به گزارش خبرنگار مهر، رمان «چنگیزخان؛ نُهرویا» نوشته گَلزان چیناگ بهتازگی با ترجمه محمد همتی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی معاصر» است و نسخه اصلیاش سال ۲۰۰۷ در برلین چاپ شده است.
گلزان چیناگ نویسنده اینرمان، متولد سال ۱۹۴۴ در خانوادهای صحراگرد در غرب مغولستان است. در حال حاضر هم شَمَن و رییس قبیله ترکزبان توا است. او در دهه ۱۹۶۰ برای تحصیل رشته زبان و ادبیات آلمانی به لایپزیک رفت و از آنزمان، آثار خود را در گونههای شعر، داستان و رمان به زبان آلمانی نوشت. چیناگ از سال ۱۹۹۱ بهعنوان نویسنده آزاد در اولانباتور پایتخت مغولستان زندگی میکند. چندماه از سال را هم همراه طایفهاش که کوچنشین هستند، در کوههای آلتای در شمال غربی مغولستان در حرکت و کوچ به سر میبرد.
نویسنده رمان پیشرو خود را یک میانجی فرهنگی میداند و جلسات فرهنگی و کتابخوانی بسیاری را در آلمان و اروپا برگزار کرده است. نکته مهم درباره او و رمان «چنگیزخان»ش این است که مردم مغولستان تا پیش از فروپاشی کمونیسم، نمیتوانستند از موسس سرزمین خود چیزی بگویند. نام چنگیزخان ضمن اینکه بهعنوان یکامپریالیست نزد کمونیستها مطرح بود، احساسات ملیگرایانه مغولها را هم تحریک میکرد. به اینترتیب پس از سقوط شوروی، نوادگان چنگیز نامش را بزرگ داشته و تصویرش را روی اسکناسهای مغولستان چاپ کردند. همچنین برایش بنای یادبود ساخته و فرودگاهی را نیز بهنامش تاسیس کردند. جالب است که در عالم ادبیات هم یکنویسنده از روسیه یعنی گئورگی ایووانوویچ رمانی بهنام چنگیزخان نوشت که برنده جایزه دولتی نیز شد. جالبتر اینکه ایرانیان که قربانی لشکرکشی چنگیزخان بودند، پیش از این در نوشتن تاریخ مغول و آثار ادبی درباره زندگی چنگیزخان، از مردم شوروی و خود مغولها سبقت گرفته منظومههایی به تقلید از شاهنامه نوشته بودند؛ ازجمله شاهنامه چنگیزی سروده شمسالدین کاشانی یا شهنشاهنامه سروده احمد تبریزی.
اما گلزان چیناگ بهعنوان یکی از مردمان مغول نیز پس از فروپاشی کمونیسم دست به قلم شد و رمانی درباره چنگیزخان نوشت. او در کتاب خود نشان میدهد تموچین چگونه تبدیل به چنگیزخان شد. چیناگ در نوشتن اینرمان متاثر از تاریخ سری مغولها بوده است. کتابش نیز یک رمان تاریخی و روانشناسی برای قضاوت نیت و تصمیماتی است که چنگیزخان در زندگی اتخاذ کرده است.
«چنگیزخان؛ نه رویا» درباره ۹ شب آخر زندگی چنگیزخان در بستر مرگ است. او همانطور که میدانیم نه در میدان نبرد که بهخاطر ابتلا به تب و بیماری، در بستر از پا درآمد. کتاب پیشرو درباره زندگی چنگیزخان در آن ۹ شب پیش از مرگ است که او با کابوسها و خاطرات خود روبرو بوده و با آنها دست و پنجه نرم کرده تا از دنیا رفته است.
«درآمد»، «اولینرویا»، «رویای دوم»، «رویای سوم»، «رویای چهارم»، «رویای پنجم»، «رویای ششم»، «رویای هفتم»، «رویای هشتم»، «رویای نهم» و «پیگفتار» بخشهای تشکیلدهنده اینرمان هستند.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
او، چنگیزخان، در کوه و دشت، از میان رودها و بیشهزارها، بر کجاوهای حمل میشد. شبها در بستر خواب، به راهها و مسیرهایی فکر میکرد که دهها هزار سوار باید از آنها میگذشتند. روزها، نشسته بر زین اسب، در حالی که از جلو هدایت میشد و از پشت سر و طرفین حمایت میشد که بر زمین نیفتد، نبردی را فرماندهی میکرد و چپ و راست فرمان میداد که چهکسی کجا باید چه کند و دههها و صدهها و هزارهها را درست مثل سربازها و فیلها و اسبهای شطرنج حرکت میداد.
او به همین روش یکی پس از دیگری در نبردها پیروز میشد. از ته قلبش راضی بود، اما دریافت که در گوشهای از آن هم اندکی نومید و منزجر است، چون با دشمنانی ضعیف سروکار داشت. در دل اعتراف کرد که چهار پهلوانش میتوانستهاند، تنها با تومانهایشان به نبرد ادامه دهند و اگر کمی بخت هم یارشان بود، وظایفشان را به خوبی ایفا کنند. اما از برداشتن این قدم که شاید برخی آن را دیوانگی میدانستند و به حساب خیرهسری دوران پیری گذاشته بودند، پشیمان نبود. گرچه این را هم میدانست که هرکس در عمرش فقط یکبار مجاز به چنین جسارتهایی است. او این جسارت را به خرج داده بود و به نفعش تمام شده بود.
اینکتاب با ۲۸۳ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۸۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما