۸ مرداد ۱۴۰۳، ۱۶:۱۲

نگاهی به فلسفه اشراق سهروردی؛

مردی که حکمت ایرانی را به حکمت اسلامی پیوند زد

مردی که حکمت ایرانی را به حکمت اسلامی پیوند زد

شهاب‌الدین سهروردی با مطالعه، تحقیق و خلاقیت ویژه‌ای که داشت، توانست روشی که توسط ابن‌سینا آغاز شده بود، به سرانجام رسانده و مکتب جدیدی به نام «فلسفه اشراق» بنا نهد.

به گزارش خبرنگار مهر، شیخ شهاب الدین سهروردی مشهور به شیخ اشراق، فیلسوف، دانشمند و عارف برجسته از نام آوران حوزه فلسفه اسلامی است. او از همه دانش‌های متعارف زمان خود مانند فقه، فلسفه، ادبیات و اصول بهره کافی داشت و در آنها صاحب نظر بود و باید او را یکی از احیاگران فلسفه در شرق به شمار آورد.

وی در دهکده سهرورد از توابع زنجان به دنیا آمد. شیخ اشراق، حکمت و اصول فقه را در مراغه نزد مجدالدین جیلی، که استاد امام فخر رازی نیز بود، فرا گرفت و در حکمت تبحر و احاطه تمام یافت. سهروردی پس از تکمیل تحصیلات به اصفهان رفت تا نزد ظهیرالدین فارسی، علم منطق را بیاموزد.

او در همین شهر بود که برای نخستین بار با افکار ابن سینا رو به رو شد و پس از مدتی تسلط خاصی بر آن پیدا کرد. سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر کردن در داخل ایران پرداخت و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد و بسیار مجذوب آنان شد. در واقع در همین دوره بود که به راه تصوف افتاد و دوره‌های درازی را به اعتکاف و عبادت و تأمل گذراند.

سهروردی در سال ۵۷۷ هجری قمری، قبل از اینکه ۳۰ ساله شود، از شهر اصفهان به دیاربکر عراق رفت. دیاربکر در آن روزها، جزو قلمرو سلجوقیان در آسیای صغیر بود. سهروردی وقتی وارد دیاربکر شد، با استقبال حاکم سلجوقی آنجا مواجه شد و در آن شهر ماند. بعد از مدتی دیاربکر را به مقصد آناتولی ترک کرد و از شهر آناتولی به سوریه رفت. در شهر ماردین با فخرالدین ماردینی ملاقات کرد و از دانسته‌های او بهره برد. او در مورد تمدن‌های مشرق زمین از جمله سنت‌های مصر قدیم و درباره عقاید صائبی و هرمسی از ماردینی چیزهایی آموخت.

او سپس به حلب رفت و در مدرسه حلاویه حلب، به تدریس مشغول شد. این دوره از زندگی سهروردی هم‌زمان با حکومت پسر صلاح‌الدین ایوبی در سوریه بود. در جلسه‌ای که شهاب‌الدین سهروردی با علمای این شهر داشت، دو عالم شافعی مذهب با نام‌های زین‌الدین عبدالملک و برادر او با نام مجدالدین ظاهر، علیه او برآشفتند و سهروردی را ملحد خواندند. این دو عالم به ملک‌ظاهر توصیه کردند که سهروردی عامل انحراف است و باید از شر او خلاص شود؛ اما ملک‌ظاهر به نظر آن‌ها توجهی نکرد. آن‌ها که از ملک‌ظاهر ناامید شدند، شرح واقعه را برای صلاح‌الدین ایوبی نوشتند. به دستور صلاح الدین سهروردی به زندان افتاد و از خوراک محروم شد. پس از مدتی در اثر گرسنگی و تشنگی در سن ۳۸ سالگی جان باخت و به شیخ شهید شهرت یافت.

سهروردی از فیلسوفان قرن پنجم هجری قمری است که با ترکیبی از دو اندیشه سیاسی اسلامی و ایرانی می‌توان اندیشه سیاسی او را در متون فلسفه اسلامی و ایرانی جست که در یک سوی آن نظریه بنیاد نبوت در اسلام و اعتقادات اسلامی در بابِ معجزه‌ها و کرامات انبیا قرار دارد و در سوی دیگرش باورهای باستانی ایرانی درباره فره ایزدی است که بنا بر سنت اندیشه ایرانی، به هر کس که علم طلب کند و به «حکمت متعالیه» دست یابد، فره ایزدی داده خواهد شد.

نور در اندیشه اشراق

کتاب آواز عقل سرخ به قلم عباس بخشنده بالی به وجوه مختلف اندیشه سهروردی در آئینه حکمت و فلسفه پرداخته است. مروری بر فلسفه او داشته و موارد مورد توجه وی را بازخوانی و بازشناسی کرده است که در ادامه بخش‌هایی از آن را مرور می‌کنیم.

شهاب‌الدین سهروردی با مطالعه، تحقیق و خلاقیت ویژه‌ای که داشت، توانست روشی که توسط ابن‌سینا آغاز شده بود، به سرانجام رسانده و مکتب جدیدی به نام «فلسفه اشراق» که دومین مکتب فلسفی در حوزه اسلام است، بنا نهد.

سهروردی در یک نگاه کلی، تمام اشیا عالم را به دو قسم نور و ظلمت تقسیم می‌کند. وی معتقد است طبیعت نور، امری بدیهی است؛ زیرا تمام اشیا به کمک نور شناخته می‌شوند. قاعده شناسایی نور این است که در حد خودش آشکار بوده و موجب آشکار شدن غیر خود نیز می‌شود.

سهروردی از دو راه به نظریه هستی شناسی خود در باب نور و نقش کلیدی آن دست می‌یابد. نخست، دلیل‌های فلسفی در اثبات بدیهی بودن طبیعت نور عرضه می‌کند. بدین ترتیب که می‌گوید نور آشکارترین پدیده است زیرا هر چیز دیگری با توجه به نور شناخته و تعریف می‌شود. راه دیگر دستیابی به این مسئله، تجربه شهودی و عرفانی است که سهروردی آن را مهمتر از قبلی می‌داند.

او می‌گوید هر یک از نور و ظلمت، بر حسب مراتبی که دارند، دارای شدت و ضعف هستند. در اوج نورهای مختلف به مقامی بر می‌خوریم که ویژه خداوند است و به همین دلیل، از وی به عنوان نورالانوار یاد می‌شود. تمام نورهایی که در طبقات نازل‌تر خود تأثیر می‌گذارند، در وجود و باقی ماندن خودشان، به نورالانوار وابسته هستند.

طبق دیدگاه شیخ اشراق، نور، امری بدیهی و بی نیاز از تعریف و تنها چیزی است که نام حقیقت را می‌توان بر آن نهاد. تمام مراتب معرفت و هستی، وابسته به نور است. در نهایت، همه نورها پرتوهایی از خداوند و یا نورالانوار هستند.

نورهای فقیر برای پدید آمدن خود، به علتی نیاز دارند که باید کامل‌تر از خودشان باشد. اجسامی که در مرتبه پایین‌تر از نور قرار دارند و سهروردی از آنها به عنوان «جوهر غاسق» یاد می‌کند، نمی‌توانند علت برای مرتبه بالاتر از خودشان باشند.

به همین دلیل، نورهای فقیر به نوری بالاتر و قوی‌تر از خودشان نیاز دارند. به دلیل محال بودن سلسله‌های بی نهایت، باید به نوری برسیم که همه نورها به آن وابسته هستند ولی خودش، غنی و بی نیاز از دیگران است.

سهروردی، آن نور بی نیاز را «نورالانوار» و یا خداوند دانسته و عناوینی همچون «نور محیط»، «نور قیوم»، «نور مقدس» و «نور اعظم» را بر آن اطلاق می‌کند. او دلیل اختلاف در نورها را در فاصله‌ای می‌داند که با نورالانوار دارند. هر چه فاصله پدیده‌ها با خداوند بیشتر باشد، نور آنها نیز کمتر خواهد بود.

حیات و علم الانوار

یکی از ویژگی‌هایی که سهروردی به آن توجه داشته، حیات و علم خدای تعالی است. وی در حکمت خود به این نتیجه می‌رسد: موجودی که برای خود آشکار باشد، نور و روشنایی است. اگر موجودی تنها به خودش وابسته باشد نه به موجود دیگری، در اوج علم و آگاهی قرار دارد. بنابراین، موجود آگاه، در درجه اول باید وجود داشته باشد تا علم و آگاهی یابد. این دو ویژگی بیرون از وجود او نبوده بلکه با او متحد هستند.

سهروردی علم الهی را به دو نوع تقسیم می‌کند که شامل علم خداوند به ذات خود و علم خداوند به غیر از خود می‌شود و عدم غیبت خداوند را امر سلبی دانسته و مبنای علم خدای تعالی به ذات خود را نور مجرد بودن می‌داند که مساوی با ظهور و آشکار بودن برای خودش است.

شیخ اشراق می‌گوید: علم حق تعالی به موجودات به معنای عدم وجود حجاب میان وی و مخلوقات است نه به معنای صورت‌های ذهنی. مبنای علم خدای تعالی به مخلوقات، حضور همه آنها نزد خداوند است. او این نوع علم را به علم نفس انسان به صورت‌های ادراکی تشبیه می‌کند که نفس بر آنها احاطه داشته و علم حضوری پیدا می‌کند.

اشراق خسروانی

یکی از منابع مهمی که شیخ اشراق در روش فلسفی خود از آن الهام می‌پذیرد، آموزه‌های حکیمان ایران باستان است. وی در کتاب‌های خود با عنوان‌های مختلفی مانند «حکماء الفرس»، «فهلوی»، «فهلویون»، «خسروانیون» و «حکماء المشرق» از آنها به بزرگی یاد می‌کند و حکمت آنها را می‌ستاید.

هستی‌شناسی سهروردی بر پایه نور و اشراق استوار بوده و تمام موجودات در قلمرو نورالانوار یا خدای تعالی هستند و حقیقت نفس می‌تواند انوار قدسی را در خود جذب کرده و به تکامل برسد. این مباحث در اندیشه‌های حکمای ایران باستان فراوان به چشم می‌خورد که مورد توجه شیخ اشراق و ملاصدرا قرار گرفته است.

در فلسفه او روش‌های فکری ایران باستان که در آثار زکریای رازی، ابوحامد غزالی و اسماعیلیان شکل گرفته بود، با افکار حکیمان و الهیات اسلامی هم‌آهنگ شد. از مسائل مهمی که سهروردی درباره حکمت ایران باستان مطرح می‌کند، مردود دانستن عقاید فرقه‌های مجوس و مانی است و او در مقدمه حکمة الاشراق به کفرگویی مجوس و الحاد مانی اشاره می‌کند.

کد خبر 6179634

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha