشان فرق دارد و دنبال سازش با آمریکا هستند اما هر سازش جویی را نمیشود خائن دانست.» کسانی که روایتهایی خلاف اینها ساخته و پرداخته میکنند یعنی این مشهودات را نمیبینند.
مجری برنامه پرسید چرا شهید بهشتی با انگلیسیها و آمریکاییها مذاکره کردند؟
جمشیدی بیان کرد: اتفاقاً این مذاکرات همان موقع هم محمل سو تفاهمها شده بود. اتفاقاً در کتابی که ذکر شد هم در یکی از مصاحبههایی که با ایشان در سال ۱۳۶۰ یکسال قبل از شهادت ایشان انجام شده میپرسند: آیا ملاقات شما با هایزر با اجازه امام بوده است؟ اگر با اجازه امام بوده چرا به مهندس بازرگان ایراد میگرفتید؟ بنابراین از این سوال میتوان فهمید که بهشتی مخالف مذاکرات بازرگان در این زمینه بوده است. شهید بهشتی پاسخ میدهند: «اینها دعوت کرده بودند که مذاکره کنیم ومن گفته بودم اگر بخواهد مذاکره صورت بگیرد باید در منزل یکی از ما باشد و - این همان مذاکره از موضع برتر است.- چون آنها این شرط را نپذیرفتند من در آن ملاقات شرکت نکردم، برادرهایی که بودند آمدند و نتیجه مذاکرات را به ما گفتند. اینکه هایزر بوده یا نه را هم یادم نیست باید از آنها بپرسم. انتقاد ما از آقای بازرگان هم این است که ایشان باید میآمدند و گزارشهای کارشان را به شورای انقلاب میدادند ولی این کار را نکردند. علتش هم این است که ما همیشه نگران این بودیم که این آقایان (نهضت آزادی) مصلحت ملت را در این بدانند که ما باید با آمریکا کنار بیائیم.» میبینید که تعابیر چقدر روشن و غیر قابل تفسیر است.
بیگدلی پرسید که نظر شهید بهشتی راجع به تسخیر لانه جاسوسی چه بود؟
این پژوهشگر گفت: در مورد این اتفاق هم حزب دستور برپایی راهپیمایی داد و خود آقای بهشتی موافق این اتفاق بوده و آن را تائید کرده است البته نظراتشان در مورد جزئیات این ماجرا مهم است مثلاً اعتقاد داشتند که گروگانها باید زودتر آزاد شوند و تکلیف زودتر روشن شود و حرفهایشان خیلی شبیه حرفهای امام (ره) بوده است. به طور کلی هرچه درباره شهید بهشتی مطالعه میکنیم میبینیم زاویه و گسستی میان تفکر ایشان و تفکر امام (ره) وجود ندارد و سوال من این است که چنین تفکری چگونه میتواند دستمایه تفکر لیبرالیستی قرار بگیرد. آقای بهشتی واقعاً در پی جذب حداکثری بوده است ولی نه به معنای دست کشیدن از اصول. متأسفانه اغلب روایتهای موجود از شهید بهشتی روایتهای گزینشی و دل بخواهانه از ایشان است و بسیاری از افکار و اندیشههای بهشتی اصلاً خوانده نشده و به بیان دیگر بایکوت شده است درحالیکه اگر خوانده شود، بهشتی هیچ چیزی از نظر انقلابی گری کم ندارد. ایشان با بعضی از نیروهای سیاسی مدارای عملی داشته ولی در متن عمل دریافته که آنها نمیپذیرند و کوتاه نمیآیند و همانجا دیگر ادامه نداده است. در همه حرفها و نوشتهها وجود دارد که ایشان همواره نگران و دغدغهمند بوده است اگر موضع گیری نمیکرده به خاطر جریان ضدانقلاب بوده و اینکه نیروی جایگزین نداشتند ولی هیچکدام از اینها به معنی پذیرفتن شهید بهشتی لیبرالیستی نیست. نگاه شهید بهشتی به غرب، نگاه بدبینانه است؛ چه از لحاظ عملی و چه از لحاظ تئوریک.
مجری در پایان پرسید آیا رویکرد شهید بهشتی در مواجهه با غرب آیا آوردهای برای امروز جمهوری اسلامی ایران و سیاست خارجی مان دارد یا خیر؟
جمشیدی گفت: این سوال را پرسیدید یاد سخنرانیهای شهید بهشتی افتادم که ایشان به مردم میگفتند ما این شرایط را تحمل میکنیم ولی عقبنشینی نمیکنیم. تعبیر اقتصاد مقاومتی و نگاه به درون و پیشرفت درون زا تدبیری است که میتواند تمامیت تفکر شهید بهشتی را در دوره تاریخی ما نمایندگی کند. نگاه ایشان اینگونه بود که از گفتگو نمیترسیم اما مرعوب آن هم نمیشویم و انتظار نداریم چیزی عاید ما شود چون مسیر ایران یک مسیر مستقل است. آقای بهشتی دشمن درجه اول نظریه وابستگی است و همواره قصد دارد ذهنیت استقلال خواهانه را در توده مردم تثبیت کند. ایشان یار صدیق امام و مدافع عقل گرای تفکر امام (ره) بود و به نظرم بازخوانی افکار شهید بهشتی یک امر ضروری است و آلوده کردن سرچشمههای شهید بهشتی آسیبهای بسیاری را در پی دارد و ما را گرفتار دامهای متعددی میکند. ما امروز هم به شهید بهشتی، تفکر و راهش نیاز داریم.
نظر شما