خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: انتشار پرونده بررسی کتاب «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل» نوشته ایلان پاپه نویسنده اسرائیلی ضداسرائیل، ابتدای اینهفته آغاز شد. ایننویسنده در کتاب مذکور ۱۰ دروغ و افسانه ساختگی دولت و وزارت خارجه رژیم جعلی اسرائیل را با سند و مدرک اثبات میکند. او بارها با مردم ستمدیده فلسطین همدردی کرده و دولتی را که خود منصوب به آن است، جعلی و جنایتکار میخوانَد.
قسمت اول پرونده مورد اشاره در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:
* «نویسنده اسرائیلی که اسرائیل را افسانه میداند / مچگیری از دروغهای سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی»
در ادامه مشروح دومینقسمت از پرونده نقد و بررسی کتاب «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل» را میخوانیم؛
* صهیونیسم همان یهودیت نیست
ایلان پاپه میگوید صهیونیسم از زمان شکلگیری در اواسط قرن نوزدهم تنها یک قرائت و البته قرائتی غیراساسی از حیات فرهنگی یهود به شمار میرفت که در جوامع یهودی اروپای مرکزی و اروپای شرقی متولد شد. او پاپه جنبش صهیونیسم را تقلید از دیگر جنبشهای ملی که تحت عنوان بهار اروپایی ملتها در این قاره سر برمیآوردند، عنوان میکند و از جنبشی به نام «عاشقان صهیون» هم نام میبَرد که سال ۱۸۸۲ توانست چندصد نفر جوان یهودی پرشور را از روسیه برای برپایی اولین مستعمرهنشینها به فلسطین اعزام کند. این مرحله از تاریخ صهیونیسم با آثار و فعالیتهای تئودور هرتزل به اوج خود رسید. جالب است بدانیم هرتزل با وجود جزوهها و یادداشتهایش، یکرمان هم نوشته است: آیتنوی لند (سرزمین قدیمی تازه) Altneuland
رهبران مذهبی یهود، صهیونیسم را جلوهای از سکولارسازی و مدرنسازی یهودیت میدیدند و با آن مخالف بودند. حتی یهودیان سکولار هم از رویش اینجنبش نگران بودند. پاپه، در کتاب خود نمونههایی از یهودیان ضد صهیونیست را برمیشمارد و به گروه اصلاحگرایان یهودی اشاره میکند که میگفتند ما در اروپا در وطن و خانه خود هستیم و نیازی به برپایی وطن نداریم. گذشته از اصلاحگرایان، یهودیان لیبرال هم بودند که با صهیونیسم مخالفت میکردند. سومین انتقادات به صهیونیسم از اوایل ظهورش، توسط نهادهای دینی یهودیان اولترا ارتدکس مطرح شد. به اینترتیب بسیاری از خاخامهای سنتی معتقد بودند صهیونیسم دخالت بیجا در اراده خداست که میخواهد یهودیان تا زمان آمدن مسیح در تبعید بمانند.
عاشقان صهیون کتاب مقدس را طوری میخواندند که روایتگر داستان تولد ملت یهود در سرزمین فلسطین بهعنوان مردمی زیر یوغ رژیم کنعانیها باشد. این تفسیر آنها بود اما مقابلش تفسیر سنتی یهودیان هم قرار داشت که مخالف رویکرد صهیونیستی بود. طبق تفسیر سنتی، به سختی میتوان با خواندن تورات اثری از یک ملت تحت ستم که برای آزادی وارد نبرد شده باشند، یافت یهودیهای ریشهدارتر اروپای مرکزی و غربی میگفتند صهیونیسم یک دیدگاه فتنهانگیزانه است که باعث میشود وفاداری یهودیان انگلیسی، آلمانی و فرانسوی به کشورهای خودشان زیر سوال برود و به لطف عدم حمایت آنها از هرتزل، جنبش صهیونیسم موفق نشد تا پیش از جنگ جهانی اول تبدیل به بازیگری فعال در سطح بینالملل شود. از نظر ایلان پاپه، مهمترین دستاورد هرتزل این بود که توانست تمام فعالان یهودی را در سال ۱۸۹۷ در یککنفرانس کنار هم جمع کند. پس از مرگ هرتزل در سال ۱۹۰۴ بود که دیگررهبران جنبش صهیونیسم بهویژه حیم وایزمن اتحاد قدرتمندی با لندن برقرار کردند. جنبش جدید یهودیان، یعنی صهیونیسم نهتنها آرزوی استعمار فلسطین را داشت، بلکه امیدوار بود ملت یهود را سکولار هم بکند و به اینترتیب مفهوم یهودی تازهای را در تضاد با یهودیان مذهبی ارتدکس اروپایی ایجاد کند.
