به گزارش خبرنگار مهر، امام حسین(ع) در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال ۶۱ هجری به کربلا وارد شدند. عالم بزرگوار سید بن طاووس نقل کرده است که: امام حسین(ع) چون به کربلا رسید، پرسیدند: نام این سرزمین چیست؟ همین که نام کربلا را شنیدند فرمودند: این مکان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا(ص) به من داده است.
در این روز حر بن یزید ریاحی ضمن نامهای عبیداللّه بن زیاد را از ورود امام حسین( ع) به کربلا آگاه کرد.
نامه عبیدالله به امام حسین (ع)
در بحار الانوار آمده است: به دنبال اطلاع عبیدالله از ورود امام حسین(ع) به کربلا، نامهای بدین مضمون به حضرت نوشت: به من خبر رسیده است که در کربلا فرود آمدهای، یزید به من نوشته است که سر بر بالین ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند لطیف و خبیر ملحق کنم! و یا به حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام.
چون این نامه به امام حسین(ع) رسید و آن را خواند، آن را پرتاب کرده و فرمودند: رستگار نشوند آن گروهی که خشنودی مخلوق را به چشم خالق خریدند.
فرستاده عبیدالله گفت: ای ابا عبدالله! جواب نامه؟
امام حسین(ع) فرمودند: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی و ثابت است.
دعای امام حسین(ع)
امام حسین(ع) فرزندان و برادران و اهلبیت خود را جمع کردند و بعد نظری بر آنها انداختند گریستند و گفتند: خدایا! ما عترت پیامبر تو محمد(ص) هستیم، ما را از حرم جدمان راندند، و بنی امیه در حق ما جفا روا داشتند. خدایا حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر بیدادگران پیروز گردان.
نامه امام حسین(ع) به اهل کوفه
در کتاب تاریخ طبری جلد هفتم آمده است: امام حسین(ع) دوات و کاغذ طلب کردند و خطاب به تعدادی از بزرگان کوفه که میدانست بر رأی خود استوار ماندهاند، نامهای را نوشتند که «ای بزرگان کوفه شما میدانید و این گروه بنی امیه را میشناسید که از شیطان پیروزی نموده و از اطاعت خدا سرباز زده، و فساد را ظاهر و حدود الهی را تعطیل و غنائم را منحصر به خود ساختهاید، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کردهاند.
نامه شما به من رسید و فرستادگان شما به نزد من آمدند و گفتند: که شما با من بیعت کردهاید و مرا هرگز در میدان مبارزه تنها نخواهید گذارد و مرا به دشمن تسلیم نخواهید کرد، حال اگر بر بیعت و پیمان خود پایدارید که راه صواب هم همین است، من با شمایم و خاندان من با خاندان شما و من پیشوای شما خواهم بود؛ و اگر چنین نکنید و بر عهد خود استوار نباشید و بیعت مرا از خود برداشتید، به جان خودم قسم که تعجب نخواهم کرد، چرا که رفتارتان را با پدرم و برادرم و پسر عمویم مسلم، دیدهام، هر کس فریب شما خورد ناآزموده مردی است. شما از بخت خود رویگردان شدید و بهره خود را در همراه بودن با من از دست دادید، هر کس پیمان شکند، زیانش را خواهد دید و خداوند به زودی مرا از شما بینیاز گرداند.»
امام حسین(ع) نامه را بست و مُهر کردند و به قیس بن مسهر صیداوی دادند تا عازم کوفه شود، و چون امام حسین(ع) از خبر کشته شدن قیس مطلع گردید گریه در گلوی او پیچید و اشکش بر گونه اش لغزید و فرمود: خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود پایگاه والایی قرار ده و ما را با آنان در جوار رحمت خود مستقر ساز که تو بر انجام هر کاری قادرهستی.
سپس امام حسین(ع) حمد و ثنای الهی را بجا آورد و بر محمد و آل محمد درود فرستاد و خطبه ای ایراد فرمود که مردم برده دنیایند و دین بر زبانشان است و در پی آنند تا زندگیشان بگذرد.
به دنبال این خطبه چند نفر از یاران امام حسین(ع) از جمله زهیر، نافع بن هلال و... گفتند: «ای پسر رسول خدا ما قیام با تو و کشته شدن در کنار تو را بر ماندن دردنیا مقدم میداریم».
نظر شما