به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «دام جهنمی» با گردآوری و مقدمه میشل لوبرن و کلود مسپلد بهتازگی با ترجمه یاسمن منو توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب صدویازدهمینعنوان مجموعه پلیسی «نقاب» است که اینناشر چاپ آن را از سال ۱۳۹۰ آغاز کرده است.
یاسمن منو پژوهشگر و مترجم ادبیات پلیسی است که تاکنون ترجمه کتابهای نظری «ادبیات سیاه؛ گفتارهایی در سبک پلیسی_جنایی»، «رمزگشایی از واقعیت؛ گفتارهایی در سبک پلیسی_جنایی»، مجموعهداستان جنایی «ملوان آمستردام» و رمان «بلوز ساحل غربی» را با همکاری همینناشر منتشر کرده است.
داستانهای مندرج در کتاب پیشرو، منتخبی از کتاب گلچین داستانهای سیاه و پلیسی فرانسوی (بخش دوم اینکتاب که مربوط به بازه زمانی ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰ میشود) است. اینکتاب سال ۱۹۹۵ توسط انتشارات لاتالانت منتشر شد و در مقدمه اینبخش از آن که ترجمه فارسیاش در «دام جهنمی» چاپ شده، دو گردآورنده اثر یعنی میشل لوبرن و کلود مسپلد، نویسندگان و ویژگی داستانهایشان را معرفی کردهاند. منتخب بخش اول کتاب داستانهای سیاه و پلیسی فرانسوی، سال ۱۳۹۹ در قالب کتاب «ملوان آمستردام» منتشر شد.
کتاب پیشرو سهداستان از ۳ نویسنده را شامل میشود که بهترتیب عبارتاند از: «موریس لوبلان: دام جهنمی»، «گاستون لورو: شام نیمتنهها» و «لئو ماله: شرکت حمل و نقل». پیش از اینداستانها هم مقدمه کتاب با عنوان «تولد رمان پلیسی (۱۹۵۰_۱۹۰۰)» درج شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
بسیار معذب به نظر میرسید و در اینحالت زیباتر هم بود. با وجود آنکه بهروشنی میدیدم که میخواهد فرار کند. ادامه دادم:
«خانم، چهطور ممکن است کاپیتان بوویزاژ به فرانسه برگشته باشد و به قدیمیترین دوستش خبر نداده باشد! خیلی ممنون میشوم اگر به ژرار بگویید که همین امشب برای دیدارش میآیم.»
در حالیکه زن سرعتش را بیشتر کرده بود با او خداحافظی کردم. اما با شنیدن جمله آخرم با پریشانی غیرقابل توضیحی برگشت و گفت:
«غیرممکن است... امشب غیرممکن است. قول میدهم که ژرار را در جریان ملاقاتمان بگذارم... این تنها کاری است که میتوانم بکنم... ژرار نمیخواهد کسی را ببیند... هیچکس ... در انزوا زندگی میکند... ما در انزوا زندگی میکنیم... این ویلا را اجاره کردهایم چون به ما گفته بودند ساکن ویلای مجاور دو بار در سال چند روزی آنجا اقامت دارد و زیاد هم آفتابی نمیشود.»
سپس با حالتی بسیار غمگین اضافه کرد:
«عذر ژرار را بپذیرید آقا ... ما هیچکس را نمیبینیم ... هیچکس ... بدرود آقا ...»
با عصبانیت گفتم:
«اما آقا و خانم ژرار گاهی پذیرای دوستانشان هستند. احتمالا امشب هم منتظر همان مهمانهایی هستند که سال قبل پذیرایشان بودند...»
زن سرخ شد و گفت:
«آه! این استثنایی است! کاملا استثنایی! .... آنها دوستان استثنایی هستند!»
و با گفتن اینجملهها بهسرعت دور شد. سپس متوقف شد و به طرفم برگشت و التماسکنان گفت:
«بهخصوص! بهخصوص امشب نیایید.»
سپس پشت دیوار ناپدید شد.
اینکتاب با ۱۱۳ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۹۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما