۳۰ آذر ۱۴۰۲، ۹:۰۱

پرونده بررسی «یهودیان و الیگارشی یهودی»-۴

ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟

ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟

جوزفوس فلاویوس مورخ یهودی، آتش‌سوزی و تخریب معبد سلیمان را امری کاملا تصادفی می‌خواند و می‌گوید شهر به تصرف رومی‌ها درآمد. اما واقعیت این است که معبد سلیمان به دست خود یهودیان تخریب شد.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: جلد اول مجموعه «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» نوشته عبدالله شهبازی است که سال ۱۳۷۷ با عنوان «یهودیان و الیگارشی یهودی؛ غارتگری ماوراء بحار و تمدن جدید غرب» توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شد.

یکی از نکات بسیار مهمی که در این‌کتاب و البته دیگر آثاری که تا امروز بررسی کردیم، خود را نشان می‌دهد این است که یهودیت یک دین نیست و متاسفانه بسیاری از مخاطبان و مردم در ایران به اشتباه تصور می‌کنند که یهودیان، پیروان موسای کلیم پیامبر بزرگ قوم بنی‌اسراییل هستند. در حالی‌که یهودیت همان‌طور که آدولف هیتلر، لوییس مارشالکو و دیگر مولفان می‌گویند، نه یک دین که یک‌ایدئولوژی نژادی است که نسخه به‌روز و ارتقا یافته آن، اسراییل یا همان رژیم نژادپرست صهیونیستی است. این‌رژیم نسخه‌های متقدم‌تری هم در طول تاریخ دارد اما هرچه هست، نسخه امروزین یهودیت و صهیونیسم، همین‌چیزی است که به‌طور رسمی از سال ۱۹۴۸ میلادی تا امروز در فلسطین اشغالی شاهد هستیم.

نکته مهم دیگری که در کتاب «یهودیان و الیگارشی یهودی» با آن مواجه هستیم، این است که دو مفهوم یهود و بنی‌اسراییل، دو مفهوم متمایز و جدا از یکدیگرند. در حالی‌که این‌تصور اشتباه هم بین مردم ایران و جهان وجود دارد که یهودیان، ادامه و امتداد قوم بنی‌اسراییل هستند.

در نوشته‌های متفکران و مولفان اسراییلی چون شلومو زند و ایلان پاپه هم مساله جالب توجه دیگری وجود دارد که همان جعلی‌بودن مفهوم «قوم یهود» است و در قسمت‌های پیشین «بزرگ‌ترین دروغ دنیا» به آن‌ها پرداخته‌ایم.

در پرونده‌ای که همزمان با واقعه طوفان‌الاقصی باز کردیم، بررسی کتاب «یهودیان الیگارشی یهودی» در دستور کار قرار گرفت که تاکنون ۳ قسمت از این‌پرونده منتشر شده است. چهارمین‌قسمت از این‌پرونده درباره چگونگی تولد یهودیت حاخامی، یسنی‌ها به‌عنوان پیروان واقعی موسای پیامبر، متون تاریخی و نه دینی یهود با نام‌های میشنا و تلمود، مفاهیمی چون ربانیت، ربی، کنیسه، تولد مفهومی به‌نام «قوم یهود» و دروغ‌هایی به‌نام آتش‌زدن معبد سلیمان و شروع دوران دیاسپورا (آوارگی) است.

مطالب ۳ قسمت پیشین پرونده در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:

* «قوم یهود و بنی‌اسراییل دو مفهوم متمایزند / داود و سلیمان یهودی، پادشاه‌اند نه پیامبر!»

* «چرا نفرین‌های خدای اسراییل فقط به بنی‌اسراییل می‌رسد نه یهود؟ / نسبتی بین دین موسی و یهود وجود ندارد»

* «ریشه‌های ایدئولوژی نژادپرستانه قبیله یهود در آموزه‌های حزقیال است/شوش از اسراییل بهتر است!»

در ادامه مشروح چهارمین‌قسمت از پرونده بررسی «یهودیان و الیگارشی یهودی» را می‌خوانیم؛

* تولد یهودیت حاخامی و مقابله پیروان واقعی موسی با آن

در سده نخست میلادی از آمیزش دو فرقه فریسیون و صدوقیون با غلبه گرایش فریسی، یهودیت حاخامی متولد شد. نکته مهم در این‌باره این است که در دوران اقتدار دولت حشمونی، گرایش دیگری جز صدوقی و فریسی وجود داشت که پایبند به آیین واقعی موسی بود و یسنی نامید می‌شود. کشف نسخه‌های خطی در غارهای کناره دریای مرده در سال ۱۹۴۷ اطلاعات زیادی را درباره یسنی‌ها آشکار کرد. این‌اکتشاف که اسنادش توسط آمریکایی‌ها و اسراییلی‌ها غارت شد، انقلاب بزرگی در دانش دین‌شناسی محسوب می‌شود. طبق این‌اسناد یسنی‌ها که توسط کاهنان یهودی تحت تعقیب و آزار بوده و به بیابان‌ها فرار می‌کردند، زاهدانی معتقد به خدای یکتا و خدای موسی و پیامبران گذشته بودند.

یسنی‌ها، فریسیون و صدوقیون را بدعت‌گذارانی می‌دانستند که آیین موسی را با شرک و بت‌پرستی مخلوط کرده‌اند. در عقاید یسنی‌ها، پیامبر آخرالزمان جایگاه خاصی دارد. طومارهای دریای مرده ثابت می‌کنند یحیی بن زکریا (ع) معروف به یحیی تعمیددهنده، فردی تنها نبوده و در واقع، مبلغ یسنی‌ها بوده است. پیروان بسیاری هم پیدا کرد که مسیح (ع) یکی از آن‌ها بود. یحیی مبلغ آخرالزمان و ظهور مسیح بود. یسنی‌ها هم در انقلاب شورانگیز و خونین مسیح مشارکت فعال داشتند.

در آستانه ظهور مسیح، از نظر قومی و دینی مجموعه‌ای ناهمگون پدید آمد که در آن دو گرایش وابسته به اشرافیت یهودی (صدوقی و فریسی) و یک‌گرایش نیرومند دینی در میان مردمِ زیر سلطه آنان (یسنی‌ها) قابل تفکیک هستند. صدوقیون تداوم کهانت سنتی (کهنیم) قبیله یهودند و فریسیون بیانگر روحانیت جدید یهودی (حاخامیم) هستند. اما یسنی‌ها تداوم سنن پیامبران شورشی از تبار موسی و اخیا شیلونی و ایلیا و ارمیای نبی هستندیکی از نکات مهم درباره یسنی‌ها، پیوندشان با همسایگان نبطی و مردم شبه جزیره عربستان است. گروهی از آن‌ها پس از تهاجم کاهنان به مخفیگاه‌هایشان در کوه و بیابان، به عربستان رفتند که ریشه همان «احبار بهودی» در عربستان را پایه گذاشتند. در آستانه ظهور پیامبر اسلام، احبار و زهاد یهودی در کنار رهبان نصارا در عربستان جایگاه ویژه‌ای دارند و همین‌گروه‌ها بودند که ظهور پیامبر آخرالزمان را نوید می‌دادند.

در آستانه ظهور مسیح، از نظر قومی و دینی مجموعه‌ای ناهمگون پدید آمد که در آن دو گرایش وابسته به اشرافیت یهودی (صدوقی و فریسی) و یک‌گرایش نیرومند دینی در میان مردمِ زیر سلطه آنان (یسنی‌ها) قابل تفکیک هستند. صدوقیون تداوم کهانت سنتی (کهنیم) قبیله یهودند و فریسیون بیانگر روحانیت جدید یهودی (حاخامیم) هستند. اما یسنی‌ها تداوم سنن پیامبران شورشی از تبار موسی و اخیا شیلونی و ایلیا و ارمیای نبی هستند.

دایره‌المعارف یهود، الیگارشی حاخامی را «الیگارشی خاندان‌های عالی‌رتبه روحانی» می‌خواند و مورخین دانشگاه عبری اورشلیم هم آن را «الیگارشی حاخامی» یا «الیگارشی روحانی» می‌نامند. این‌الیگارشی پیرامون نهادی شکل گرفت که شورای سنهدرین نام دارد. کاهنان سنهدرین، همان حاخام‌ها هستند. شورای سنهدرین مستقر در بیت‌المقدس، سال ۴۱۵ میلادی منحل شد و از آن پس مرکز اصلی الیگارشی یهودی به‌طور کامل در بین‌النهرین قرار گرفت. در دوران اسلامی هم سنهدرین به بغداد، سپس به اسپانیا و از آن پس به مراکز اصلی استقرار الیگارشی یهودی انتقال پیدا کرد. شهبازی در جلد اول مجموعه «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» می‌گوید: «آخرین اجلاس شورای عالی سنهدرین که از آن خبر داریم در فوریه – مارس ۱۸۰۷ در پاریس تشکیل شد و این نیز ۷۱ عضو داشت. این‌شورا به درخواست ناپلئون بناپارت به‌طور علنی تشکیل جلسه داد تا مساله رابطه قوانین ملی فرانسه با قوانین یهود، معضل تبعیت دوگانه یهودیان از دو ساختار سیاسی (دولت فرانسه و نهادهای سیاسی یهودی) و نیز مساله رباخواری یهودیان را که برای دولت فرانسه به معضلی بدل شده بود، بررسی کند.» (صفحه ۳۹۴) این‌توضیح شهبازی هم قابل تامل است که برگزاری شورای سنهدرین در سال‌های آغازین قرن نوزدهم آن هم با همان ۷۱ عضو، نشان‌دهنده پابرجایی و تداوم عجیب سنت‌ها، ساختارها و میراث سیاسی الیگارشی یهودی است. باید توجه داشت که تداوم نام‌های کهن، کوهن، لاوی و لوی در الیگارش زرسالاری معاصر یهودی بیانگر تداوم سنن اشرافیت کاهنی در یهودیت امروز است.

مهم‌ترین خاندان‌های صدوقی آن‌دوره، عبارت بودند از کیمهیت، بوئتوس، حنینه، گوریون (قارون)، فابی و کانتروس. مهم‌ترین خاندان‌های فریسی سده اول میلادی هم عبارت‌اند از هیلل، صدوق و بصیرا. این، هیلل است که به عنوان بنیانگذار الیگارشی حاخامی شناخته می‌شود. بعدها یهودیان، تبار او را به خاندان داود منتسب کردند و به این‌ترتیب در ردیف شاهزادگان داوودی هم قرار گرفت.

* پیشینه ساخت کنیسه‌، ربانیت یهود و تلمود

فریسیون برای اولین‌بار سنت تفسیر و تاویل تورات و ساخت کنیسه (جایی غیر از معبد سلیمان) را برای برگزاری مراسم، بنیان گذاشتند و با تشکیل حوزه‌های تدریس گروهی، انبوه شاگردان و مریدان را پدید آوردند. این‌، نقشی کاملا نو و متمایز از کارکرد سنتی کاهنان بود. این‌ساختار، ربانیت نام گرفت و روحانیون فریسی، ربی خوانده می‌شدند.

عبدالله شهبازی می‌گوید «حاخام به معنی خردمند و فقیه است و در اصل به ربانیون برجسته‌ای که در راس هرم روحانیت فریسی جای داشتند اطلاق می‌شد؛ در مقابل سایر ربی‌ها که سمیخا خوانده می‌شدند. بدنه این ساختار را دانشجویان علوم دینی تشکیل می دادند که تلمید (طلبه) نام داشتند. میراث و سنن این‌ساختار به‌وسیله روایات شفاهی انتقال می‌یافت که ربانیون ناقل آن بودند. به تدریج ربی‌ها بر بنیاد این روایات استخراج و ارائه دستورالعمل‌های حقوقی (احکام فقهی) را آغاز کردند. سپس این‌روایات و احکام به صورت کتاب مدون شد و میشنا و سپس تلمود را پدید ساخت.

ربان یوحنان بن ذکایی از بزرگ‌ترین شاگردان هیلل است و مهم‌ترین سهمش در تکوین یهودیت جدید، تفکیک روایات و اسطوره‌های یهودی به دو بخش هلاخه (قوانین شرعی / هلاخا) و عقاده (حکایات و اخلاقیات/ آگادا) است. این بنیانی است که برای تدوین میشنا در اواخر سده دوم میلادی و تلمود در سده‌های سوم تا پنجم گذاشته شد.

ماجرای واقعی تخریب معبد سلیمان چیست؟

طرحی از کاهن صدوقی

* هلاخه؛ عاملی برای وحدت قبیله و تولد قوم یهود

روحانیون (بهتر است بگوییم کاهنان) یهودی بودند که ساماندهی بقایای یهودیان را آغاز کردند. هلاخه تنها مبنایی بود که می‌توانست این‌وحدت را تامین کند و همین هلاخه بود که مبنای اقتدار الیگارشی حاخامی قرار گرفت. از درون این‌الیگارشی، نهاد سیاسی جدیدی به‌نام شاهزادگان داوودی یا شاهزادگان در مهاجرت یهودیان سر برآورد و مجموعه‌ای جدید را به‌نام قوم یهود سامان داد.

این‌جا باید دوباره حب و بغض یهودیان درباره شخصیت‌های تاریخی را تذکر دهیم. آن‌ها همان‌طور که می‌دانیم شخصیت‌های موافق خود را با چهره مثبت و موجه و مخالفان خود را در قالب شخصیت‌های منفی ثبت و ضبط و یا حتی حذف‌شان می‌کنند. در زمان نخستین چاپ تلمود در قرن شانزدهم میلادی، بخش‌های مربوط به عیسی مسیح حذف شد و مطالب مربوط به او و موضوعاتی مشابه، تنها در نسخ خطی تلمود محفوظ ماند. در این‌روایات عیسی ناصری، به‌عنوان یک‌طلبه منحرف معرفی شده است. در برخی روایات تلمود، عیسی را به‌طور عنودانه عیسی بن پانتیرا و نه عیسی بن یوسف می‌خوانند. منظور یهودیان این است که یوسف، همسر خود مریم (مقدس) را طلاق داد چون او از یک سرباز رومی به نام پانتیرا باردار شده بود. این، داستانی در دایره المعارف یهود است که حاخام‌های بین‌النهرین در کوران ستیز خونین خود با مسیحیان، در حوزه‌های درس خود پراکنده کردند. اما در روایات منتسب به سده‌های اول و دوم میلادیِ تلمود، اشاره‌ای به نسب نامشروع عیسی نیست.

در برخی روایات تلمود، عیسی را به‌طور عنودانه عیسی بن پانتیرا و نه عیسی بن یوسف می‌خوانند. منظور یهودیان این است که یوسف، همسر خود مریم (مقدس) را طلاق داد چون او از یک سرباز رومی به نام پانتیرا باردار شده بود. این، داستانی در دایره المعارف یهود است که حاخام‌های بین‌النهرین در کوران ستیز خونین خود با مسیحیان، در حوزه‌های درس خود پراکنده کردند. اما در روایات منتسب به سده‌های اول و دوم میلادیِ تلمود، اشاره‌ای به نسب نامشروع عیسی نیستدر متون پایه‌ای مسیحیت، یهودا اسخریوطی (آن‌حواری که به مسیح خیانت کرد)، یک‌شخصیت منفی و پلید و نمادی از یهودیت است که نامش مترادف با یهودی (جودائیوس) است. اما در متون یهودی، با یهودا همدلی و همذات‌پنداری می‌شود. جالب است که تا سده نوزدهم میلادی و حتی در آثار کارل مارکس یهودی هم، واژه یهودی چنین معنایی دارد. به همین دلیل یهودیان از زمان استقرار جدی در سرزمین‌های اروپا خود را اسراییلی یا عبرانی می‌خواندند. در سال ۱۸۶۰ که سازمان جهانی یهودیان در پاریس تشکیل شد، خود را آلیانس اسراییلی نامید نه آلیانس یهود! بازگشت یهودیان به عناوین یهودی و یهودیت، از اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم بود که رخ داد.

طبق روایات مندرج در انجیل لوقا، فریسیون و صدوقیون نزد عیسی می‌روند و از او آیتی آسمان می‌خواهند. مسیح هم در پاسخ می‌گوید فرقه شریر زناکار آیتی می‌طلبند و آیتی به ایشان عطا نخواهد شد. عیسی شاگردانش را به پرهیز از فریسیون و صدوقیون توصیه می‌کند. او هم مثل یحیی تعمیددهنده آن‌ها را مارزادگان و افعی‌زادگان و سنگسارکنندگان پیامبران خواند و مسئولیت قتل انبیا از هابیل تا زکریا را به ایشان و تبارشان نسبت داد.

* معبد سلیمان به دست خود یهودی‌ها تخریب شد نه رومی‌ها

۳۳ سال پس از ماجرای به‌صلیب‌کشیدن (عروج) عیسی، قیام بزرگی در سراسر فلسطین شعله‌ور شد که ۷ سال (۶۶ تا ۷۳ میلادی) تداوم پیدا کرد. اما تاریخ‌نگاری جدید یهود با همان‌رویکردی که به آن اشاره کردیم، این‌انقلاب را شورش بخشی از تاریخ مردم یهود می‌خواند. واقعیت ماجرا این است که عامل اصلی این‌شورش، ستمی بود که الیگارش یهودی و همدستان رومی‌اش بر مردم روا می‌داشتند. انفجار خشم و انقلاب مردم فلسطین در سده اول میلادی، پیامد حکومت خونین هیرود، خاندانش و کاهنان و حاخام‌های یهودی بود. اما دایره‌المعارف یهود این‌شورش را جنبش ناسیونالیستی یهود خوانده است.

انقلاب ۶۶ تا ۷۳ مردمی که تحت حکومت حاخامی یهود قرار داشتند، برای تظلم‌خواهی بود که در نهایت بی‌رحمانه سرکوب شد. شهبازی می‌گوید سهم الیگارشی یهودی در این‌سرکوب شایسته پژوهش و تحقیق جدی است. خاستگاه و کانون اصلی این‌انقلاب، منطقه جلیل، موطن عیسی مسیح بود. در این‌واقعه، مردم انقلابی (به تعبیر یهودی‌ها مردم شورشی) با لقب زیلوت‌ها (غیرتمندان) خوانده شدند. فرهنگ وبستر، زیلوت‌ها را گروهی متعصب خوانده که هم علیه امپراتوری روم و هم علیه سایر یهودیان شوریدند. این‌انقلاب در سال ۷۰ میلادی بالا گرفت و با جنگ شدید مردم در یک‌طرف و الیگارشی یهودی و رومی‌ها در طرف دیگر، شهر بیت‌المقدس به تصرف مردم درآمد.

در این‌جنگ خونین، معبد سلیمان آتش گرفت و سوخت. اما جوزفوس فلاویوس مورخ یهودی، آتش‌سوزی و تخریب معبد سلیمان را امری کاملا تصادفی می‌خواند و می‌گوید شهر به تصرف رومی‌ها درآمد. اما واقعیت این است که معبد سلیمان به دست خود یهودیان تخریب شد. تاریخ‌نگاری یهود این‌حادثه را سرآغاز تبعید دوم یهودیان می‌خواند؛ یعنی همان‌دورانی که دیاسپورا (دوران آوارگی) نام گذاشته شده است. این‌سومین نقطه عطف تاریخ یهودیان هم، مانند دو نقطه عطف دیگر دروغین و جعلی است. جمله قابل تاملی هم که شهبازی در این‌زمینه در کتاب خود آورده از این‌قرار است: «به راستی تاریخ‌نگاری یهود را باید گویاترین تجلی سالوسی فریسی دانست.» (صفحه ۴۱۱)

در زمان انقلاب سال‌های ۶۶ تا ۷۳ پدیده‌ای به‌نام قوم یهود که تنها شاخصش استقرار اتباع زیر سلطه اشرافیت یهود در فلسطین بود، مُرده بود. در آن‌مقطع تنها بقایای میراث قبیله یهودا و اسطوره‌های آن، کانون‌های تاجر و صراف و ربانی بودند. سال ۱۲۰ میلادی دوباره موج انقلاب مردمی شکل گرفت که سه‌سال و نیم ادامه داشت و طی آن مردم برای مدتی بیت‌المقدس را اشغال کردند. این‌شورش، ادامه قیام زیلوت‌ها بود.

ادامه دارد ...

کد خبر 5971709

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha