به گزارش خبرنگار مهر، نمایشنامه «بیدرمَن و آتشافروزان» نوشته ماکس فریش به تازگی با ترجمه قاسم شفیع نورمحمدی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب ششمین عنوان از مجموعه «نمایشهای زمانه» است که توسط این ناشر چاپ می شود.
این نمایشنامه تمثیلی از آلمان فاشیستی و زمان روی کار آمدن آدولف هیتلر است. هرچند که خطر تندروی هیتلر و حزب نازی، برای بسیاری از شهروندان و سیاستمداران آن زمان آلمان محسوس بود اما بسیاری از آنها چون بیدرمن شخصیت اصلی این نمایشنامه، مقاومتی از خود نشان ندادند. به همین دلیل، بیدرمن به تعبیری بازتاب خوش باوری، راحت طلبی، بزدلی و یا عدم درایت بخش بزرگی از مردم آلمان آن دوره است که فعالانه یا با انفعالشان، پای گیری و سرانجام به قدرت رسیدن حزب نازی را در آلمان باعث شدند.
شخصیتهای نمایشنامه «بیدرمن و آتش افروزان» به این ترتیب اند: آقای بیدرمن، بابته زن بیدرمن، آنا دختر خدمتکار، اشمیتس یک کشتی گیر، ایزن رینگ یک پیشخدمت رستوران، یک مامور پلیس، یک دکتر فلسفه، بیوه کنشت لینگ و همسرایان (گروه کُر) که آنها را ماموران آتش نشانی تشکیل می دهند.
اندیشه اولیه نگارش این اثر به حوادث سالهای پس از جنگ جهانی دوم در چکسلواکی باز میگردد. با پیروزی نیروهای متفقین بر آلمان فاشیستی و ورود ارتش سرخ به پراگ، بِنِـِش سیاستمدار نامدار چکواسلواکی که قبل از جنگ نیز رئیسجمهور آن کشور بود، در رأس دولتی ائتلافی قرار گرفت که همه نیروهای مقاومت ضدّ فاشیستی از جمله حزب کمونیست چکواسلواکی را شامل می شد. اما از همان ابتدا ترکیب شکننده این ائتلاف برای همگان محسوس بود. ماکس فریش که حوادث چکواسلواکی را بهدقت دنبال میکرد و در آغاز سال ۱۹۴۸ مدتی هم در پراگ به سر بُرده بود، از همان ابتدا به طرفداری از حکومت ائتلافی برخاست. او این ائتلاف را نشانه سیمای دمکراتیک سوسیالیسم میپنداشت. با فروپاشی دولت ائتلافی و قبضه کامل قدرت توسط کمونیستها، خوشباوری ماکس فریش به یأس و دلسردی بدل شد.
فریش به این اتفاقات با نوشتن یک نمایشنامه ادبی، واکنش نشان داد. این نمایشنامه «بیدرمن و آتش افروزان» نام گرفت. صحنه این نمایش هم یک اتاق نشیمن و اتاق زیرشیروانی است.
در قسمتی از این نمایشنامه می خوانیم:
ایزن رینگ: فتیله چاشنی را شما یک جایی ندیدید؟ (ایزن رینگ به همه جا سرک می کشد.) نگران حمام نباشید آقای بیدرمن. می دانید در زندان هم حمام نبود.
بیدرمن: زندان؟
ایزن رینگ: زپ به شما نگفته که من از من زندان مرخص شده ام؟
بیدرمن: نه.
ایزن رینگ: هیچی نگفت؟
بیدرمن: نه.
ایزن رینگ: این زپ از آن تیپ آدمهاست که همیشه از خودشان صحبت می کنند! حالا ما چه گناهی کرده ایم که زپ هیچ خیری از جوانی اش ندیده. آقای بیدرمن شما هم نوجوانی حزن انگیزی داشتید؟ من که نه!... من امکان تحصیل داشتم. پدرم می خواست که من حقوقدان بشوم. (ایزن رینگ در نورگیر سقف می ایستد و با کبوترها صحبت می کند:) بق! بق! بقو! (بیدرمن باز هم سیگاری روشن می کند.)
بیدرمن: آقای ایزن رینگ، من تمام شب نتوانستم بخوابم. رُک و پوست کنده: واقعا در این بشکهها بنزین است؟
ایزن رینگ: به ما اعتماد ندارید، نه؟
بیدرمن: فقط سوال کردم.
ایزن رینگ: آقای بیدرمن، شما گویا حرفهای ما را باور نمی کنید. رک و پوست کنده بگویید: واقعا باور نمی کنید؟
بیدرمن: دوست من، فکر نکنید من شوخی سرم نمی شود. اما نوع شوخیهای شما، باید اعتراف کنم که ...
ایزن رینگ: ما چه نتیجه ای از این حرفها می گیریم؟
بیدرمن: چی؟
ایزن رینگ: شوخی به عنوان بهترین استتار در درجه سوم اهمیت قرار دارد. در درجه دوم، احساسات است: مثل همین داستانهای زپ از دوران کودکی اش در میان کارگران کوره زغال، پرورشگاه و سیرک. بهترین و مطمئن ترین نوع استتار اما به نظر من همیشه بیان حقیقت عریان است و عجیب که کسی باورش نمی شود.
این کتاب با ۱۰۲ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۱۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما