به گزارش خبرنگار مهر، نویسنده این رمان، بانو آن-ماری شلتل نویسنده فرانسوی است که در سال 1948 متولد شده است. او در سال 1985 با نام مستعار لوئیز باشلری 4 رمان پلیسی منتشر کرد که 2 عنوانشان در همان سال جوایز ادبی خاص این ژانر را به دست آوردند. به این ترتیب رمان «جزیره خاموشان» جایزه بهترین رمان حادثهای را از آن خود کرد. باشلری اکنون به مدد ترجمه عباس آگاهی و مجموعه نقاب، به مخاطبان ایرانی ادبیات پلیسی، معرفی میشود.
فرد وارگاس، گیوم موسو و فردریک دار دیگر نویسندگان فرانسوی پلیسی نویسی هستند که آگاهی علاوه بر پییر بوالو و توماس نارسژاک که دو نویسنده مطرح و شناختهشده این ژانر هستند، در قالب مجموعه کتابهای نقاب معرفی کرده است.
راوی داستان این کتاب، وییو یک بازرس اداره پلیس است که زبانی محاورهای داشته و اغلب مخاطبانش هم با زبان عامیانه صحبت میکنند. در ترجمه این رمان نیز این موضوع رعایت شده و مخاطب فارسیزبان با زبانی محاوره روبرو میشود. محل رخ دادن اتفاقات رمان، جزیرهای رو به استان برتانی فرانسه است. وقوع چند قتل پیاپی، اداره پلیس را سرگردان کرده است. محیط بسته جزیره با مردمی منزوی و عبوس، نفوذ یک باند قدرتمند و فاسد که در اداره جزیره هم نفوذ دارد و شخصیتهایی با ویژگیهای عجیب و متفاوت، بر پیچیدگی داستان و کار پلیسهای حاضر در آن اضافه میکند. بازرس وییو برای درک فضای غیرعادی جزیره، به سختی میتواند با برخی از مردم همصحبت شود اما نزدیکی بیشتر او با قهرمان داستان و آگاه شدنش از گذشتهای پرماجرا و تبهکارانه، پردههای راز را بالا میزند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
همهچیز چنان در هم تنیده بود که احساس کردم قادر به هیچ نتیجهگیری منطقیای نیستم. قبول، شهردار در گوشم نام یک مظنون بیدردسر را زمزمه کرده بود، ولی هیچ علاقهای به باور کردن حرفهای شهردار و هذیانهای شتابزدهش نداشتم... از این گذشته، بعد از این توقف در طنجه و با توجه به حال و هوایی که ایجاد کرده بود، امکانات استدلال منطقیام کمی کاهش یافته بود؛ بعد هم، بالاخره، چه چیزی میشد از یک چنین کلاف سردر گمی بیرون کشید؟ با این حال سوالی قلقلکم میداد: آیا مِه مِه هرگز وسوسه نشده جاهای دیگر، حکایتهای عجیب و غریبش را تعریف کند؟ آیا مردم جزیره که تماس زیادی با خارج نداشتند، به گذشته باور نکردنی مردی که در میان خود پذیرفته بودند، بو برده بودند؟ مادام لوگارک و دریاسالار را همه در جزیره میشناختند، چون آنها، به عبارتی، از مقامات بودند. آیا واقعا هیچکس به فکر نیافتاده بود که بداند آنها از کجا آمدهاند؟ شهردار، به سهم خود، در مورد آموزگار قصبه، لوسوئور، کسب اطلاع کرده بود! آیا همه میدانستند و سکوت اختیار میکردند، یا این که همه بیاطلاع بودند و نمیخواستند چیزی بدانند؟
در خصوص این شخصیتها احتیاج به اطلاعات دقیقی داشتم. از داخل شهرداری نمیتوانستم تلفن بزنم، برای سربازرس خیلی بد میشد و علاوه بر این به هیچ وجه نمیخواستم نتیجه تحقیقات شخصیام را، دست کم قبل از حصول اطمینان، به گوش همه برسانم. از کافه بندر هم نمیخواستم زنگ بزنم: تلفن در آنجا، روی پیشخوان قرار داشت و نمیتوانستم بدون جلب توجه دیگران با جایی تماس بگیرم. به یاد آوردم که صبح آن روز، پشت کلیسا، یک بادجه تلفن دیده بودم...
این کتاب با 168 صفحه، شمارگان 770 نسخه و قیمت 8 هزار و 500 تومان منتشر شده است.
نظر شما