به گزارش خبرنگار مهر، رمان «تسلیدهندگان» نوشته موریل اسپارک بهتازگی با ترجمه شیما الهی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۱۹۵۷ در لندن چاپ شده است.
موریل اسپارک نویسنده اینکتاب، نویسنده اسکاتلندی متولد سال ۱۹۱۸ است که سال ۲۰۰۶ درگذشت. او نوشتن را پس از جنگ جهانی دوم شروع کرد و «تسلیدهندگان» اولینکتاب اوست. اسپارک پس از اینکتاب، رمانهای مختلف دیگری هم نوشت و نامش را بهعنوان یکی از نویسندگان انگلیسیزبان قرن بیستم ثبت کرد. او سال ۱۹۶۵ برنده جایزه جیمز تیت بلک شد و سال ۱۹۹۲ هم جایزه «تی. اس. الیوت» را بهخاطر نویسندگی خلاق به خود اختصاص داد. ایننویسنده همچنین سال ۱۹۹۷ برنده جایزه دیوید کوهن شد. اسپارک دو بار نامزد فهرست نهایی جایزه بوکر شد و سال ۱۹۹۸ نیز جایزه قلم طلایی انجمن پن انگلیس را بابت یک عمر خدمت به ادبیات به دست آورد.
«تسلیدهندگان» داستان زنی بهنام کرولاین است که یکمشکل دارد؛ اینکه صدایی بیرون از سرش افکار او را میخواند و ماشین تحریری همهچیز را ثبت میکند. او بیآنکه خود، بخواهد شخصیت یک رمان شده است.
شخصیت اصلی رمان پیشرو، مذهب کاتولیک رومی را انتخاب کرده و نمیداند صداهای بیرون سرش، تجلی تقدس است یا راوی جنون. اعتقادات مذهبی جدید کرولاین باری روی دوشش گذاشته و خلاقیت سرکشش که راهی برای بروز پیدا کرده، کلافهاش کرده است. سوالی که برای اینزن پیش میآید، این است که آیا نویسنده سایهای از خداوند است که چون او شخصیتهایی خلق کرده و به سمت سرنوشت هدایتشان میکند؟
در ادامه داستان، دوستان و اطرافیان کرولاین که متوجه درد و رنج او نیستند، احتمال میدهند او دیوانه شده باشد. در طرف دیگر کرولاین، تسلیدهندهای برای خود پیدا نمیکند و از تبدیلشدن به شخصیت رمان یکنویسنده در عذاب است. چون هم تغییر دین و آیین و هم بودن در نقش یکشخصیت داستانی، باعث میشوند آزادیاش را از دست بدهند. البته اینوضعیت میتواند بهمعنی بازتعریف آزادی برای رسیدن به انسجام فکری و معنوی هم باشد!
گراهام گرین و اِولین وو با خواندن اینرمان، انتشار آن را به انتشارات مکمیلان توصیه کردند و به اینترتیب بود که اولینرمان موریل اسپارک به چاپ رسید.
رمان پیشرو ۲ بخش اصلی دارد که ۹ فصل را در خود جا دادهاند.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
هلنا شرمنده بود. نمیدانست چطور باید به لارنس بگوید که خدمتکار تحت حمایت او چه دستهگلی به آب داده است.
«نمیدانم چطور باید بهت بگویم لارنس. فکر میکردم جورجینا عوض شده. البته برای کارش توجیه دارد، یکجور عذر. کرولاین آدرسش را نداده بود. میگوید روز بعد رفتن کرولاین یک نامه برایش رسیده. جورجینا احساس کرده وظیفه دارد نامه را باز کند، تا به قول خودش آدرس نویسنده را ببیند و آن را برگشت بزند. بعد میبیند که نامه از طرف تو آمده. آنوقت فکر کرده وظیفهاش در قبال من حکم میکند که آن را بخواند. میبینی لارنس، برای هر کاری عذری دارد.»
لارنس گفت: «اما این کارش غیرقانونی است. هیچکس حق ندارد نامه یکنفر دیگر را بخواند. فقط اگر اداره پست نتواند گیرنده را پیدا کند، میتواند نامه را باز کند. تازه آنموقع هم فقط باید اسم و آدرس فرستنده را نگاه کند. هیچکس اصلا حق ندارد نامهای را که برای یکنفر دیگر نوشته شده بخواند.» از شدت عصبانیت میلرزید.
«همین را بهش گفتم لارنس. خیلی نگرانم عزیزم.»
«یعنی چی که فکر کرده وظیفهاش در قبال تو حکم میکند نامه من به کرولاین را بخواند؟»
«نمیدانم. شاید فکر کرده یکچیزی بین شما دو نفر است که من ازش بیخبرم. سر اینموضوع خیلی دعوایش کردم.»
اینکتاب با ۲۴۷ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما