عباس آگاهی مترجم آثار ادبیات پلیسی در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره آثار جدید خود گفت: طی چند ماه اخیر فرصت این را داشتم که روی ترجمه 6 کتاب دیگر که قرار است در قالب کتابهای مجموعه نقاب توسط انتشارات جهان کتاب چاپ شوند، کار کنم. این ترجمهها از نویسندگان مختلف ادبیات پلیسی از جمله ژرژ سیمنون، پییر بوالو - توماس نارسژاک و نویسنده متاخرتر فردریک دار هستند.
وی افزود: اگر بخواهم به تفکیک، درباره این آثار صحبت کنم، باید بگویم از دار 3 رمان ترجمه کردم که یکی از آنها، «کابوس سحرگاهی» نام دارد. این رمان، داستان یک تصادف اتومبیل و کشته شدن دخترکی پیشاهنگ، مجروح شدن یک جوان که به دنبال کار میگردد و دل باختن این جوان به دختر یک کوزهگر است. این دو جوان به یکدیگر میرسند و به همسایگی زنی میانسال درمیآیند که رفتاری تشویشآمیز دارد. داستان همه این انسانها در این رمان به یکدیگر مربوط خواهد شد. رمان دوم، «گمان» نام دارد و با یک دلباختگی برقآسا در سواحل زیبای مدیترانه در جنوب فرانسه، شروع میشود که به جنایتی در شهر ایندبورگ در اسکاتلند منجر میشود. قاتل به قتل اعتراف میکند اما پلیس در قبول اعتراف تردید دارد.
این مترجم ادامه داد: رمان دیگر که از فردریک دار ترجمه کردهام، «قیافه نکبت من» نام دارد که داستان مردی است روزنامهنگار که در ایام اشغال فرانسه توسط آلمان نازی، با دشمن همکاری داشته و بعد از شکست نازیها، ناگزیر به جلای وطن میشود و در اسپانیا با جراحی پلاستیک، چهره خود را تغییر میدهد و به پاریس برمیگردد. اما دیری نمیگذرد که جوانی که در گذشته عکاس روزنامهای که وی در آن کار میکرده بوده، او را میشناسد و به روزنامهنگار سابق، پیشنهاد کار میدهد. سوالی که پیش میآید این است که آیا این همکاری فرجام خوشی خواهد داشت؟
آگاهی گفت: 2 ترجمه جدید هم از ژرژ سیمنون خالق شخصیت سربازرس مگره دارم که اولی «مگره و آقای شارل» نام دارد. در این کتاب، سربازرس و همکارانش در خصوص ناپدید شدن یک سردفتر اسناد رسمی بسیار سرشناس به تحقیقات گسترده دست میزنند و متوجه میشوند که سردفتر مورد نظر، زندگی دوگانهای داشته و در کابارههای معروف شهر پاریس، به نام آقای شارل معروف بوده است. سوالی که در این میان پیش میآید این است که چه کسی میتوانسته او را سر به نیست کند؟ و اگر جنایتی به وقوع پیوسته، با جنازه سردفتر چه کردهاست؟ رمان دیگر که شخصیت اصلیاش سربازرس مگره است، «بندرگار مهآلود» نام دارد. مردی که قادر به حرف زدن نیست و آثار جراحتی بر روی سر خود دارد، در پاریس پیدا میشود. سربازرس مگره و بازرسهای همکارش به دنبال هویت این فرد برمیآیند. زن جوانی خود را به پلیس آگاهی معرفی کرده و میگوید که خدمتکار مرد مورد نظر است و نامبرده، ناخدای قدیمی یکی از کشتیهای تجاری، مسئول بندر و آببند مخصوص گذر کشتیهاست. سربازرس برای تحقیق به بندرگاهی که مرد مسئولش بوده میرود؛ بندرگاه مهآلود!
این مترجم آثار ادبیات پلیسی در ادامه درباره دیگر ترجمههای جدید خود گفت: از دو نویسنده مشهور ادبیات پلیسی جهان هم که به طور مشترک کار میکردند، ترجمه جدیدی دارم. «کارت منزلت» عنوان این رمان است که توسط پییر بوالو و توماس نارسژاک نوشته شده است. این بار فضای داستانی که این 2 طراحی کردهاند، در یک در خانه سالمندان بسیار شیک و به اصطلاح 5 ستاره میگذرد. هنر نویسندگان در تصویر کردن فضای این داستان، فوقالعاده است. مردی که در زندگی شغلیاش بسیار موفق بوده و در زندگی خانوادگی ناموفق، سالهاست که از همسر و پسرانش که در آمریکای جنوبی زندگی میکنند، بیخبر است. مرد که به خانه سالمندان پناه آورده، تصمیم میگیرد به زندگیاش خاتمه بدهد. ولی این تصمیم را هر روز به دلیلی، به تعویق انداخته و اجرایش را به روز بعدی موکول میکند. آمدن زوج تازهای به خانه سالمندان موجب میشود که مرد، دوباره به زندگی علاقهمند شود. ولی چند تصادف پشت سر هم، به مرگ دوستانش در خانه سالمندان میانجامد و او دست زن تازهوارد را در این قتلها خونآلود میبیند. گره و سوال اصلی این اثر در همین نکته است که آیا زن گناهکار است یا خیر؟
وی گفت: آثار نامبرده باید طی روزها و ماههای آینده به دست علاقهمندان برسند اما برای فصل آینده نیز 2 اثر را در دست ترجمه دارم.
از ژرژ سیمنون، رمان «پیئتر لتونی» که به معنی اهل کشور لتونی است و از فردریک دار، کتاب «بچه پررو ها». در مورد عنوان «پیئتر لتونی»، شاید با تبادل نظر با ناشر، عنوان سادهتری را برایش انتخاب کنم.
نظر شما