به گزارش خبرنگار مهر، رمان «مگره در آبگرم ویشی» نوشته ژرژ سیمنون بهتازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب صدوسومینعنوان مجموعه پلیسی «نقاب» است که اینناشر که اینناشر انتشارش را از سال ۱۳۹۰ آغاز کرده است.
پیش از اینکتاب، «رمانهای دلواپسیهای مگره»، «مگره از خود دفاع میکند»، «تردید مگره»، «شکیبایی مگره»، «مگره و سایه پشت پنجره»، «سفر مگره»، «دوست مادام مگره»، «مگره در کافه لیبرتی»، «ناکامی مگره»، «مگره دام میگسترد»، «مگره و جسد بیسر»، «مگره و زن بلندبالا»، «مگره و آقای شارل»، «بندرگاه مه آلود»، «پییر لتونی»، «مگره در اتاق اجاره ای»، «مگره و مرد روی نیمکت»، «مگره و شبح»، «مگره نزد فلاماندها»، «مگره سرگرم میشود»، «تعطیلات مگره»، «دوست کودکی مگره»، «مگره و مرد مرده»، «مگره و خبرچین»، «مگره و بانوی سالخورده»، «مگره و جنایتکار»، «مگره و جان یک مرد»، «لونیون و گانگسترها»، «مگره در پیکراتْس» و «خشم مگره» از آثار ژرژ سیمنون، در قالب مجموعهنقاب با محوریت شخصیت سربازرس مگره چاپ شدهاند.
نسخه اصلی رمان «مگره در آبگرم ویشی» سال ۱۹۶۸ منتشر شد. در اینداستان سربازرس مگره به توصیه دوست و پزشک خانوادگیاش دکتر پاردن، برای استراحت درمانی به آبگرم ویشی میرود. همسرش هم در اینسفر همراهیاش میکند. برنامه روزانهشان هم از اینقرار است که چند کیلومتر پیادهروی کنند، به چشمههای آب معدنی سر بزنند و مقادیر مشخصی از آبهایی بنوشند که خواص درمانی دارند.
اما همانطور که از قلم ژرژ سیمنون توقع میرود، بنا نیست سربازرس مگره در اینسفر درمانی و استراحتی هم راحت باشد و تحقیقات نداشته باشد. به بیان سادهتر آسودگی خیال سربازرس مگره در اینسفر، دوام چندانی ندارد چون زنی از اهالی ویشی بهطور مشکوکی به قتل میرسد و مشخص است سربازرس باید پرده از راز قتلش بردارد.
رمان «مگره در آبگرم ویشی» در ۸ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
میخواست روی دکمه زنگ فشار آورد که متوجه شد در باز است. قدم به داخل گذاشت و دختر خیلی جوانی را دید که شاید هنوز شانزده سال نداشت و مشغول شستن و خشککردن سنگفرش راهرو بود. دخترک ظاهرا عقبافتاده ذهنی بود و وقتی چشمش به مگره افتاد، از او نپرسید برای چه کاری آمده و در آنجا چه میکند، فقط با حرکت سر و نشان دادن در سالن، گفت:
«اونجاست.»
اتاق را با پردههای مشکی پوشانده بودند. تابوت را روی میزی که باید میز غذاخوری بوده باشد، گذاشته بودند. دو شمع بزرگ در طرفین تابوت هنوز روشن نشده بودند و آبمقدس در کاسهای شیشهای با یک شاخه شمشاد قرار داشت.
در اتاق غذاخوری و آشپزخانه باز بود. اثاثیه سالن را در اتاق غذاخوری رویهم چیده بودند. در آشپزخانه، دیسل جوان، مقابل یک فنجان قهوه، مشغول خواندن یک کتاب مصور بود.
«یه کم قهوه میل دارید؟ یک قوری پر درست کردهام.»
... روی اجاق گاز هلن لانژ که احتمالا اصلا دوست نداشت به این شکل از آشپزخانهاش استفاده شود.
«سربازرس لوکر هنوز نرسیده؟»
«دیشب، دیروقت، اونو فوری به کلرمون-فران احضار کردند... یک سرقت بانک صورت گرفته و یک کشته به جا گذاشته. یک عابر دیده که در شعبه بانک، بعد از تعطیلی، بازه. خودبهخود، در لحظهای که یکی از سارقان میخواسته خارج بشه، قدم به داخل میذاره... یکی از اونها هم بهش شلیک کرده...»
اینکتاب با ۱۶۸ صفحه، شمارگان ۴۰۰ نسخه و قیمت ۷۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما