خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ: جیمز مالاهان کیْن یکی از نویسندگان مطرح معاصر آمریکاست که «پستچی همیشه دوبار زنگ میزند» دومین اثر اوست و در سال 1934 منتشر شده است. او در واقع یک نویسنده، و روزنامهنگار است. بعد از نوشتن این رمان بود که روزنامهنگاری را به خاطر نویسندگی کنار گذاشت. او چند سالی را هم به فیلمنامهنویسی برای تولیدات هالیوودی گذراند.
این رمان جنایی، یک فلاشبک 140 صفحهای است که حاوی اعترافات یک مرد است و هنر نویسنده در این است که این اعترافات را به گونهای نوشته که گویی راوی اول شخص در حال بیان خاطرات خود است. البته اگر مخاطبی فیلم سینمایی «مردی که آنجا نبود» (که به آن خواهیم پرداخت) را دیده باشد، در فصل پایانی رمان میتواند حدسهایی بزند اما با توجه به اینکه این رمان سالها پیش از تولید فیلم سینمایی یادشده نوشته و منتشر شده، چنین امکانی برای مخاطبانش وجود نداشته است.
«پستچی همیشه دوبار زنگ میزند» طرح داستانی جنایی و جذاب دارد و نوع پرداختش نیز کاملا دینامیک و پویاست. یعنی داستان اصلا و در هیچ مقطعی هویت ایستا ندارد و با سرعت پیش میرود. در مطالعه این رمان، وقایع و اتفاقات به سرعت از مقابل چشم خواننده عبور کرده و لحن روایتی که نویسنده برای راوی خود در نظر گرفته، مانند روغن روانکننده، مطالعه سطور این کتاب را سهل و آسان میکند. به عبارت دیگر، جیمز کین هیچ جمله یا سطری را برای کش دادن داستان به کار نبرده و در تمامی صفحات کتاب، قصهگوست.
این رمان حاوی طنزی سیاه است که در فرازهایی بار گوتیک به خود گرفته و طنزش به طور کامل جلوه خود را از دست میدهد. در واقع لحن راوی داستان است که بار طنز این اثر را به دوش میکشد چون اگر این لحن را از اثر بگیریم، داستان کاملا جدی و جنایی است. لحنی که راوی اثر دارد، به خوبی کلافگی یک انسان عامی و به قول خود شخصیت، ولگرد را نشان میدهد.
رمانی با هویت و روح آمریکایی
«پستچی همیشه دوباره زنگ میزند» کاملا هویت و روح آمریکایی دارد. جنس طنزش نیز همینگونه و ویژه نویسندگان معاصر آمریکایی است. هویت و روحی که به آن اشاره میشود، ناظر بر ولگرد بودن و زندگی کولیوار مردی است که زندگیاش ناغافل خواننده را به یاد «خوشههای خشم» و سفرهای در جاده خانواده آمریکایی میاندازد. البته شخصیت اصلی «پستچی همیشه دوبار زنگ میزند» مردی کولی و به تعبیر خودش ولگرد است که در بیشتر صفحات این کتاب، پایش بند شده و نمیتواند ولگردی کند ولی به هر حال روح ولگردیاش در میان سطور داستان، تبلور دارد.
داستان این رمان، با وجود همه فراز و فرودها و رفتار غیراخلاقی شخصیتها، در مجموع، اثری کاملا اخلاقی است که نویسندهاش پیام مد نظر خود را به طور غیرمستقیم و کاملا ملایم به خواننده القا میکند: «آدم مکافات عمل خود را خواهد داد.(در این دنیا)». اگر بخواهیم تمام داستان را برای مخاطبان این یادداشت لو ندهیم، باید درباره طرح و فکر اولیه این رمان، به طور خلاصه بگوییم که اگر گناه کنی و از زیر بار جزایش فرار کنی، یا اصطلاحا قسر در بروی، سرانجام به خاطر همان گناه به تله خواهی افتاد، حتی در جایگاهی که ممکن است گناهکار نباشی!
برقراری ارتباط با نام کتاب هم، نکتهای است که باید توسط هر مخاطب به طور نسبی و سلیقهای انجام شود. دو بار زنگ زدن پستچی، حتما ارتباطی با وقوع 2 قتل در داستان دارد اما خود پستچی، احتمالا عنصر و نمادی است که باید در فرهنگ عامه یا ضربالمثلهای مردم آمریکا جستجویش کرد.
درباره این رمان 16 فصلی، نباید از ترجمه خوب بهرنگ رجبی (که چندی پیش توسط نشر چشمه منتشر شد) غافل بود. رجبی ترجمهای شستهرفته و مناسب از این اثر ارائه کرده و مخاطب فارسیزبان به خوبی با جان مطلب و مقصود نویسنده، ارتباط برقرار میکند.
به دوش کشیدن بار سنگین گناه
اما در مورد فیلمی که در ابتدای نوشتار به آن اشاره کردیم «مردی که آنجا نبود»؛ این فیلم اثر برادران کوئن است که در سال 2001 ساخته شد. فیلمنامه این فیلم نوشته مشترک ایتن و جوئل کوئن است و جالب است که در دنیای ادبیات، رمانی با چنین نامی به قلم پات بارکر وجود دارد که در سال 1989 منتشر شدهاست. در عالم سینما هم فیلمی با همین نام در سال 1983 ساخته شده است. اما نام بردن از این فیلم به دلیل شباهت طرح داستانیاش با «پستچی همیشه دوبار زنگ میزند» است: به دوش کشیدن بار سنگین گناه و در نهایت زمین گذاشتنش با پس دادن تقاص.
طرح داستانی «مردی که آنجا نبود» برادران کوئن هم مانند همین رمان است. اگر همچنان بخواهیم داستان رمان را لو ندهیم باید اشاره کنیم که در فیلم هم قتلی رخ میدهد که موجب شکلگیری اتفاقات زنجیروار بعدی میشود اما شباهت این دو اثر ادبی و سینمایی بیشتر در پایانبندی آنها و فلشبک بودنشان است. شاید فیلم برادران کوئن با الهام از این رمان ساخته شده باشد. البته «پستچی همیشه دوبار زنگ میزند» چند اقتباس سینمایی دارد که در این یادداشت به آن اشاره نکردیم.
اگر بخواهیم بیش از این درباره این فیلم صحبت کنیم، ممکن است طرح داستانی هر دو اثر فاش شود. بنابراین در پایان این نوشتار، مطالعه کتاب «پستچی همیشه دوبار زنگ میزند» و تماشای فیلم «مردی که آنجا نبود» را (به عنوان یک کتاب و فیلم ارزنده و با اهمیت) به مخاطبان توصیه میکنیم.
صادق وفایی
نظر شما