به گزارش خبرنگار مهر، دکتر سروش در ابتدای سخن با اظهار خوشحالی از برگزاری سمیناری در خصوص غزالی گفت: بحث من ایرادی است که ابن رشد در باب علیت گرفته است. میدانیم که ابن رشد کتاب مهمی در رد تهافةالتهافة غزالی نوشت. او در کتاب تهافت التهافت بر ابوحامد میتازد و نفی علیت را معادل نفی طبایع و جواهر میشمارد و غزالی را به نوعی "نومینالیزم" متهم میکند. در ادامه سخن نقد اسنسیالیستیک ابن رشد بر نومینالیزم غزالی را داوری و بررسی خواهیم کرد.
نویسنده کتاب "بسط تجربه نبوی" در ادامه افزود: ابن رشد، هم فیلسوف است و هم فقیه. چهره فقهی او در کتاب تهافةالتهافة روشن است. او در باب معجزه، غزالی را تکفیر میکند و او را زندقه میخواند. داستان غزالی در باب علیت مهم است. کمتر کسی در تمدن و فلسفه اسلامی با علیت در پیچیده است.
او گفت: غزالی در بحث علیت بدون اینکه نفی خداوند کند، آن را در عالم طبیعی میکند و نمیتواند به علیت ایمان آورد. شباهتی میان غزالی و هیوم در باب علیت وجود دارد اما تفاوتهای جدی هم دارند. غزالی راه را به سوی معجزات باز میکرد ولی هیوم به شیوه دیگری که آن اخبار معجزات است، جلوی معجزات را میگیرد. از نظر هیوم معجزات قابل نقل نیستند.
نویسنده کتاب "قمار عاشقانه" در ادامه افزود: جای تعجب است که ابن رشد، به شباهت غزالی و هیوم نپرداخته است. هیوم چند دلیل بر رد علیت آورده که یکی از آن دلایل را مهمترین دلیل میداند و وقتی به آنچه که مسمای معلول است بین آنها استقلال و جدایی دیده میشود و هیچ یک در دیگری تداخل ندارد و نیازی به حاجت دیگری ندارد. این استدلال را غزالی هم آوردهاست. ولی اهمیت این نیست که هیوم این استدلال را آورده بلکه مهم اینجاست که چرا ابن رشد به این موضوع نپرداخته است.
وی در ادامه تصریح کرد: ابن رشد معتقد است نفی علیت، در نفی علیت باقی نمیماند و نفی علیت به نفی عقل و نفی علم منجر میشود. سیستم فلسفی ابن رشد مبتنی بر علیت است و اگر علیت در این سیستم فروپاشد، سیستم فلسفی او به کلی فرو میپاشد. ابن رشد معتقد به اسنسیالیسم است. او میگوید غزالی با نفی علیت به نومینالیزم میرسد و نفی علیت به نفی حکمت و نفی فلسفه منجر میشود.
نویسنده کتاب "علم چیست؟فلسفه چیست؟" در ادامه تصریح کرد: ابن رشد در بحث معجزه میگوید، فیلسوف نباید به معجزه کار داشته باشد و نباید درباره معجزه فحص کرد. او میگوید نباید ایمان مؤمنان را لغزاند، چرا که لغزاندن ایمان کار شایستهای نیست و مجازات زیادی برای آن در نظر گرفته شده است. حجتی که ابن رشد در باب معجزه میآورد این است که انکار علیت، انکار حکمت است و انکار حکمت انکار فضیلت و انکار فضیلت، انکار انسانیت است و فاعل چنین افعالی زندقه است و قتل زنادقه واجب است.
نویسنده کتاب "قصه ارباب معرفت" در ادامه گفت: من از ادله ابن رشد تعجب کردم و آن را شایسته فیلسوف نمیدانم. ابن رشد با تعجب میگوید سفسطه است که بگوییم رابطه علت و معلول در مورد موجودات وجود ندارد.
وی تصریح کرد: ربط یک امر عقلی است و قابل کشف حسی نیست و فیلسوفی که بگوید رابطه میان علت و معلول امر معروفی است سخن گفته و ابن رشد گویی آن رابطه را میدیده که منکر به بدیهیات قلمداد میکرده است.
وی در ادامه خاطر نشان کرد: نقد دوم ابن رشد بر غزالی این است که میگوید غزالی در باب عقل ذاتی چه میگوید. برای ابن رشد مسلم است که هر شیء یک طبیعت دارد (همانگونه که فیلسوفان مشاعی میگویند) و اگر طبیعت را شیء بگیری از آن چیزی باقی نمیماند. از نظر او شیء در گرو آن طبیعت است و با نفی علیت همه آنها بر باد میرود. نقد سوم ابن رشد بر غزالی این است که میگوید غزالی با نفی علیت، نفی عقل کرده است. عقل معنیاش این است که علتها را بشناسد و اگر میگویید علتی نیست، عقل هم بیکار و معطل میشود و بود و نبود آن یکسان است و اسم گذاری بر اشیا هم از بین میرود. اگر طبایع را از شی برداریم نمیتوانیم آنها را اسم گذاری کرد.
وی گفت: نفی علیت در نظر ابن رشد، دامنه وسیعی دارد که نهایتا به نفی علم منتهی میشود. ابن رشد میگوید علم یعنی رابطه ضروری میان اشیاء. اگر نفی علیت کنیم، این رابطه ضروری را نفی کردهایم و آنرا از بین بردهایم.
این استاد فلسفه گفت: نقدی که بنده بر ابن رشد دارم این است که در برابر یک تز تجربی، نمیتوان یک تز پیشینی را ارائه داد. فیلسوفانی چون فخر رازی، ویتگنشتاین و گیلبرت رایل معتقدند که رابطه علیت قابل مشاهده نیست بلکه قابل کشف عقلانی است و نادیدنی است. ولی ابن رشد این اصل را مفروض گرفته و معلوم نیست که آن اصل صد در صد هم قابل دفاع باشد. اگر چه غزالی نفی علیت میکند ولی زبان او زبان علی است. زبان هیوم هم زبان علی است و میگوید آنچه باعث میشود که زبان علیت را به کار ببریم، عادت است.
نظر شما