* کتاب مقدس؛ توجیهگر استعمار فلسطین توسط صهیونیسم
پاپه همه اینمطالب را تذکر میدهد تا یکی دیگر از دروغهای اسرائیل را برملا کند؛ اینکه صهیونیسم با یهودیت یکی است. او میگوید «نقش کتاب مقدس در زندگی یهودی هم یک تفاوت آشکار دیگر بین یهودیت و صهیونیسم را پیش روی ما میگذارد. در جهان یهودی پیشاصهیونیسم، کتاب مقدس بهعنوان متن یکپارچهای که دلالت ضمنی سیاسی یا حتی ملی در دل خود داشته باشد در هیچیک از مراکز آموزشی یهود اروپایی یا مراکز آموزشی یهود در جهان عرب تدریس و آموخته نمیشد.» (صفحه ۷۲) عاشقان صهیون کتاب مقدس را طوری میخواندند که روایتگر داستان تولد ملت یهود در سرزمین فلسطین بهعنوان مردمی زیر یوغ رژیم کنعانیها باشد. این تفسیر آنها بود اما مقابلش تفسیر سنتی یهودیان هم قرار داشت که مخالف رویکرد صهیونیستی بود. طبق تفسیر سنتیهای یهود، بهسختی میتوان با خواندن تورات اثری از یک ملت تحت ستم که برای آزادی وارد نبرد شده باشند، یافت. بههمینترتیب یکی از فریبندهترین استفادهها از کتاب مقدس در صهیونیسم توسط جناح سوسیالیست جنبش صهیونیسم صورت گرفت.
مانند دیگر نویسندگان ضدصهیونیست اسرائیل چون شلومو زند، ایلان پاپه هم به گزینههای مختلف تئودور هرتزل بهعنوان پیغمبر صهیونیسم برای برپایی اسرائیل اشاره کرده است. او میگوید هرتزل بهطور جدی گزینههای دیگری مثل اوگاندا یا حتی نقاطی در آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی یا آذربایجان را برای سرزمین موعود صهیون در نظر گرفته بود. با مرگ او، جنبش صهیونیسم روی فلسطین متمرکز شد و کتاب مقدس هم نسبت به گذشته کارایی بیشتری برای اثبات حق تاریخی یهود نسبت به اینسرزمین پیدا کرد. اینجریان از سمت قدرت روبهرشد صهیونیسم مسیحی در بریتانیا و اروپا تقویت میشد. به اینترتیب کتاب مقدس در اینمقطع به توجیهگر و نقشه راه صهیونیسم در استعمار فلسطین تبدیل شد.
در همینفرازهای کتاب «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل» است که نوشتههای ایلان پاپه، مطالب کتاب «نبرد من» آدولف هیتلر را تأیید میکنند. منظور، همانفرازهایی است که هیتلر از یهودیبودن ریشه مارکسیسم و کمونیسم میگوید. پاپه هم میگوید آنها که رهبری صهیونیسم را از پیشگامان نخستین دریافت کرده بودند، شروع به تزریق ایدئولوژی سوسیالیستی و حتی مارکسیستی به این جنبش سکولار رو به رشد کردند. به اینترتیب دقت داریم که صهیونیسم از ابتدا جنبشی سکولار و نه دینی (یهودی) بود که هرچه بیشتر رشد کرد، بیشتر بهسمت سکولاریسم حرکت کرد و تمایلات مارکسیستی و کمونیستی خود را به نمایش گذاشت.
* کنایهای به بیخدابودن داوید بنگوریون و صهیونیستها
ایلان پاپه میگوید وطنگزینان صهیونیست، از اینکه در فلسطین با مردم روبرو شدند، غافلگیر شده بودند چون به آنها گفته شده بود اینسرزمین خالی از سکنه است. ایننویسنده اسرائیلی در همینفرازهای کتاب خود، کنایه جالبی به داوید بنگوریون و دیگر صهیونیستهای اولیه و دوآتشه دارد. او مینویسد: «از آنجا که این کشور خالی از سکنه نبود و آنها باید بر حضور بومیها غلبه میکردند، پس خوب میشد اگر خدا را هم در جناح خودشان میداشتند حتی اگر جزو خداناباورها بودند!» (صفحه ۷۸) علت اینکنایه هم این است که بنگوریون یک خداناباور بود اما خود را یهودی معرفی میکرد. اینمساله هم موید یکی دیگر از ادعاهای هیتلر در کتاب «نبرد من» است که یهودیان را نه پیروان یک دین بلکه پیروان یک نژاد میدانست. البته او در همه فرازهای کتاب خود از لفظ صهیونیست استفاده نکرده و بهطور عمومی به استفاده از واژه یهودی بسنده کرده است.
ایلان پاپه در کنار نوام چامسکی دیگر نویسنده و متفکر یهودی که معترض به سیاستهای اسرائیل و آمریکاست
* اسرائیل؛ کمونیسم در خالصترین شکلش
به اینترتیب یکی از سوسیالیستیترین و سکولارترین پروژههای استعماری قرن بیستم ادعای خود را منحصراً به اسم وعده خالص الهی مطرح میکرد. تکیه به متن مقدس، برای وطنگزینان صهیونیست بسیار سودآور و برای جمعیت بومی فلسطین بهشدت هزینهساز از آب درآمد بههرحال با بازگشت به کتاب «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل» به اینجا میرسیم که صهیونیستها از وعده کتاب مقدس بهعنوان مهمترین توجیهگر استعمار فلسطین استفاده کردند. پاپه میگوید جوانهایی که به کیبوتزهای اسرائیل در فلسطین میآمدند، میآمدند تا کمونیسم را در خالصترین شکل آن تجربه کنند. و تعداد بسیار کمی از آنها متوجه شدند یا اصلاً میتوانستند متوجه شوند که اغلب کیبوتزها روی ویرانههای روستاها فلسطینی ساخته شدهاند. صهیونیستها برای توجیه اینمساله مدعی شدند اینروستاها اماکن باستانی یهودی بودهاند که در کتاب مقدس به آنها اشاره شده و تصاحبشان نه اشغالگری، که آزادسازی بوده است.
با وجود همان ماهیت سوسیالیستی و کمونیستی صهیونیسم که به آن اشاره کردیم، پاپه میگوید سوسیالیسم، جذابیتش را برای نسل بعدی وطنگزینان اسرائیلی از دست داد. چون ارزشهای جهانی و آرمانهایی که معنای جنبشهای مختلف ایدئولوژیک در چپگرایی غربی را تعریف میکردند، خیلی زود در فلسطین ملیسازی یا صهیونیستیسازی شدند. به اینترتیب یکی از سوسیالیستیترین و سکولارترین پروژههای استعماری قرن بیستم ادعای خود را منحصراً به اسم وعده خالص الهی مطرح میکرد. تکیه به متن مقدس، برای وطنگزینان صهیونیست بسیار سودآور و برای جمعیت بومی فلسطین بهشدت هزینهساز از آب درآمد. پاپه ایننکته را هم اضافه کرده که وقتی اشغالگری اسرائیلیها سالها ادامه پیدا کرد، یکساختار وحشیانه هم علیه آنهایی که از آنها سلب مالکیت شده بود، به راه انداختند. کتاب مقدس صهیونیستها به قتل عام هم اشاراتی دارد که در اینجای بحث واردش نمیشویم و پاپه درباره اینکتاب میگوید یک متن ادبی است نه یک راهنما و دستورالعمل برای جنگ.
درباره توطئه توجیه اشغالگری و استعمار وطنگزینانه اسرائیلیها، پاپه به فعالیتهای مورخ ارشد جامعه یهود در فلسطینِ تحت قیومیت بریتانیا یعنی بنزیون دینابورگ (دینور) اشاره کرده که شلومو زند هم در کتاب «اختراع قوم یهود» به خدمات اینفرد به اسرائیل بهطور مبسوط اشاره کرده است. پاپه میگوید پژوهشگران هوشمند و سکولار یهودی تلاش کردند در ترجمه یک وعده مبهم، از یک گذشته باستانی، به یک واقعیت حال حاضر، همچنان علمی بمانند و علمی به نظر برسند. این پرژوه هم توسط دینور آغاز شد و پس از تشکیل اسرائیل در سال ۱۹۴۸ مشتاقانه ادامه پیدا کرد. کار دینور در دهه ۱۹۳۰ درست مثل جانشینان او از آن زمان تاکنون، این بود که بهصورت علمی ثابت کند از زمان امپراطوری روم، یهودیها در فلسطین حضور داشتهاند. بهاینترتیب به بیان ساده میتوان گفت صهیونیسم در زیر سایه گسترش و توسعه خود، جنبش سند و تاریخسازی را هم بهطور موازی پیش برد. پاپه در اینباره مینویسد:
«یهودیانی که در قرن هجدهم در فلسطین زندگی میکردند ایده تشکیل یک دولت یهودی را قبول نداشتند، کما اینکه یهودیان ارتدوکس اواخر قرن نوزدهم هم آن را قبول نداشتند، ناگهان در قرن بیستم این مساله رد شد.» (صفحه ۸۸)
* جنبشی استعمارگر و وطنگزین مثل آمریکا، استرالیا و نیوزیلند
یکی از دروغهای دیگر صهیونیستها که ایلان پاپه سعی دارد سستبودن پایه و اساسش را در کتاب خود نشان دهد، این است که «صهیونیسم استعمارگری نیست». در حالیکه به گفته او صهیونیسم یکجنبش استعماری آنهم از نوع وطنگزین است؛ درست شبیه دیگر جنبشهای اروپایی که آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا)، آفریقای جنوبی، استرالیا و نیوزیلند را استعمار کرده و با قتل یا آواره کردن مردم بومی اینمناطق، وطن گزیده و کشورهای جدیدی پدید آوردند. در همینبحث است که ایننویسنده به تفاوت استعمار مرسوم و استعمار وطنگزین پرداخته و میگوید در استعمار مرسوم، نیروهای استعمارگر مثل امپراتوری بریتانیا، کشور و مردم هندوستان را استعمار و استثمار میکردند اما آنها را از کشور خود بیرون نکرده و خاکشان را بهنام خود نزدند. در حالیکه در استعمار وطنگزین، استعمارگران میآیند تا بومیهای منطقه یا کشور موردنظر را بیرون کرده و خود جایگزینشان شوند.
* اگر حاج امین الحسینی نازی و ضدیهود بود، پس فرقی با رهبران صهیونیست ندارد!
ایلان پاپه مینویسد از هماننخستین روزهای مقاومت مردم فلسطین، اینمقاومت اینطور به تصویر کشیده شد که از نفرت از یهودیها سرچشمه میگیرد و بهخاطر همینتصویرسازی جعلی، این فلسطینیها بودند که متهم شدند. اما خاطرات روزنوشت یهودیهای نخستین روزهای وطنگزینی در فلسطین، داستان دیگری را روایت میکنند؛ اینکه اتفاقاً وطنگزینان چگونه با استقبال خوبِ فلسطینیها روبرو شدند و فقط وقتی که نیت آنها را در اشغالگری و استعمار وطنگزینانه فهمیدند، جریان مقاومت ملی فلسطین را به رهبری حاج امین الحسینی آغاز کردند.
پاپه ضمن استفاده از عبارت جالب «پروژه آمریکایی-صهیونیستی دایرهالمعارف هولوکاست»، میگوید مدخل «امین الحسینی» پس از مدخل «هیتلر»، بلندترین مدخل این دایرهالمعارف است یکی از ادعاهایی که بهصورت پایانناپذیر از طرف اسرائیلیهای تاریخساز تبلیغ و ترویج میشود، این است که اینرهبر فلسطینیها طرفدار نازیسم بوده است. پاپه در پاسخ به آنها میگوید مفتیِ قدس فرشته نبود و در سن بسیار پایین توسط شخصیتهای برجسته فلسطینی و بریتانیایی برگزیده شد. وقتی هم ایده حملات شبه نظامی، تظاهرات و دیگر راهها را برای تغییر سیاستهای بریتانیا در فلسطین تأیید کرد، تبدیل به دشمن امپراتوری بریتانیا شد و بهناچار در سال ۱۹۳۸ یعنی یک سال پیش از شروع جنگ جهانی دوم از قدس فرار کرد. به گفته ایلان پاپه، این مفتی اعظم در آلمان، پناهنده سیاسی محسوب میشد و با قرار گرفتن تحت دکترین نازی، تمایز بین یهودیت و صهیونیسم در ذهنش مغشوش شد. اما نکته مهمی که پاپه درباره حاج امین الحسینی گوشزد کرده یک «اما» ی بزرگ دارد که افشاگری موجود در آن، در کنار متونی چون کتاب «آیشمن در اورشلیم» هانا آرنت قرار میگیرد: «اما رفتار او هیچ تفاوتی با رفتار رهبران صهیونیسم در دهه ۱۹۳۰ که خود آنها هم دنبال اتحاد با نازیها علیه امپراطوری بریتانیا میگشتند، نداشت.»
پاپه ضمن استفاده از عبارت جالب «پروژه آمریکایی-صهیونیستی دایرهالمعارف هولوکاست»، میگوید مدخل «امین الحسینی» پس از مدخل «هیتلر»، بلندترین مدخل این دایرهالمعارف است. اما اسرائیل هنوز هم در حال استعمارگری است و هنوز هم از فلسطینیها سلب مالکیت میکند و هنوز هم حق بومیها در خصوص وطن خودشان را انکار میکند. همین اشاره کافی است تا ایندو مدخل دایرهالمعارف صهیونیستها از ابتدا و بهدقت مورد بررسی قرار بگیرند تا مشخص شود برای دهههای متمادی، چه دروغهایی دربارهشان تولید و در ذهن مردم جهان تثبیت شده است.
* یکدروغ دیگر: فلسطینیها سال ۱۹۴۸ وطنشان را داوطلبانه ترک کردند
برای اثبات دروغبودن ایندروغ، پاپه از تعبیر «افسانهسرایی صهیونیستی» استفاده کرده و میگوید از سال ۱۹۳۷ بود که اخراج فلسطینیها از کشورشان، به بخشی از DNA صهیونیستی دولت جدید یهودی تبدیل و صحبت از انتقال اجباری فلسطینیها در یکی از جلسات خصوصی آژانس اجرایی یهود در ژوئن ۱۹۳۸ مطرح شده بود. پاپه میگوید در صورتجلسه هماننشست صحبت از انتقال داوطلبانه فلسطینیها شد اما این یکحقه بود و طرح اصلی همان انتقال و کوچ اجباریشان بود. در طول جنگ جهانی دوم هم بحث انتقال بهصورت موقت متوقف شد چون جامعه یهودیهای فلسطین روی افزایش تعداد مهاجرین یهودی از اروپا و تأسیس دولت آتی تمرکز کرده بود. اما پس از جنگ که عملاً مشخص شد بریتانیا در حال ترک فلسطین است، بحثهای انتقال فلسطینیها دوباره از سر گرفته شد.
در نخستین روزهای آغاز به کار دولت جان اف کندی در واشنگتن، حکومت آمریکا شروع به اعمال فشار بر اسرائیل کرد تا به آوارگان سال ۱۹۴۸ اجازه برگشت به فلسطین را بدهد. موضع رسمی ایالات متحده از سال ۱۹۴۸ تا آن زمان این بود که از حق بازگشت فلسطینیها حمایت کند و جالب است که در این برهه آمریکا اسرائیل را تحریم کرد ایلان پاپه میگوید اینکه فلسطینیها در سال ۱۹۴۸ داوطبانه وطنشان را ترک و از آن فرار کردند، افسانهای است که وزارت خارجه اسرائیل آن را اختراع کرده است. رسیدگی به مساله آوارگان فلسطینی هم تا سال ۱۹۴۹ در سازمان ملل دوام آورد و پس از آن بهصورت کلی از دستور کار جهانی کنار گذاشته شد.
* مورد مشکوک اسرائیل و دولت کندی
در نخستین روزهای آغاز به کار دولت جان اف کندی در واشنگتن، حکومت آمریکا شروع به اعمال فشار بر اسرائیل کرد تا به آوارگان سال ۱۹۴۸ اجازه برگشت به فلسطین را بدهد. موضع رسمی ایالات متحده از سال ۱۹۴۸ تا آن زمان این بود که از حق بازگشت فلسطینیها حمایت کند و جالب است که در این برهه آمریکا اسرائیل را تحریم کرد. اما این فشارها دوامی نیاوردند. ایلان پاپه هم اینتذکر را درباره کندی دارد که آخرین رئیس جمهور آمریکا بود که حاضر نشد به اسرائیل کمکهای گسترده نظامی کند و همانطور که میدانیم پس از بهقدرت رسیدنش، بهطور مشکوکی ترور شد. پاپه همچنین اشاره معناداری هم دارد که شیر کمک به اسرائیل توسط آمریکا پس از ترور کندی بهطور کامل باز شد و همینمساله الیور استون را وا داشت تا در فیلم سینمایی «جی اف کی» خود، ترور کندی را به مساله ارتباط آمریکا با اسرائیل ربط دهد و گریزی به آن بزند.
* تکاپوی بنگوریون برای تثبیت دروغ مهاجرت فلسطینیها
پاپه میگوید وقتی دولت کندی در بحثهای داغ تابستان ۱۹۶۱ درباره آوارگان فلسطینی مسئولیت مهمی را به عهده گرفت، بن گوریون نخستوزیر وقت اسرائیل به وحشت افتاد و از دانشگاهیان اسرائیل خواست تحقیقی انجام دهند که ثابت کند فلسطینیها خود بهصورت داوطلبانه کشورشان را ترک کردهاند. پاپه میگوید اسنادی که رونی گابی مسئول اینپرونده در اوایل سال ۱۹۶۱ دیده و بررسی کرده بود، اواخر دهه ۱۹۸۰ از طبقهبندی خارج شد و او (پاپه) و بنیموریس دیگر تاریخدان اسرائیلی به آنها دست پیدا کردند. با ایندستیابی بنیموریس ادعا کرد اولین نبردی که بین اسرائیل و ارتشهای عرب در روز پایان قیومیت بریتانیا بر فلسطین (۱۵ می ۱۹۴۸) روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۲۷ در گرفت، دلیل اصلی معضل آوارگان فلسطینی است. اما پاپه میگوید اینجنگ اصلاً توسط اسرائیل آغاز شد تا از فرصت تاریخیای که برای اخراج فلسطینیها فراهم شده بود، نهایت استفاده شود.
لفظ «ایجاد رعب توسط تروریستهای یهودی» عبارتی است که ایلان پاپه در کتاب خود درباره کسانی به کار برده که فلسطینیها را مجبور به ترک خانه و کاشانهشان میکردند؛ همانافرادی که کنت برنادوت یعنی مهره میانجی سازمان ملل را در سپتامبر ۱۹۴۸ در فلسطین ترور کردند. درباره اینتروریستها در قسمتهای اول تا سوم پرونده بررسی کتاب «تو زودتر بکش» مطالبی نوشتهایم. پاپه میگوید فلسطینیها هیچفرصتی را برای صلح از دست نمیدادند اما افسانههای اسرائیلی عکس اینماجرا را به خورد دیگران دادهاند. در حالیکه عاوی شالیم در کتاب خود «دیوار آهنین» نشان داده که ایناسرائیل بود که همیشه پیشنهادهایی را که روی میز قرار میگرفتند، رد میکرد. پایه، در اینباره، اینگونه نوشته است:
«همه اینافسانهها و حرفهای بیمبنا که پیرامون جنگ و حوادث سال ۱۹۴۸ وجود دارد با هم ترکیب میشوند و خود را به شکل اینتصویر نشان میدهند که دولتی یهودی برخلاف تمام انتظارات میجنگد و پیروز میشود، به فلسطینیها پیشنهاد کمک میدهد، آنها را تشویق میکند بمانند و پیشنهاد صلح را به میان میآورد و از همه اینها هم دست آخر این را میفهمد که شریکی در آن سو وجود ندارد و طرف مقابل در پی صلح نیست.» (صفحه ۱۲۰ به ۱۲۱)
* دیپلماسی و ربط دادن هولوکاست به اسرائیلیهای وطنگزین
پاپه میگوید رهبران جنبش صهیونیستی پس از اطلاع از تصمیم لندن برای عقبنشینی از فلسطین (پایان جنگ جهانی دوم)، خود را برای مبارزه در دو جبهه آماده کردند: جبهه دیپلماتیک و جبهه نظامی. در گامهای اول هم تمرکزشان روی دیپلماسی بود. یک راه مشخصشان هم برای رسیدن به مقصود در اینجبهه، ربط دادن موضوع هولوکاست و سرنوشت یهودیان جهان به سرنوشت وطنگزینان یهودی در فلسطین بود. آنها حتی تاثیرگذارتر از این، این سیاست را به لزوم غرامت دادن به مردم یهودی بابت رنجهایی که در هولوکاست متحمل شدند، مربوط کردند. نتیجه این روش دیپلماتیک، صدور قطعنامه ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ (۸ آذر ۱۳۲۶) سازمان ملل در زمینه تقسیم فلسطین بود.
صهیونیستها پیشنهاد کرده بودند ۸۰ درصد خاک فلسطین تبدیل به دولتی یهودی شود و باقیمانده هم یا تبدیل به یک کشور عربی مستقل، یا ضمیمه پادشاهی اردن شود. با اتفاقات و مسائلی که به آنها اشاره کردیم، در پایان جنگ ۱۹۴۸ فلسطین عملاً کم و بیش به همانترتیب مد نظر صهیونیستها بین جنبش صهیونیسم و اردن تقسیم شده بود.
* وفاداری شدید شوروی به صهیونیستها
یکی از اشارات معنادار ایلان پاپه در کتاب «۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل» که میتوان آن را در انطباق کامل با نظریات لوئیس مارشالکو در کتاب «فاتحین جهانی» یافت، این است که «جالب آنکه» شوروی حتی وفادار از آمریکا با صهیونیستها روبرو شد و هیچوقت هم فکر دیگری جز حمایت از صهیونیسم به ذهنش نیامد. و تفسیر اینجمله یعنی همانطور که مارشالکو میگوید ریشه صهیونیسم و کمونیسم یکجاست که همان حکومت جهانی یهود است. ایلان پاپه مینویسد: «به یاری اعضای حزب کمونیست فلسطین، شوروی پیش و پس از می ۱۹۴۸ به تأمین سلاح برای نیروهای نظامی یهودی از طریق چکسلواکی پرداخت.» (صفحه ۱۲۶) ایننویسنده از حمایت حزب کمونیست فلسطین از آرمان صهیونیسم صحبت کرده و میگوید اینحزب هنوز هم (در زمان نوشتهشدن کتاب) از راه حل تشکیل دو دولت در اینکشور حمایت میکند.
* اعلام جرم پاپه علیه جنایتهای اسرائیل در روستاهای فلسطین
ایلان پاپه میگوید با نگاهی که میتوان از بالا به قضیه داشت، به نظر میرسد هیچ راه گریزی از اینکه اقدامات اسرائیل در مناطق حومهای و روستایی فلسطین را «جنایت جنگی» بدانیم وجود ندارد. از نظر او، ایناقدامات نهتنها جنایت جنگی، بلکه «جنایت علیه بشریت» بودهاند. اینبخش از نوشتههای پاپه را میتوان به دایره المعارف رشید الخالدی «تا فراموش نکنیم» گره زد و ارجاع داد؛ همانجایی که پاپه میگوید «جنایتی که رهبران جنبش صهیونیست که حالا تبدیل شده بود به حکومت اسرائیل، مرتکب شدند عبارت بود از پاکسازی نژادی. این فقط یک حرف ساده نیست، بلکه یک اعلام جرم با مفاهیم گسترده سیاسی، حقوقی و اخلاقی است. این جرم در دهه ۱۹۹۰ میلادی و پس از جنگ داخلی بالکان تعریف یافت.» (صفحه ۱۳۱)
اخراج بزرگ و دستهجمعی فلسطینیها با کشتار، تجاوز جنسی و زندانیکردن مردان بالای ۱۰ سال در اردوگاههای کار اجباری همراه شد. پاپه میگوید «این جنایت هنوز و همین امروز هم در حال ارتکاب است.» و «پیامد اخلاقی مساله هم این است که کشور یهودی، البته قطعاً مانند بسیاری دیگر از کشورها از دل گناه زاده شد…» «جنایت» و «جنایتی که هیچکس برای آن حتی در برابر دادگاه هم قرار نگرفته»، تعابیری هستند که پاپه برای اشاره به کار اسرائیل در تخریب روستاهای فلسطینی و ساختن شهرکهای صهیونیستی به کار برده است. او میگوید در یک بازه ۷ ماهه، ۵۳۱ روستای فلسطینی ویران و ۱۱ محله شهری هم تخلیه شدند. اخراج بزرگ و دستهجمعی فلسطینیها با کشتار، تجاوز جنسی و زندانیکردن مردان بالای ۱۰ سال در اردوگاههای کار اجباری همراه شد. پاپه میگوید «این جنایت هنوز و همین امروز هم در حال ارتکاب است.» (صفحه ۱۳۳) و «پیامد اخلاقی مساله هم این است که کشور یهودی، البته قطعاً مانند بسیاری دیگر از کشورها از دل گناه زاده شد. اما این گناه یا این جنایت، هیچوقت پذیرفته و به آن اعتراف نشد.» (همان)
اگر دقت کنیم، در جملهای که کمی بالاتر از کتاب نقل کردیم، بحث نامشروع و زاده گناهبودن اسرائیل، با بسیاری از کشورهای دیگر همانند دانسته شده است. بهخاطر داریم که پاپه در بحث استعمار وطنگزین به نمونههای دیگر اینپدیده شوم یعنی جنبشهای اروپای آمریکای شمالی (ایالات متحده و کانادا)، آفریقای جنوبی، استرالیا و نیوزیلند اشاره کرد. اشاره دوباره اینتشابه، ما را به یاد فرازهای کتاب «فاتحین جهانی» و «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» ورنر سومبارت و تلاش یهودیت بینالملل برای فتح سکان هدایت همه کشورهای دنیا میاندازد. بهبیان ساده دیگر استعمارهای وطنگزین چون اسرائیل که در کتاب ایلان پاپه به آنها اشاره میشود، همگی با رویکرد صهیونیستی و برای تسخیر دیگر کشورها پیاده شدند.
این نویسنده اسرائیلی از تعبیر هوشمندانه «گتوی غزه» برای اشاره به محلی جهت زندانیکردن فلسطینیها در کشور خودشان استفاده کرده و میگوید «به رسمیت شناختن حقوقی «النکبه» سال ۱۹۴۸ بهعنوان یکپاکسازی نژادی، مسیر را برای نوعی عدالت که حق را به صاحبانش بازگرداند و حق آنها را به رسمیت بشناسد، فراهم میکند. پاپه، در حالی که برای احقاق حقوق فلسطینیها تلاش میکند، نظام حکومتی آفریقای جنوبی را بهعنوان یکحداقل مثال میزند که در آن به رسمیت شناختن شرارتهای گذشته برای سپردن جنایتکاران به دست عدالت انجام نشد اما خسارت مادی قربانیان جبران شد.
پاپه در همینفرازهای کتاب دوباره تلاش میکند به مخاطب خود بگوید یهودیان و صهیونیستها با هم تفاوت دارند. او در حالیکه دوباره از لفظ «یوم النکبه» (روز آغاز اشغال فلسطین) استفاده میکند و خود را در جبهه فلسطینیها و حامیانشان قرار میدهد، میگوید همه یهودیها مثل یکدیگر و همگی صهیونیست نیستند. بلکه عدهای از آنها هستند که نسبت به روز النکبه بیتفاوت نیستند و دست کم ناشنوا و کور نیستند و فراموش هم نکردهاند که اسرائیل جنایت کرد. اینگروه به گفته پاپه جنایتهای صهیونیستها را فراموش نمیکنند حتی اگر یک اقلیت بین یهودیان و صهیونیستها محسوب شوند. نمونهای از جملات ایننویسنده درباره اینگروه بیدار و باوجدان از این قرار است: «آنها هیچوقت اشتباه نمیکنند که اسحاق رابین یا آریل شارون را قهرمانان صلح در نظر بگیرند.» (صفحه ۱۳۶ به ۱۳۷) در نتیجه خلاصه کلام پاپه و البته اینگروه یهودیان که مثل صهیونیستها نیستند، از اینقرار است که رفتار غیرانسانی صهیونیستی در خلأ متولد نشده و اینرفتار یک تاریخ و یک زیرساخت ایدئولوژیک دارد که آن را توجیه میکند.
ادامه دارد...
نظر شما