۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۳۱

نقد کتاب؛

جایی که سر بی گناه بالای دار می رود!

جایی که سر بی گناه بالای دار می رود!

رمان پلیسی «نجس ها» نوشته پی یر بوالو و توماس نارسژاک از نظر داستانی اثری جذاب و با چند تعلیق است که بحث های فلسفی و انسان شناسانه جالبی را در بر می گیرد.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: رمان «نجس ها» مانند دیگر آثار پی یر بوالو و توماس نارسژاک، همان مهر و امضا را داشته و مشخص است که توسط این دو خلق شده است اما شیوه روایت متفاوتی نسبت به دیگر نوشته های آن ها دارد. داستان این رمان، دو راوی دارد؛ یکی دانای کل و دیگری اول شخصی که در قالب نامه، قصه اش را تعریف می کند.

سوژه و طرح اولیه رمان مانند دیگر کتاب های بوالو و نارسژاک، تازه و غیر تکراری است. این دو همان طور که می دانیم، مبدع نوع جدیدی از رمان های کارآگاهی بودند که به اسم رمان پلیسی معروف شد که شخصیت های اصلی شان، پلیس یا کارآگاه نبودند و بخشی از فرایند کشف واقعیت در رمان به عهده شخصیت ها و بخش دیگرش به عهده مخاطب بود. در این کار، شخصیت های اصلی هم همیشه از بین اقشار و متصدیان شغل های مختلف جامعه انتخاب می شد.

در «نجس» ها  _ که عنوانش ناظر به لغتی هندی و به معنی «نحس ها» و مردمانی است که دیگران از آن ها دوری می کنند _  دو شخصیت اصلی داریم که بازی گران فعال و پیش برنده داستان هستند. یکی مردی که پس از سال ها از زندان آزاد شده و در پی انتقام است و دیگری مردی که به ظاهر، او را لو داده و باعث به زندان افتادنش شده است.

بوالو و نارسژاک در رمان «مرغان شب» هم سراغ موضوعاتی از این دست رفته بودند. اما در «نجس ها» این زندگی پشت سر گذاشته شده و در حکم گذشته ای راز آلود است. این رازآلودگی هم مانند دیگر رمان  های این دو نویسنده تا انتهای رمان ادامه پیدا می کند تا جایی که در نهایت پرده ها فرو می افتند و در نهایت حقیقت مشخص می شود. یک تشابه دیگر «نجس ها» با دیگر رمان های بوالو و نارسژاک این است که مخاطب کتاب با رسیدن به صفحات پایانی رمان، به جایی می رسد که به عبارتی تازه قصه می تواند شروع شود و حقایق دیگری در پی اش مطرح شوند اما این نگرانی برایش به وجود می آید که داستان، چگونه تمام خواهد شد. پایان بندی سریع و پرشتابی که بی رحمانه به مخاطب ضربه می زند، از جمله ویژگی های نوشته های این دو نویسنده پلیسی نویس است.

همان طور که اشاره شد، رمان «نجس ها» دو راوی دارد. اولی، در اول شخص، نامه هایی را برای دوست عزیز و گرانقدری می نویسد و سختی های زندگی اش را برای آن دوست تعریف می کند. این مرد، سال های دور کشیش دبیرستان بوده و به دلیل مسائلی از این کسوت بیرون آمده است. او که دوران گذار سال های میان سالی به پیری اش را طی می کند، مرتب از شغلی به شغل دیگر رجوع می کند اما نامه های فردی ناشناس درباره اش افشاگری کرده و موجب برکناری اش یا واگذاری داوطلبانه اش از مشاغل می شوند. این مرد به طور شرافتمندانه در پی یافتن شغلی برای گذران زندگی خود و همسرش است. اما در مقابل مردی سراسر کینه و دشمنی قرار دارد که راوی دانای کل داستان، احوال و اعمالش را روایت می کند.

مرد کینه ای ، کشیش بی نوا شده را مسبب اصلی به زندان افتادنش می داند و معتقد است او بوده که موجب لو رفتنش شده است چون تنها پیش کشیش به قتلی که مرتکب شده، اعتراف کرده بوده است. پس از لو رفتن او، نامزدش هم خودکشی کرده و زندگی او به کلی نابود شده است.

بوالو و نارسژاک تا صفحات پایانی رمان،او را معلق نگه می دارند که کشیش را مقصر بداند یا نداند و حدس هایی در این زمینه بزند. 

اما نکته جالب این است که نویسندگان کتاب، علاوه بر تعلیق داستان، مخاطب را تا حدودی آزار هم می دهند و این نکته به همان مساله پایان سریع و پرشتاب داستان بر می گردد. در صفحات انتهایی قصه است که مشخص می شود کشیش، مرد خشمگین را لو نداده اما به خاطر توطئه های او و نوشتن نامه های افشاگرانه، زندگی اش تباه شده است. در واقع خود مرد بوده که با تندروی هایش زندگی و نامزدش را نابود کرده است. نامزد بیچاره هم که باردار بوده به دلیل تنفر از فعالیت های او، دست به خودکشی زده است. با وجود برملا شدن این حقایق، شخصیت کشیش، سعی و تلاشی برای نجات زندگی اش و توضیح حقیقت برای مرد خشمگین نمی کند تا در نهایت او با تپانچه اش بیاید و عزرائیل جانش بشود. در واقع کشیش که از سعی و تلاش و دست و پا زدن برای نجات زندگی اش و پیدا کردن شغل خسته شده، به نوعی به مقام رضا رسیده و در مقابل تقدیرش زانو می زند. او حتی تا حدودی خود را مقصر می داند که کار به این مرحله رسیده است.

بوالو و نارسژاک در رمان هایشان، خوی و خصلت های خوب و بد انسان ها را در کنار هم به تصویر می کشند. در این رمان هم خیرخواهی و بدخواهی دو قطبی هستند که مقابل هم قرار می گیرند اما یکی، نادانسته و از روی جهل به دیگری ضربه می زند و موجب نابودی اش می شود. اما کوتاه سخن آن که، «نجس ها» یکی از رمان های خوب پلیسی است که علاوه بر هیجان و شور و اضطراب مطالعه یک اثر پلیسی، درباره مسائل اخلاقی و انسانی نیز چالش هایی دارد و ذهن خواننده را تا مدتی پس از بستن کتاب، به خود مشغول می کند.

کد خبر 4000583

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha