به گزارش خبرگزاری مهر، لزوم و ضرورت کاربردی شدن فلسفه در زندگی موضوعی بود که در برنامه سوفیا مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
محمد اکوان استاد دانشگاه آزاد اسلامی با حضور در استودیوی رادیو گفتگو گفت: وقتی از کاربردی بودن فلسفه سخن میگوئیم یعنی اولاً باید مقام و موقعیت فلسفه را بشناسیم و بدانیم رسالت فلسفه و فیلسوف چیست و این که فلسفه چه موقعیتی در اندیشه، فکر و تفکر بشری دارد. از طرفی باید مشخص شود چه توقعی از فلسفه داریم و به عبارت دیگر دریابیم که فلسفه چه پرسشهایی را مطرح و به کدام یک پاسخ میدهد و تا این مهم روشن نشود، شاید معنای کاربردی بودن فلسفه مشخص نشود.
وی افزود: کاربرد در فلسفه با کاربردِ علوم دیگر متفاوت است. چنان چه کاربرد در فلسفه مشکلات و معضلاتی را باید پاسخ داده و گرههایی را از زندگی امروز ما باز کند. اینگره ها ممکن است نظری و عملی باشد و با نگاهی به تعریف فلسفه، شاید دو بخش هستیم که مشتمل بر فلسفه نظری و عملی میباشد. به عبارتی تقسیم بندی با عنوان عقل نظری و عملی وجود دارد که برای هر یک ازاین دو بخش وظایفی بیان شده است.
به گفته اکوان فلسفه نظری به شناخت مبدا و معاد و آن چه بین این دو جاری و ساری است، میپردازد. در این بین سه مسئله یعنی مبدا، معاد و آن چه بین این هاست به وجود میآید و خود انسان و جهان انسانی مقولهای است که بین مبدا و معاد واقع شده است.
وی بر اساس مقدمه اسفار ملاصدرا، فلسفه عملی را مبتنی بر نظام دادن به معاش و نجات بخشِ معاد توصیف کرد و گفت: بحث اصلی این جاست که فلسفه تا چه حد به این دو پرداخته است؛ آیا فلسفه به مبدا، معاد و فی ما بین آن و نیز مقوله مبدا و معاد به طور یکسان پرداخته است و یا این که یکی را بیشتر و دیگری را کمتر مورد توجه قرار داده است! در این بین فلسفه اسلامی بیش از دیگر شقوق فلسفه به مسئله مبدا و معاد نگریسته شده و کمتر به فی ما بین مبدا و معاد نظر کرده است؛ لذا برای درک بهتر اثر و کاربرد فلسفه در عمل، باید قدری به آن چه بین مبدا و معاد است رجوع کنیم.
اکوان توجه به انسان، زندگی انسانی و جامعه انسانی و نیز جهان زیست بشری را از محورهای مورد نظر در فلسفه عملی و نظری دانست و ادامه داد: بخشی به سیاست و قسمی به فرهنگ و… مرتبط میشود و این جاست که باید موقعیت فلسفه را روشن کنیم و بدانیم چه مقامی دارد و ما چه انتظاری از آن داریم.
این استاد فلسفه دانشگاه با تاکید بر این که وظیفه فلسفه صرفاً پاسخ به پرسش نیست و در حقیقت دست به پرسش گری میزند، ادامه داد: فلسفه هم می پرسد و هم به پرسشها پاسخ میدهد؛ لذا اگر فلسفه را به عنوان اندیشهای زیر بنایی در نظر بگیریم، بستر و پرسشهایی که اندیشه انسان را متحول میکند، وظیفه فلسفه بوده که درباره وجودِ موجودات [و بهتر بگوییم همه چیز] پرسش میکند و در باب هستی آن می پرسد.
اکوان گفت: همین پرسش و پاسخ هاست که بستری را فراهم میآورد تا علوم دیگر که مورد نیاز بشری رشد یابد. به عنوان مثال اگر در باب یک حرفه یا موضوعی مثل سلامتی پرسش شود، یک پزشک درباره آن پاسخ میدهد اما اگر کسی درباره عدالت، فضیلت و نظایر آن سوال کند؛ علم فلسفه است که به چنین پرسشهای بنیادینی پاسخ میدهد و این پرسش و پاسخ بستری را فراهم میآورد تا علوم دیگر به رشد و شکوفایی برسد.
این استاد دانشگاه در بخشی دیگر از سخنان خود در رادیو گفتوگو با اشاره به کاربردی شدن فلسفه در جامعه امروز ما، به دو مقوله ظرفیت فلسفه اسلامی و توانمندیهای آن اشاره کرد و توضیح داد: ماهیت فلسفه اسلامی چنین اجازه نداده است؛ یعنی با نظر به فلسفه و حکمت اسلامی نوعی درهم تنیدگی بین حکمت، عرفان، کلام و فلسفه اسلامی را شاهد هستیم و [ترکیب] این چهار حوزه معرفتی، مانع اصلی بوده است که به فلسفه [آن طور که باید] نپرداخته ایم.
اکوان فلسفه را محصول فکر انسان دانست که ذاتاً مقولهای بشری است و بر اساس تأکیدات استاد جوادی آملی، صفت بشری بودن جز ویژگیهای ضروری و زوال نا پذیر فلسفه است. در این بین «حکمت» مخصوص خداوند است چون درپی شناخت حقایق اشیاست و این شناخت، کارِ بشر نیست و از این جهت که فلسفه محصول فکر و اندیشه بشر است، ذاتاً دارای جهتی تاریخی و تکاملی میباشد.
وی تاکید کرد: فلسفه به عنوان یک علم پویا باید در زمان حرکت کند نه با زمان؛ لذا فیلسوف هم باید [اندیشمندِ] زمانه خود باشد. یعنی پرسشهای زمان را مطرح کند و به پرسشهای زمان هم پاسخ دهد. افلاطون هم درباره سقراط میگوید که فیلسوف نه بیرون از جهان و نه داخل شهر است بلکه بین اینها و دارای سیر و گردش است و به بیانی دیگر، در همه جا هست.
وی در پایان اضافه کرد: که فلسفه و فیلسوف طبقه بندی پذیر نیستند و باید در همه جا حضور داشته باشند؛ لذا وقتی عرفان و حکمت و فلسفه باهم تنیده میشوند، هر یک نمیتوانند وظایف و رسالت خود را به خوبی ایفا کنند و این درهم تنیدگی در زمان ملاصدرا به اوج رسید؛ هرچند صدرالمتالهین در فلسفه و حکمت تحول ایجاد کرد و حکمت متعالیه را بنیان نهاد که دارای ساختاری بسیار مستحکم است ولی بعد از او، این رویه استمرار پیدا نکرد.
اکوان تصریح کرد: امروز تنها اندیشهای که در فلسفه تحول بنیادین ایجاد کرده است و میتواند خاستگاه دگرگونی در فلسفه شود و آن را کاربردی کرده و به متن جامعه و زندگی انسان بیاورد، متعلق به علامه طباطبایی (ره) است و این مهم بر اساس نظریه ادراکات اعتباری میسر میباشد.
قدرت الله قربانی، استاد دانشگاه خوارزمی دیگر میهمان این با بیان این که جنبه نظری فلسفه بر وجه کاربردی آن مقدم است، گفت: فلسفه در درجه اول میخواهد نگاه ما را به جهان، انسان و خدا روشن سازد و به پرسشهای کلی ما در این سه سطح پاسخ دهد. در اصطلاح فلسفه نوعی چشم انداز پیش روی ما ترسیم میکند و تا این جا درپی کاربرد نیستیم و نمیخواهیم به پاسخی نهایی برسیم.
وی با یادآوری این نکته که فلسفه، هر آن انسان را در مقام تفکر قرار میدهد تا افقهای جدیدی از جهان، هستی و خود را کاوش کنیم، ادامه داد: فلسفه ما را به افقهای جدید تر رهنمون میسازد و این بعد از فلسفه نسبت به وجه کاربردی آن، مقدم است. اما بعد کاربردی فلسفه در جایی پررنگ میشود که ما با مسائل زندگی مواجه میشویم. مثلاً انسان با پدیدههایی نظیر بی عدالتی، نا امنی، ظلم و خشونت رو در رو است که در این جا ابتدا میتوان دنبال درمانی مصداقی بود و حل این مسائل مصداقی در اصل وظیفه علومی نظیر جامعه شناسی یا اقتصاد است.
قربانی تاکید کرد: فلسفه دنبال مصادیق نیست و میخواهد راهکارهایی کلی برای هر یک از بحرانهای یاد شده، ارائه دهد. مثلاً در جامعهای که با بی عدالتی مواجه است باید راهکاری برای تحقق عدالت ارائه نماید و یا دستورالعملی بنویسد که فضائل اخلاقی رشد کرده و رذائل را از میان ببرد.
وی در پاسخ به سوال مجری برنامه که در خصوص تفاوت این شیوه با عملکرد علوم دیگر پرسید، بار دیگر تاکید کرد: سایر علوم در صدد بررسی مصادیق بوده و درپی یافتن راهکارهایی کلی نیستند. مثلاً در علم روانشناسی میبایست جامعه نمونه را مطالعه کنیم و راهکار درمانی را برای آن ارائه داد. خاصه در خصوص علوم انسانی جدید مثل روانشناسی، اقتصاد، سیاست، جامعه شناسی و… که برای بحرانهای اجتماعی راهکارهایی متناسب را -به صورت جز نگر- ارائه میدهیم؛ اما فلسفه برای بحرانهای زندگی انسان راهکارهای ساختاری کلی ارائه میدهد و میتوان گفت فلسفه با راهکارهای مصداقی کاری ندارد.
قربانی در خصوص وضعیت فلسفه در کشورمان گفت: برای بررسی این موضوع باید فلسفه اسلامی را از غربی جدا کنیم. سنت فلسفه اسلامی دارای سبقه ای به درازای ۱۲ قرن و ریشه دار است و به لحاظ متون هم بسیار غنی است ولی از نظر کاربرد در فلسفه اسلامی مشکلی داریم که با مسائل مبتلابه جامعه تناسبی ندارد؛ به این معنا که فلسفه اسلامی نمیتواند الگوهای فلسفی را در باب سیاست، هنر، حقوق و هر آن چه انسانِ مسلمانِ موجود در خاورمیانه ارائه دهد. هر چند ممکن است پاسخهایی بالقوه در سنت فلسفی ما موجود باشد ولی هنوز به فعلیت نرسیده است.
برنامه رادیویی «سوفیا» سهشنبه شبها به صورت زنده با اجرای روح الله مدامی معاون علمی مجمع فلاسفه ایران ساعت ۲۲ از شبکه رادیویی گفتگو موج اف ام ردیف ۱۰۳.۵ پخش میشود.
نظر شما