خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-نگار احدپور اقبلاغ: هفتم تیر ماه مصادف با سالروز شهادت مظلومانه فقیه با بصیرت و عالم وارسته و مجاهد، شهید آیت الله دکتر سید محمد حسین بهشتی و جمعی از همکاران و یاران همراه آن شهید مظلوم در حادثه تروریستی و انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی است.
در سال ۱۳۴۳ کار ساخت مسجدی در هامبورگ که ساخت آن با حمایت مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی آغاز شده بود، رو به پایان بود. به دلیل بازگشت آیت الله محمد محققی نخستین نماینده آیت الله سید حسین بروجردی به ایران، مسلمانان و ایرانیان هامبورگ از مراجع قم برای مسجد درخواست روحانی کردند و سرانجام دکتر بهشتی را برای این کار انتخاب کردند و علی رغم مشکلات متعددی که در این بین وجود داشت، سرانجام با تلاش آیت الله سید احمد خوانساری از مراجع تقلید تهران، شهید بهشتی در اسفند ۱۳۴۳ به هامبورگ رفته و در شکلگیری مرکز اسلامی هامبورگ و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا گروه فارسیزبانان ایفای نقش کرد.
به مناسبت سالروز شهادت مظلومانه این شهید گرانقدر، درصددیم در گزارشی با معرفی شیوه تبلیغ و فعالیتهای شهید بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ به بررسی بخشی از خدمات ارزنده این عالم وارسته در تبلیغ دین مبین اسلام در اروپا بپردازیم.
شکل گیری و آغاز به کار جمعیت اسلامی هامبورگ
باتوجه به حضور خیل گستردهای از ایرانیان از قبل از جنگ جهانی دوم در آلمان، طی جلسهای که توسط آنان در هتل آتلانتیک هامبورگ در سال ۱۳۳۲ (۱۹۵۳ میلادی) برگزار شد، در راستای ایجاد محلی برای تجمع ایرانیان و همچنین برگزاری مراسمات دینی و مذهبی، بر تشکیل مرکزی اسلامی و بنای مسجدی برای ایرانیان مقیم این شهر تصمیم گیری شد.
دکتر علی عماری، منشی وقت جمعیت اسلامی هامبورگ در این خصوص میگوید: پیرو تصمیم بر گستردهتر شدن فعالیت مرکز برای تمام مسلمانان هامبورگ، بعد از حدود یک سال و نیم، نامهای خدمت مرجع آن زمان آیت الله بروجردی در ۳ صفحه نوشتیم که هنوز هم در موزه آثار آیت الله بروجردی محفوظ است. این پیشنهاد به اطلاع آیت الله بروجردی رسید و او در نامهای ضمن موافقت خود با این طرح فرستادهای بنام آقای محمد محققی نیز برای انجام این کار تعیین کردند. این فرستاده از نخستین سفرای شیعه در اروپا در قرن بیستم بود.
در یکی از صورت جلسات به جای مانده از دهه ۳۰ شمسی، در تاریخ ۲ تیرماه ۱۳۳۲ (۲۳ ژوئن ۱۹۵۳) آمده، جلسهای متشکل از از آقایان تجار با حضور دکتر فاطمی وزیر امور خارجه آن زمان، تشکیل و نسبت به ساخت مسجد در شهر هامبورگ اقدام شد و سپس هیئت مدیرهای ایجاد و در خصوص خرید زمینی در شهر هامبورگ با حمایتهای حضرت آیت الله بروجردی، تصمیم گیری و در نهایت زمینی به متراژ حدود ۴ هزار متر مربع خریداری شد.
جواد محققی، فرزند مرحوم آیت الله محققی میافزاید: ایشان با زبان خارجی آشنا بود و هم اهل هنر بود. ایشان به علوم روز مانند فیزیک و شیمی نیز تسلط داشتند. بعد از اینکه آقای محققی امور مؤمنین آنجا را عهده دار شد، فعالیتهای دینی مؤمنین نظم خاصی پیدا کرد. جلسات هفتگی منظم در خانه افراد تشکیل گردید و کلاسهای تفسیر قرآن و بیان معارف اهل بیت آغاز شد. به دنبال آن، مؤمنین ساکن آن منطقه در نامهای به آیتالله بروجردی سه منطقه را برای ساخت اولین مسجد هامبورگ به ایشان معرفی کرده و از ایشان تقاضای حمایت نمودند. وقتی که آیتالله بروجردی تصمیم خود را مبنی بر ساخت مسجد اعلام کردند اولین پول را هم خود ایشان پرداخت کردند. به نظرم آیتالله بروجردی در آن زمان مبلغ ده هزار تومان را برای ساخت مسجد پرداخت کرده بودند. نکته قابل توجه این بود که ایشان تأکید داشتند که اگر قرار است مسجدی در هامبورگ ساخته شود باید در بهترین مکان شهر ساخته شود؛ لذا از بین مناطق پیشنهادی زمینی در حدود ۴۰۰۰ متر در خیابان «شونه آوس زیشت» در کنار دریاچه آلستر که از زیباترین مناطق هامبورگ محسوب میشود، برای ساخت مسجد در نظر گرفته شد.
آیتالله بروجردی در آن زمان مبلغ ده هزار تومان را برای ساخت مسجد جامع ایرانیان هامبورگ پرداخت کرده بودند، نکته قابل توجه این بود که ایشان تأکید داشتند که اگر قرار است مسجدی در هامبورگ ساخته شود باید در بهترین مکان شهر ساخته شود روزی که ایرانیان سنگ بنای مسجد هامبورگ را گذاشتند، روزنامه هامبورگ گزارشی از نصب سنگ بنای مسجد چاپ کرد، نویسنده این گزارش پیش بینی کرده بود که یک سال و نیم بعد، مسجد کامل خواهد شد و منارههای ۱۹ متری آن از کنار ساحل آلستر، پیدا خواهد شد. اما اتفاقاتی افتاد که خوش بینی آلمانیها درست از آب در نیاید، در سال ۱۳۴۰ و پس از رحلت مرجع عالیقدر شیعه آیتالله بروجردی، و در پی آن مشکلات مالی و نیز بیماری و بازگشت مرحوم محققی به ایران، فترتی در ساخت مسجد به وجود آمد و بعضی از اهالی با ادامه برنامه ساخت مسجد در یکی از بهترین مناطق مخالفت کردند. به هر ترتیب با حضور شهید بهشتی در هامبورگ و درایت ایشان، این مشکل حل شد. از آن پس حتی در مساجد ایران برای ساخت این مسجد پول جمعآوری میکردند. مردم میگفتند: آقای بروجردی دستور داده تا در هامبورگ مسجدی ساخته شود و ما باید کمک کنیم تا این امر تحقق یابد. به هر ترتیب از طرق مختلف مبالغ خوبی جمعآوری شد و کار ساخت مسجد به اتمام رسید.
حجت الاسلام یحیی عابدی، دوست دوران طلبگی شهید بهشتی در خصوص تاریخچه ساخت مسجد هامبورگ میگوید: مسجد هامبورگ که تازه داشت پا میگرفت، مدتی بدون امام بود و اولین شخصی که به فکر افتاد برای آنجا باید یک فرد روحانی لایق شایسته انتخاب شود، مرحوم آیت الله میلانی، مرجع تقلید شیعیان بود.
مرحوم حجت الاسلام اژه ای در این خصوص میگوید: برای نخستین بار در سال ۱۳۴۳ شمسی، بحث عزیمت دکتر بهشتی به آلمان مطرح شد. پس از بازگشت مرحوم محققی از امامت جماعت مسجد هامبورگ آلمان و درخواست مسلمانان این شهر از آیات میلانی، خوانساری و حائری برای اعزام یک روحانی به آنجا، بهترین گزینه در این زمان آیت الله بهشتی تشخیص داده شد. هرچند ایشان علیرغم تهدیداتی که وجود داشت مایل به اقامت در ایران و پیگیری فعالیتهای خود بود؛ اما با اصرار دوستان سرانجام راضی به مسافرت به آلمان شد. مشکل گذرنامه شهید بهشتی نیز که از طرف خود شخص شاه ممنوع الخروج شده بود، از طریق دوستان آیت الله خوانساری حل شد و بدین ترتیب ایشان رهسپار آلمان شد. البته ساواک با توجه به سوابق مبارزاتی شهید بهشتی طی گزارشی سفر مشارالیه را به آلمان مصلحت ندانسته و آن را به مقامات بالای امنیتی کشور اعلام نمود. با این حال ساواک تحت فشار مراجع تقلید ناگزیر به صدور اجازه خروج شد.
اما شهید بهشتی، قبل از رفتن باید مطمئن میشد برای چه به این سفر میرود، باید مطمئن میشد از اخلاص خودش، از اخلاص کسانی که در هامبورگ دعوتش کرده بودند.
روزهای نخست حضور آیت الله بهشتی در آلمان
بر اساس فایل صوتی که از شخص شهید آیت الله بهشتی برجای مانده ایشان قبل از عزیمت به آلمان از خود در مورد انگیزه این سفر سوال میکنند: «برحسب آنچه اسلام عزیز به ما آموخته و برحسب آنکه با تربیت اسلامی ما را بار آورده و برحسب تجربههای مکرری که در دوران تلاشهای گوناگون خودم داشتم، یک مطلب برایم روشن بود و آن اینکه من بر چه اساسی از تهران به هامبورگ میروم، انگیزه اصلی کسانی که از من دعوت کردند به آنجا بروم چیست؟ آیا آنها جویای نام هستند؟ آیا دوست دارند کار آبرومند در آنجا به نام آنها انجام بگیرد؟ یا آنکه از آن بدتر، آیا قرار است فعالیتهای اسلامی هامبورگ در استخدام این و آن در آید؟ یا خلوصی در کار است؟ خوشبختانه آشنایی من با دعوت کنندگان اصلی که سابقهای بس ممتد داشت، فکر من را از این نظر راحت می کرد».
حجت الاسلام یحیی عابدی، دوست دوران طلبگی شهید بهشتی میگوید: در اواخر سال ۱۳۴۳ آقای بهشتی زن و فرزند را در تهران گذاشتند و به اتفاق به عراق سفر کردیم و چون چند روزی اقامت مان در نجف به طول انجامید، میدیدم که شهید بهشتی از دقیقه به دقیقه زمان خود برای یادگیری زبان آلمانی بهره میبردند، در حالی که در زبان انگلیسی متخصص بودند، ایشان زمانی که به آلمان رسیدند، مسلط میتوانستند به آلمانی مکالمه کنند.
آیت الله بهشتی در نامهای که از آلمان برای آیت الله میلانی فرستاد فعالیتهای خود را این چنین گزارش میکند: «اصولا تماس یک عالٍم با مردم، باید بر اساس تفاهم و شناسایی کامل یکدیگر باشد و این اصل در همهجا و همهوقت لازم الرعایه است. بنابراین در مورد شناساندن اسلام به مردم آلمان یا دیگر بلاد در اروپا، قبل از هر چیز اولاً شناختن اسلام ثانیاً شناختن مردم اروپا، لازم است. تازه مردم اروپا هم مثل مردم دیگر یکجور و یکپارچه نیستند و دستههای بسیار مختلف با طرز فکرهای بسیار گوناگون دارند. قسمتی از کار فعلی من همین شناسایی است. در حدود امکان و در حدود وسایلی که فعلاً در اختیار داریم.»
تأسیس اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان
دکتر علی عماری منشی وقت انجمن اسلامی هامبورگ در این خصوص عنوان کرده است: به هر ترتیب دکتر بهشتی در اوایل فروردین سال ۱۳۴۴ از مسیر عراق، اردن، سوریه و لبنان به هامبورگ رفت. مساله مهمی که ایشان در آلمان با آن مواجه گردید، عدم وجود تشکیلات منسجم اسلامی بین دانشجویان بود. اکثر دانشجویان ایرانی بعد از خروج از کشور توسط سازمانهای الحادی و کنفدراسیون دانشجویی خارج از کشور عضوگیری شده و تحت تأثیر افکار اینگونه سازمانها به تدریج از فرهنگ اسلامی و شیعی خود دور شده بودند.
در هامبورگ دکتر بهشتی با همت چند تن از جوانان مسلمان ایرانی که عضو «اتحادیه دانشجویان مسلمان» در اروپا بودند و برخی مسلمانان عرب، پاکستانی، هندی، آفریقایی و… کار خود را شروع کرد و پس از آن به تدریج هسته تشکل دانشجویی دیگری به نام «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان» را بنیان نهاد. ایشان با پشتکاری که داشتند در ماههای نخست ورود به آلمان به زبان آلمانی تسلط کامل یافت به گونهای که در سخنرانیها، استفاده از متون و کتابها و همچنین در نوشتار به خوبی از این زبان استفاده مینمود.
تغییر نام مسجد جامع ایرانیان به مرکز اسلامی هامبورگ
کاظم سلامتی، از اعضای جمعیت اسلامی هامبورگ میگوید: از مهمترین اقدامات دکتر بهشتی در آلمان، اتمام کار ساختمان مسجد جامع هامبورگ بود که سر و صدای مردم و شهرداری هامبورگ را درآورده بود. این مسجد در یک نقطه حساس و زیبای مرکزی شهر در جاییکه توریستها و مسافران برای ورود به هامبورگ باید از آن عبور میکردند واقع شده بود و دکتر بهشتی معتقد بود که عدم اتمام کار بنای مسجد هامبورگ باعث سرشکستگی اسلام و مسلمین است، لذا با سرعت به تعمیر و تکمیل آن اقدام کرد. ایشان همچنین نام این مسجد را از «مسجد جامع ایرانیان» به «مرکز اسلامی هامبورگ» تغییر داد. بدین ترتیب مسجد جامع یک مرکزیت اسلامی برای تمام مسلمانان معرفی شد تا در آنجا فعالیتهای مذهبی خود را متمرکز کنند چراکه دکتر بهشتی بسیار فراتر از مرز بندیهای جغرافیایی، نژادی و زبانی میاندیشید.
تبلیغ دین به روش شهید بهشتی در هامبورگ
مرکز اسلامی هامبورگ که به همت آیت الله بهشتی در سال ۱۳۴۴ تأسیس شد به تدریج به صورت کانونی برای فعالیتهای اسلامی دانشجویان ایرانی معتقد و مسلمانی که پناهگاهی در خارج از کشور نداشتند و همچنین خارجیانی که تمایل داشتند با اندیشههای اسلامی آشنایی پیدا کنند درآمد. از جمله فعالیتهای عمده فرهنگی و علمی شهید بهشتی در این دوره ارتباط و تماس ایشان با محافل علمی و تحقیقاتی در اروپا بود که در زمینه اسلام، اندیشه و تاریخ آن تحقیق میکردند؛ تماس مکرر دانشگاههای خارج از کشور و دعوتهای متعدد اساتید رشتههای شرقشناسی و اسلامشناسی در آلمان و سایر کشورهای اروپایی و ایراد سخنرانیها و ارائه مقالات فراوان در زمینه اسلام و از سوی دیگر آشنایی عمیق شهید بهشتی با فرهنگ غربی از دستاوردهای مهم این مسافرت بود.
سخنرانی در مجامع مختلف علمی آلمان
از فعالیتهای علمی و فرهنگی مهم شهید بهشتی در این دوره ایراد سخنرانی و برپایی جلسات پرسش و پاسخ در محافل دانشجویی مسلمان یا غیر مسلمان، ایرانی یا غیرایرانی بود. آشنایی وی با زبانهای انگلیسی، آلمانی و عربی به پیشرفت و توفیق وی در این زمینه کمک میکرد. ایشان مجموعه گفتارهایی به صورت سخنرانی در کلیساها و محافل دانشگاهی داشت که از آن جمله میتوان به سخنرانی در کلیسای «اپی فاین» در محله «وینترهود» هامبورگ در دوازدهم مهرماه ۱۳۴۴ برای فرقهای از مسیحیان پروتستان که به جمعیت منتظران مسیح معروفند اشاره کرد.
همچنین سخنرانی و بحث آزاد در محفل دانشجویی شهر هانور آلمان با موضوع «اسلام دین اندیشه و انتخاب» از نظر خود دکتر بهشتی نیز بسیار پربار بود و تأثیر زیادی در گرایش جوانان به سمت اندیشههای دینی و مبارزه تحت لوای آن داشت. همچنین سخنرانی ایشان در شهر گراتس در حضور بیش از صد و پنجاه دانشجوی ایرانی بسیار پربار بود و در پایان آن برگزاری جلسه پرسش و پاسخ تا نیمههای شب به طول انجامید.
آوازه و اعتبار علمی و مذهبی دکتر بهشتی حتی فراتر از مرزهای آلمان رفته بود. ایشان به دعوت «انجمن اسلامی وین» از هامبورگ به اتریش رفت و در سال ۱۳۴۹ شمسی در محل «آفرو» راجع به زیربنای اقتصادی اسلام رسالهای قرائت کرد که بعد از پایان درباره آن بحث شد. در این جلسه حدود صد نفر از دانشجویان ایرانی شرکت داشتند که پیرو مکاتب مختلف سیاسی بودند. دکتر بهشتی در این سخنرانی عنوان نمود که پیروزی باید از طریق انقلاب فراگیر و آنگونه که دین اسلام تجویز میکند صورت گیرد. این سخنرانی سریعاً به ساواک گزارش شد و حساسیت رژیم پهلوی را نسبت به اقدامات شهید بهشتی در آلمان دو چندان کرد. از دیگر سخنرانیهای ایشان به عنوان مسئول امور مذهبی مسجد جامع هامبورگ، سخنرانی برای حدود چهل نفر از دانشجویان ایرانی مقیم مونیخ آلمان بود، که درباره خداپرستی و شخصیت برجسته پیغمبر اکرم (ص) و قوانین عادلانه اسلام ایراد شد. در سال ۴۹ نیز سمینار انجمنهای اسلامی در کشورهای آلمان غربی، اتریش، انگلستان و فرانسه به مدت سه روز در شهر ایستن هود واقع در آلمان غربی و بیست کیلومتری شهر هانور تشکیل شد، که در آن از شهید دکتر بهشتی به عنوان یک شخصیت برجسته علمی و مذهبی دعوت به عمل آمد.
اینگونه سخنرانیها و شرکت در مجامع مختلف باعث شد که «صدای راستین اسلام» در قلب اروپا طنینانداز شده و وجدانهای پاک و آزادیخواه را به خود جلب نماید. بیتردید این رویداد را باید به حق از بزرگترین دستاوردهای شهید بهشتی در اروپا دانست.
ایشان در طول سالهای اقامت در آلمان (۴۹-۱۳۴۴) لحظهای از فعالیت و تلاش در راه نشر اسلام دست برنداشت. شهید بهشتی برای برقراری ارتباط با جوانان و پیروان سایر مذاهب روش خاص خود را داشتند. ایشان با سعه صدر با جوانان گفتگو مینمود و با درک واقعیات و شرایط موجود با افراد و تشکلهای مختلف برخورد میکرد که روش ایشان تا حدود زیادی متفاوت از شیوههای سنتی روحانیون بود.
ایشان با همین روش توانست تعداد زیادی از دانشجویان را متشکل کرده، همچنین محبوبیت زیادی در بین آنها به دست آورد. به طوری که حتی اساتید و دانشجویان خارجی و غیر مسلمان ساعتها با اشتیاق پای صحبت ایشان چه در دانشگاه و چه در کلیسا و مسجد مینشستند.
آیت الله بهشتی در نامهای که از آلمان برای آیت الله میلانی فرستاد فعالیتهای خود را این چنین گزارش میکند: «اصولا تماس یک عالٍم با مردم، باید بر اساس تفاهم و شناسایی کامل یکدیگر باشد و این اصل در همهجا و همهوقت لازم الرعایه است. بنابراین در مورد شناساندن اسلام به مردم آلمان یا دیگر بلاد در اروپا، قبل از هر چیز اولاً شناختن اسلام ثانیاً شناختن مردم اروپا، لازم است. تازه مردم اروپا هم مثل مردم دیگر یکجور و یکپارچه نیستند و دستههای بسیار مختلف با طرز فکرهای بسیار گوناگون دارند. قسمتی از کار فعلی من همین شناسایی است. در حدود امکان و در حدود وسایلی که فعلاً در اختیار داریم.»
مسافرتهای علمی و مذهبی در دوران اقامت در آلمان
اقامت آیت الله بهشتی در شهر هامبورگ تا سال ۱۳۴۹ شمسی و به مدت پنج سال به طول انجامید. در این مدت ایشان سفرهای زیادی به کشورهای اروپایی و اسلامی داشتند. ایشان در کشورهای اروپایی با پیشرفتهای علمی و صنعتی غرب بیشتر آشنا شد.
در ترکیه از فعالیتهای اسلامی دانشجویان و مساجد قدیمی این کشور بازدید کرد. در عربستان به زیارت خانه خدا شتافت و همچنین از مدینه منوره دیدن نمود. وی سفرهایی به سوریه و لبنان داشت و در جمع مردم مسلمان فلسطین و لبنان و گروههای مبارز در این کشورها حضور یافت.
از خاطرات ایشان در این سفرها دیدار و گفتگو با امام موسی صدر بود که تا سالهای پایانی حیاتشان همیشه از آن یاد میکردند.
شهید بهشتی در سال ۱۳۴۸ شمسی به عراق رفته و در نجف اشرف به حضور حضرت امام خمینی رسید. ایشان در عراق همچنین به کربلا رفته و مرقد سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) را زیارت نمودند.
این مسافرتها و آشنایی با مراکز تمدن اسلامی و همچنین مبارزین اسلامی در لبنان و سوریه به همراه بازدید از مراکز علمی و صنعتی اروپا تأثیر زیادی بر ارتقا شخصیت علمی و سیاسی شهید بهشتی داشت. هرچند محل اقامت ایشان بیشتر در هامبورگ بود ولی حوزه فعالیت دکتر بهشتی کل آلمان حتی اتریش و تا حدودی هم سوئیس و انگلستان را در برمیگرفت. علاوه بر این ارتباط ایشان با اکثر کشورها از جمله سوئد، هلند، بلژیک، آمریکا، ایتالیا، فرانسه و غیره برقرار بود. ایشان پس از این مسافرتها با کولهباری از تجربه و علم بنا به ضرورتهایی به ایران بازگشتند. شهید بهشتی خود گمان میکرد که امکان بازگشت به اروپا بسیار کم است و عوامل رژیم پهلوی مانع خروج ایشان خواهد شد. سرانجام همانگونه که پیشبینی میشد ساواک به دلیل وسعت فعالیتهای انجام گرفته در اروپا و متشکل کردن مخالفان، مانع خروج ایشان از کشور گردید. بنابراین آیت الله بهشتی هرچند به ناچار در کشور اقامت کرده اما فعالیتهای فرهنگی سابق خود را این بار با جدیتی مضاعف در داخل ایران پیگرفت.
نظر شما