به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «مدرنیته مشروع است؛ بازسازی و بررسی منازعه مشروعیت عصر جدید» نوشته سید مسعود آذرفام بهتازگی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است.
اینکتاب جستاری است که آذرفام براساس رساله دکترایش در دانشگاه تهران نوشته است. او در اینجستار که بیشتر منابع مطالعاتیاش به زبان آلمانی هستند، به یکی از بنیادیترین منازعات فکری غرب مدرن در باب ماهیت سنت و مدرنیته پرداخته که عموماً باعنوان منازعه «مشروعیت عصر جدید» خوانده میشود.
نگارنده اینکتاب میگوید در قرن بیستم منازعهای میان سهتن از مهمترین اندیشمندان این قرن، کارل اشمیت، کارل لوویت و هانس بلومنبرگ در گرفت و رسالت کلی کتاب یا همانجستاری که صحبت از آن است، در حقیقت به شرح و بررسی اینمنازعه اختصاص دارد. اینمنازعه اگرچه بلافاصله به محل تامل و پژوهشهای فلسفی اصیلی در آلمان و با تأخیری در سایر نقاط اروپا و آمریکا بدل شد، در زبان فارسی هنوز نه تنها هیچ پژوهش منسجم و جامعی از این منازعه و تجزیه و تحلیلی از آن در دست نیست، بلکه آثار پژوهشی ما از فقدان شرح جامعی از آن رنج میبرد.
آذرفام میگوید اوضاع ما ایرانیان با غربیان متفاوت بوده و هست. مدرنیته بهعنوان پدیدهای تاریخی بهتدریج و طی قرنها از دل تحولاتی در مغربزمین پدید آمد و در نتیجه ارتباطی ارگانیک با تمام ساحات حیات تاریخی غربیان داشته است. خود غربیان منطق تحولات تاریخیشان را درمییابند و از اینرو کمابیش از امکانات و محدودیتهای عصر جدید نیز آگاهی دارند. اگرچه نظر نسبت به عمل همواره به لحاظ تاریخی در تاخر است، طبعا هر عملی دیر یا زود در قالب نظر به فهم میآید.
برخی از سوالاتی که در اینکتاب به آنها پاسخ داده شده، از اینقرارند: آیا دورهای که در آن زندگی میکنیم نقطه اوج انحطاط تاریخ بشریت است یا دورانی سزاوار تحسین؟ آیا ناگزیریم با عسرت گریزناپذیر زمان حال سر کنیم و صرفا به نوستالژی گذشتهای تابناک دلخوش باشیم یا اینکه باید به دفاع از زمان برخیزیم و امکانات منحصربهفرد آن را کشف کنیم؟ آیا عصر جدید صرفا صورتی عاریتی و از آن رو مخدوش از جهان مسیحی قرون وسطایی است یا عصری است خودآیین که ارزشها و آرمانهای مختص به خود را دارد؟
کتاب «مدرنیته مشروع است» ۷ فصل اصلی دارد که به اینترتیباند:
«مقدمه»، «چارچوب نظری: جستاری در نقد جوهرگرایی تاریخی و دفاع از تفکر تاریخی»، «شکلگیری منازعه؛ اشمیت، الهیات سیاسی و سکولاریزاسیون»، «بسط منازعه؛ لوویت، و تاریخ جهانی و حصول رستگاری»، «آنسوی منازعه؛ بلومنبرگ و مشروعیت عصر جدید»، «ادامه منازعه» و «بررسی مدعیات و نتیجهگیری».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
باری، لوویت اظهار میدارد که هایدگر، علیرغم همه دعاویاش مبنی بر رجعت به تفکر یونانیان باستان، نتوانسته بنیاد هستیشناسی یونان باستان - یعنی کاسموس- را اعاده کند و همچنان در بند هستیشناسی مسیحی باقی مانده است، مسیحیتی که در شورشی علیه تفکر یونانی، نه بر جهانی قائم به ذات و مستقل از انسان، بلکه بر ارتباط جهان با آدمی تاکید و تصریح میکند و همین تفکر است که در سوبژکتیویسم مدرن به حد اعلای خود میرسد. روشن است که لوویت در نقد تفکر سوبژکتیویستی با هایدگر همدلی دارد، اما به باورش موضع خود هایدگر نیز اساسا متضمن نوعی سوبژکتیویسم است.
میدانیم که تکنولوژی یکی از مولفههای اساسی دوران مدرن است و در بخش قبل نیز از رویکرد اشمیت در قبال تکنولوژی مدرن سخن گفتیم. لوویت نیز به اقتفای «روح زمانه»، رویکردی منفی در قبال تکنولوژی و تفکر تکنیکی مدرن اتخاذ میکند. از نظر او، علم طبیعی مدرن و تکنولوژی مبتنی بر آن بیش از پیش آدمی را از محیط طبیعی پیرامونش دور میکند. اما به هر جهت، لوویت میپذیرد که آدمی نمیتواند از پیامدهای ذاتی تحول در حیات بگریزد که توسط صنعت و تکنولوژی پدید آمدهاند، که البته هر دو در وضع اضطرار در خدمت جنگ قرار میگیرند. به گمان او، فتوحات تکنولوژی زیرینترین بنیادهای حیات فیزیکی و روحانی ما را متلاشی کرده و از نو ساختهاند، و بدینسان وجود افراد و اقوام بر بنیادها و روابط جدیدی استوار شده است. از نوشتههای لوویت چنین برمیآید که نقادیهای هایدگر از تکنولوژی مدرن نیز، که نام آشناترینشان رساله پرستش از تکنولوژی به سال ۱۹۵۴ است، رضایت او را جلب نکرده است. لوویت در مقاله «نیهیلیسم اروپایی» به سال ۱۹۴۰، پس از آنکه از روند غیرانسانی شدن انسان توسط تکنولوژی مدرن سخن به میان میآورد، فلسفه و الهیات را نیز در اینروند بیتقصیر نمیداند و در باب فلسفه هایدگر مینویسد:
فلسفه و الهیات مدرن نیز [همچون علم و تکنولوژی مدرن] آدمی را غیرانسانی کرده است. مفهوم دازاین هایدگر روا میداند که آدمی در پس پروا، ترس و مرگ ناپدید شود، و [بر این اساس] هر هستندهای صرفا هستیای بر بنیاد نیستی دارد.
اینکتاب با ۲۴۸ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۹۵ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما