۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، ۱۴:۰۴

توسط انتشارات جهان کتاب؛

رمان «مگره نزد فلاماندها» چاپ شد/چالش‌های سربازرس نزدیک مرز بلژیک

رمان «مگره نزد فلاماندها» چاپ شد/چالش‌های سربازرس نزدیک مرز بلژیک

رمان پلیسی «مگره نزد فلاماندها» نوشته ژرژ سیمنون با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «مگره نزد فلاماندها» نوشته ژرژ سیمنون با ترجمه عباس آگاهی به تازگی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، شصت و هشتمین عنوان از مجموعه پلیسی نقاب است که توسط این ناشر چاپ می‌شود.

تا به حال ۱۸ کتاب دیگر از ژرژ سیمنون و از سری سربازرس مگره، با ترجمه آگاهی در مجموعه نقاب چاپ شده اند. عناوین این کتاب ها به ترتیب چاپ، به این شرح است:

دلواپسی‌های مگره، مگره از خود دفاع می کند، تردید مگره، شکیبایی مگره، مگره و سایه پشت پنجره، سفر مگره، دوست مادام مگره، مگره در کافه لیبرتی، ناکامی مگره، مگره دام می گسترد، مگره و جسد بی‌سر، مگره و زن بلندبالا، مگره و آقای شارل، بندرگاه مه آلود، پی یتر لتونی، مگره در اتاق اجاره ای، مگره و مرد روی نیمکت، مگره و شبح.

در داستان این کتاب، سربازرس مگره به درخواست آنا پیترس، از خانواده ای فلاماند و مغازه دار، روانه ژیوه نزدیک مرز بلژیک می شود؛ شهری کوچک در کنار رودخانه ای بزرگ، که در آن ده ها کشتی باری و یدک کش در انتظار فرونشستن طغیان رودخانه پهلو گرفته اند.

در ادامه داستان، به دنبال ناپدید شدن یک دختر جوان که آخرین بار در خانه آنا دیده شده بود، خانواده پیترس مورد سوءظن پلیس قرار می گیرد. خانواده دختر و همچنین برخی از مردم محل _ که به خاطر رقابت های کاری، دل خوشی از فلامندها ندارند _ بر آتش دشمنی می دمند. در این میان، مگره بی آن که ماموریت رسمی داشته باشد، تحقیق و تفحصی را آغاز می کند و در هر گام با معمایی تازه روبرو می شود.

رمان «مگره نزد فلاماندها» ۱۱ فصل دارد که به ترتیب عبارت اند از: آنا پیترس، ستاره قطبی، زن ماما، پرتره، شب مگره، چکش، غیبت سه ساعته، ملاقات با زنان تارک دنیا، اطراف صندلی راحتی حصیری، ترانه سلوگ، سرانجام آنا.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

اوقاتش تلخ بود و چون علت خاصی هم برایش پیدا نمی کرد، بیشتر ناراحت بود. دو سه بار رفت و پیشانی اش را به شیشه مه گرفته کافه چسباند. آسمان کمی روشن تر شده بود و ریزش باران کمی کندتر. ولی بارانداز پوشیده از گل و لای همچنان خلوت بود.

حدود ساعت چهار، صدای سوتی به گوش سربازرس رسید. به طرف در دوید و دید، برای اولین بار بعد از طغیان رودخانه، یدک کشی دودی غلیظ به آسمان می فرستد.

جریان آب هنوز بسیار تند بود. وقتی یدک کش، باریک و سبک، که در مقایسه با کشتی های رودخانه پیما به اسب اصیلی می مانست، از ساحل جدا شد، مثل اسبی که روی دو پا بلند شود، دماغه کشتی بالا آمد و لحظه ای فکر می کردی که امواج رودخانه آن را همراه خواهد برد.

سوت دیگری گوش خراش تر، و یدک کش مقاومت کرد. کابلی پشت سرش کشیده شد. اولین کشتی باری از مجموعه کشتی هایی که انتظار می کشیدند، جدا شد و در حالی که مردانی با تمام قوا به روی سکان فشار می آوردند، وسط رودخانه قرار گرفت.

در آستانه کافه ها، مشتری ها جمع شده بودند تا ناظر کار یدک کش باشند. دو سه کشتی رودخانه پیمای دیگر، به نوبه خود، وارد صحنه مبارزه شدند. نیم چرخی زدند و ناگهان یدک کش، با سوتی پرطنین و غرورآمیز، به طرف بلژیک راه افتاد. در حالی که کشتی های باری، پشت سر او، می کوشیدند، به هر قیمتی شده، در خطی مستقیم قرار گیرند.

ستاره قطبی جزء این قطار کشتی ها نبود.

این کتاب با ۱۶۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۰ هزار ریال منتشر شده است.

کد خبر 3981395

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha